کوروش و داریوش نه؛حافظ و سعدی چرا نداریم؟!

خبر پارسی – فرزاد صدری – نه کوروش نام دارند نه داریوش!نه هخامنشی هستند نه ساسانی؛با این وجود جایی در میادین و بزرگراه های شیراز ندارند و سهم آنها از این همه میدان و بزرگراه و بلوار تنها دو خیابان فرعی و گمنام است!

بزرگراه ها و میادین شیراز و حتا بوستان هایش را که از صافی ذهن می گذرانی به اسام زیادی بر می خوری از بزرگراه حسینی الهاشمی و بلوار سیبویه و میدان ابوکلام گرفته تا فلکه گاز و خیابان قصرالدشت! مهمترین غایبان این میادین و بزرگراه ها و بلوارها اما کسی نیست جز دو شخصیت جهانی شهر راز! حافظ و سعدی اگرچه در بسیاری از شهرهای ایران میادین زیادی را به نام خود اختصاص داده اند اما در زادگاه خود مورد بی مهری شورای نامگذاری قرار گرفته اند جایی که کمتر شهروندی معنای معالی آباد را می فهمد و مشعلی گاز مهمتر از دو ستاره درخشان شعر و ادبش هستند!

جالب اینجاست که در آیین نامه نامگذاری شهرها، خیابان ها، اماکن و مؤسسات عمومی مصوب ۱۳۷۵٫۹٫۱۷ با اشاره به اینکه اسامی خیابان ها و اماکن عمومی  در حکم شناسنامه شهرها و بیانگر ارزش های‌اعتقادی، تاریخی، فرهنگی و ملی جامعه است،آمده:نام شخصیت های مهم تاریخ صدر اسلام و انقلاب اسلامی و شهدای گرانقدر آن و حوادث مهم تاریخ مبارزات اسلامی مردم ایران در درجه اول و نام‌شخصیت های فرهنگی، ادبی، علمی، سیاسی و تاریخی ایران و اسامی راجع به اندیشه، فکر و هنر و نیز مظاهر طبیعت زیبای ایران در مرتبه بعد برگزیده‌شود.

با این مقدمه نظر تعدای از شهروندان شیرازی را در این رابطه جویا می شویم.

سحر یک تحصلکرده خارج از کشور است.وقتی موضوع را با او مطرح می کنیم ،می گوید: سوژه جالبی است تا به حال به این موضوع فکر نکرده بودم.واقعا چرا در دیار حافظ و سعدی میدانی به نام آنها نداشته باشیم؟ اجازه می خواد کمی فکر کند و بعد صحبت کند.چشمانش را می بندد و ذهنش را متمرکز می کند.بعد از چند دقیقه می گوید: واقعا هنوز در شوکم چرا ما در شیراز میدانی به نام حافظ و سعدی نداریم؟! در چند دقیقه ای که چشمانم را بستم داشتم به میدان ترافالگار لندن و یا میدان تحریر قاهره و میدان سرخ مسکو و میدان تایمز نیویورک و یا شارل دوگل و کنکورد در پاریس و یا میدان سنت پیتر در رم و…فکر می کردم. میادینی که که مرکز ثقل گردشگری شهرهای خود شده اند و چه خوب می شد اگر ما هم در شیراز از این دو چهره ادبی خود استفاده بهتری می کردیم و میادین زیبایی را به نام آنها و در بهترین نقاط شهر طراحی می کردیم.به نظرم چون نام این شخصیت هابر آن مکان سنگینی می کرد،طراحان شهری را وامی داشت تا  شان و جایگاه بین المللی  آنها حفظ شود و به هر حال همین موضوع به اقتصاد گردشگری شهر رونق می بخشید.

