خبر پارسی – مثنوی سید محمد امین جعفری حسینی
تقدیم به قاصدک های معطری که به شهرهایمان آمده اند و خبر از عشق علیه السلام آورده اند.
دلخسته از حال و هوایی تلخ و دلگیر
در سینه دارم آتش بغضی گلوگیر
می سوزم از داغ سقوط قاصدک ها
از درد جانسوز سکوت شاپرک ها
موضوع انشایم نماز قاصدک هاست
دست قنوت نیمه باز قاصدک هاست
این شرشر باران صدای بال آنهاست
فکر وخیال شعر من دنبال آنهاست
در درس تاریخ بلند این حوالی
با نمره های افتخارآمیز و عالی
همقصه با صد ماجرای آشنایند
دردآشنا گرم تماشای خدایند
رد سپید بالشان بر باد جاری ست
در جاده های هر چه باداباد جاری ست
از زخم طاقت سوز قرآن ها به نیزه
تا کوچه های آتش آباد هویزه
از کربلای اولین و داغ اکبر،
تا کربلای چار و اکبرهای پرپر
از شرم سنگین فرات مانده در بند
تا سربلندی های بهمنشیر و اروند
از خیمه ها تا اشتران بی کجاوه
تا رد پایی از شقایق های پاوه
از جستجوی رد یوسف های کنعان
تا انقلاب یوسف زهرا ی پنهان
از لحظه های آتشین مین و باروت
تا کاروانهای سه رنگ عود و تابوت
رد سپید بالشان بر باد جاری ست
در جاده های هر چه باداباد جاری ست
###
روی کلامم با تمام قاصدک هاست
با سجده های ناتمام قاصدک هاست
مردان گردان! خدا مردان مردم!
سینه سپرهای بلا گردان مردم!
من با صدای بالهاتان آشنایم
پروازهای سرتان را می سرایم
هر چند ختم قصه هاتان جانگداز است
پرونده ی پروازهاتان باز بازاست
حالا که از عکس شما و عکس یاران
گشته خیابان هایمان آیینه باران
حالا که حتی سایه ای از اشک باران
افتاده بر پیشانی تبدار باران
آنسوتر از این بیت های دلشکسته
دور از نگاه جانماز نیمه بسته
رد سپید بالتان بر باد جاری ست
تا جاده های هر چه باداباد جاری ست