خبر پارسی – یک مدرس ارتباطات معتقد است: ارزشهای خبری رسانه های فارس محدود شده است و گویی «شم خبریمان» آگاهانه یا نا آگاهانه نسبت به برخی رویدادها کم حس شده است.
امید صدیق کارشناس ارشد ارتباطات، و سردبیر سابق روزنامه های «تحلیل روز» و «افسانه» چاپ شیراز که سابقه تدریس در دانشکده خبر این شهر را دارد،با ارسال یادداشتی به ششمین نشست روزنامه نگار در زوم که به بررسی آثار غلامرضا مالک زاده دبیر خبر ایرنا در فارس می پرداخت، به نحلیل و بررسی «خبر و مساله خبر» در رسانه های فارس پرداخت.
در یادداشت این فعال رسانه ای آمده است:
«پس بندگان مرا که به سخن گوش فرا میدهند، آنگاه بهترین آن را پیروی میکنند، مژده بده!»
سوره الزمر آیه ۱۸
خبر و مساله خبر
انتخاب آقای مالک زاده به عنوان روزنامه نگاری که در بوته نقد «روزنامه نگاردر زوم» قرار میگیرد، انتخاب خیلی مهم و استراتژیکی است. این، نه فقط از باب ارادت است و نه بهجای آورنِ آداب تعارف، که من چند سالی سابقه همکاری با حضرت ایشان را در دانشکده خبر داشتهام؛ بلکه اهمیت آمدن آقای مالک زاده به میدان نقد، به نظر من جایگاه مهم ایشان به عنوان دبیر خبر است. این مسند، زمینه را فراهم میکند که در این مجال به یکی از مسایل مهم روزنامهنگاریمان، البته مهمترینشان به لحاظ سبک بپردازیم و آن هم مساله خبر است. خبر موضوعی محوری است که باید از چند زاویه به آن پرداخت و مشخصاً آسیب شناسیاش کرد. میگویم آسیبشناسی چرا که از روی یقین معتقدم خبر نویسی ما آسیبهای جدی دارد. من با داوران جشنوارههای مطبوعاتی کم شماری که در این سالها در فارس برگزار شده به تناوب گپ و گفتهایی داشتهام و مشکلات شیوه خبرنویسی در رسانههای فارسی از جمله مسایلی بوده که این استادان، همواره به آن اشاره کردهاند. این آسیبها در حالی است که خشت و سنگ بنای روزنامه و روزنامه نگاری را «خبر» میدانند و البته که واضح و مبرهن است خشتی که کج باشد دیوار را تا ثریا کج میبرد. اجازه دهید به بهانه حضور آقای مالک زاده من به این دیوار«نه چندان راست» بپردازم.
نگاه اول: شناخت خبر
همه دوستانی که خبر مینویسند، چند صفحهای کتاب روزنامه نگاری خوانده یا در کارگاهی شرکت کرده اند؛
ارزشهای خبری را میشناسند. خیلی بهتر از من خبر مهم را از یک رویداد ساده تشخیص میدهند. اما این شناخت تا چه حد در عمل به یاری و به کار ما آمده است و چه موانعی برای ظهور و بروز آن بوده است؟ چه میشود که در همین هفته، یکی از پرفروشترین روزنامههای روی دکه، هزار کیلومتر دورتر، اتفاقی در یکی از پاساژهای شیراز را به عکس و تیتر اول خودش بدل میکند و ما نسبت به آن بی تفاوتیم یا آن را به صفحههای داخلی تبعید کردهایم. من میگویم ذهن ما نسبت به ارزشهای خبری در چارچوبهایی قرار گرفته که با ارزشهای رایج کمیفاصله دارد. یک تعریف قدیمیمیگوید: اگر سگی کسی را گاز بگیرد خبر نیست اما اگر آدمیسگی را گاز بگیرد، آنگاه موضوع خبر میشود.
اما ما وقتی صفحات روزنامههایمان را ورق میزنیم، آنها را لبریز از خبر خبرگزاریها میبینیم که اتفاقاً بیش از همه، رویداد مسلط همان گاز گرفتن سگ است! ارزشهای خبری ما محدود شده است و گویی «شم خبریمان» آگاهانه یا نا آگاهانه نسبت به برخی رویدادها کم حس شده است. خروجی چنین اتفاقی را میتوان به شکل کاملاً مشهود دید.
نگاه دوم: تنظیم خبر
اجازه بدهید با تکیه بر تجربه شخصی خودم، ماحصل کار و مطالعه موردی، بگویم خبرنویسی در روزنامه نگاری فارس یک مساله است؛ بهجز چند خبرگزاری، که قاعدتاً تابع سیاستهای خبرگزاری مادر هستند، خبرنویسی بقیه رسانههایمان با مساله اساسی رو به رو است. خبرهای ما، اگر چه ظاهراً هرم وارونه است ولی اسلوب هرم وارونه در آن رعایت نمیشود. در واقع خبرها را به سبک تاریخی با لید مینویسیم؛ هر چند که همان لیدها هم مفهوم لید را به عنوان مهمترین بخش خبر و عصاره ارزشهای خبری ندارد. این موضوع ایراد بسیار برجستهای در خبرنویسی است و در روزگاری که رسانهها روز به روز زیادتر و متنوعتر میشوند و پیامها روز به روز کوتاهتر، در عصر تلگرام، واتساپ و اینستاگرام، پیدا کردن مخاطب برای خبری با این سبک تنظیم بسیار دشوار و شاید غیر ممکن باشد. نکته دیگر اینکه ما اساساً یک سوتفاهم بزرگ هم داریم وآن هم تفاوت خبر و گزارش خبری است؛ این داستان خودش در حوصله این بحث نیست که باشد برای وقتی دیگر.