 ایرج یک چهره فرهنگی است .او  نیز با تاکید بر نقش میادین در شهرها می گوید:همیشه میدان ها در یک شهر از لحاظ جغرافیایی طبیعی و تاریخی جلوه ای ویژه به آن شهر می دهند و بسیاری از مردم جهان یک شهر را به میدان بزرگش می شناسند.دارم به این فکر می کنم که اگر میدان بزرگ شهر حافظ و یا سعدی نام داشت،اتفاقات ویژه این میدان چه می توانست باشد؟شاید به جای تظاهرات و یا تحصن های سیاسی ما شاهد گردهمایی ادبی در این میدان بودیم!یک گردهمایی که می توانست بمب خبری فرهنگی در ایران باشد.مثلا کمپینی راه می افتاد در دفاع از این بیت معروف سعدی که بنی آدم اعضای یکدیگرند…تصور کنید در این کمپین گردشگران داخلی و خارجی حضور داشتند و در میدان بزرگ سعدی انسانیت را فریاد می کردند.به نظرم هنوز هم دیر نیست جلوی ضرر را هروقت بگیری فایده است. می شود با طراحی و ایده های بکر دو میدان بزرگ را در شیراز به این دو شاعر نامی اختصاص داد و موقعیت گردشگری شهر را ارتقاء داد.

مریم یک بانوی شیرازی علاقمند به فرهنگ و هنر است.او نیز تاسف خود را از نبود میادینی به نام های حافظ و سعدی اعلام می کند و می گوید: می شود ملاصدرا را نیز به آنها اضافه کرد اگرچه ملاصدرا اقبالی بیشتر از حافظ و سعدی دارد و نام یکی از خیابان های اصلی شهر را یدک می کشد.کاش در انتهای این خیابان که به بعثت منتهی می شود میدانی به نام او هم بود اما با شما موافقم شاید نامگذاری دو میدان مهم در شیراز کمترین حق این دو شاعر بزرگ است به هرحال مسافرینی که از طریق فرودگاه وارد شیراز می شوند اولین میدان پیش روی خود را با نام الله می شناسند . بعد میدان ولیعصر و بعد شهدا و بعد امام حسین و بعد نمازی …همه اسامی که گفتم عالی است اما می شد مثلا یکی از این میادین را در نقطه ای دیگر هم نامگذاری کرد جالب اینجاست که در این مسیر یعنی از ابتدا تا انتهای خیابان زند ما میدانی را به نام کریم خان هم نداریم و این اتفاق شاید فقط در شیراز رخ دهد که میدان های واقع شده در یک خیابان هیچکدام به نام آن خیابان نیست!

روزگاری کوروش کمالی سروستانی مدیر دانشنامه فارس ،در نشست حافظ و حافظیه که در شهر کتاب تهران برگزار می شد،گفته بود: شاید برای یک شهر، شاعری مثل سعدی کافی بود تا برای همیشه آن را در ادب فارسی ایران و جهان نامبردار کند، اما تقدیر و روزگار و شرایط بر آن بود که شیرازه مکتب سعدی با حافظ بسته شود .تقدیر بود که حافظی بیاید و خود را حافظ شیراز بنامد؛ هر چند تذکره‌نویسان به دنبال نسب‌نامه‌ای در کناره‌های سی و سه پل اصفهان و خانواده‌های کازرونی بگردند اما شاعر چقدر بگوید: منم حافظ؛ منم شیراز!

اکنون باید این جمله را تکرار کرد و گفت:منم حافظ،منم شیراز در شهر خود غریبم چرا؟!

راستی در بند ۵ آیین نامه نامگذاری شهرها، خیابان ها، اماکن و مؤسسات عمومی کشور آمده است: – به منظور حفظ و تحکیم یکپارچگی سیاسی و فرهنگی کشور و حفظ هویت ملی، نام‌ها باید فقط به زبان فارسی باشند.

در شیراز چند نام خیابان داریم که پارسی نیستند؟میدان چی؟هخامنشیان و ساسانیان اگر هویت ملی نیستند، سعدی و حافظ که هستند!

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.