نگاه سوم: دروازه بانی خبر
اجازه بدهید یک بار دیگر عرض اردتی کنم به آقای مالک زاده و بگویم میدانم که سالها دبیری خبر چه کار سختی و طاقت فرسایی است؛ عرصه کاری جناب مالک زاده مسئولیتها و انتظاراتی به وجود میآورد که میتواند رسانهای را به لبه پرتگاه بکشاند. من اما معتقدم رسانههای ما، روزنامهها و دفاتر خبرگزاریهای محلی در حوزه مربوط به گزینشگران (Gate keepers) و دروازه بانی خبر مساله دارد؛ ما با چارچوبهایی رو به رو هستیم که حتا خبرگزاریهای مادر هم چنین چارچوبهایی را بر نمیتابند؛ نمیدانم چطور خبری از فارس که سر از همه روزنامهها و خبرگزاریها درآورده، در رسانههای محلی، نادیده گرفته میشود و از کنار آن میگذریم! گویی که هرگز چنین اتفاقی در فارس و شیراز رخ نداده است. ازطرف دیگر اینکه در حوزه دروازهبانی ارزش لازم را به خبر نمیدهیم و رویدادی که تیتر اول حداقل یکی از روزنامههای پر تیراژ کشور میشود در روزنامههای فارس در حد یک خبر معمولی پایین میآید. این موضوعی اساسی در انتخاب خبر است. مساله این است که به خاطر محدودیت رسانهها، خوراک اصلی روزنامههای ما دایره محدود خبرگزاری مادر است آن هم با دروازهبانانی که بنا به وظایف و رسالتهای سازمانیشان، چندان تعویض نمیشوند! نتیجه آنکه خوراک اصلی همچنان با ذائقهای «سِرو» میشود که شاید چندان به روز نباشد؛ یا اینکه بنا به خواست سازمانی تابعِ مثلاً سیاستهای دولت باشد.ای کاش روزنامههای ما به قدری خبرنگارداشتند که مستقل از خبرگزاریهای بزرگ، خبر بنویسند یا دبیران خبری داشتند که در پایش اخبار جهت گیریهای مخاطب پسندتری به آنها بدهند.
نگاه چهارم : نرم خبر، سخت خبر
حضرت آقای مالک زاده حتماً خاطرشان هست که یکی دوباری مفصل درباره نرم خبر و جهت گیریهای نوین خبرنویسی با هم گپ و گفتی داشتهایم. واقعیت این است که در زمانهای که ما هنوز درباره هرم واونه، سخت خبر و ماجرای سگ موصوف مساله داریم، دنیای روزنامه نگاری به سرعت در حال تحول است. رسانههای متعدد، عصر خبرهای خام را سپری کرده و دیگر حتا اینکه انسانی سگ را گاز بگیرد هم برای مخاطب روزنامه جذاب نیست؛ چون خبرش را دیشب در سایتی خوانده و عکسش را در فلان کانال تلگرام دیده! در حالی که اندر خم هرم وارونه هستیم، تکنیکهای خبری روز به روز در حال پیشرفت است و امروزه دیگر خبر فقط جهت اطلاع نیست؛ از خواندن یک خبر میشود و باید لذت برد؛ اگر تکنیکهای خبرنویسی را لحاظ کنیم.
نگاه پنجم: مردم
وقتی صفحات روزنامههای ما «مردم پسند» نیستد، در ساختمان روزنامههایمان باید به دنبال آجرهای خبر برویم. نمیخواهم بگویم فلان استاد و فلان روزنامه نگار میگوید، «خبر مردم است» یا «خبر آن چیزی است که مردم میخواهند بشنوند»، اما واقعیت این است که مردم چه در خبرهای ما و چه در ارزشهای خبری ما نادیده گرفته شدهاند. بد نیست دوستانی که در خبرگزاریها کار میکنند نگاهی به آمار بازدید خبرهایشان داشته باشند؛ یا نگاهی به شمارگان روزنامههای فروش رفته داشت؛ این مورد خیلی کوچک را گوشه ذهنمان بگذاریم که فلان صفحه فیسبوکی که در باره شیراز است و شاید یکی دوجوان از سر ذوق عکسی و مطلبی بر روی آن میگذارند آمار لایکهایش از شمارگان و بازدید همه روزنامهها وخبرگزاریهای شیراز بالاتر است؛ یعنی بازدید پستهای این صفحه از مجموع رسانههای فارس بالاتر است. حالا کلاهمان راقاضی کنیم تا بتوانیم «پرچمهایمان را بالاتر نگه داریم.»
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد
سر و زَر و دل و جانم فدای آن یاری
که حق صحبت مهر و وفا نگه دارد