سکوت جادوگر شیرین تر است /تک به تک زدن هم هنر است آقای جادوگر/آغوش خدا چه شد؟
خبر پارسی – عبد الصمد ابراهیمی نقل از سایت گل-علی کریمی این روزها مصداق اظهارات قیصر فوتبال آلمان است که گفته بود «هرگاه عضله ها کم کار شوند زبان فوتبالیست فعال می شود». جادوگر فوتبال ایران که در عمده دوران فوتبالش از رسانه ها گریزان بود حالا در دسترس ترین چهره فوتبالی است که گفته هایش تنه به تنه منطق نمی زند.
او به عنوان فوتبالیستی مطرح و با تجربه که در اروپا هم بازی کرده می گوید«من با دایی همبازی بودم. ایشان کی توانسته کسی را دریبل کند و گل بزند؟ گلهای ایشان یا پنالتی بوده، یا تک به تک و یا اینکه سانتر کردهاند و با سر گل زده است»
باور اینکه چنین جملاتی را یک فوتبالیست حرفه ای بر زبان رانده سخت است. تحلیلی «قهوه خانه ای» که با هیچ متر و معیاری معقولانه نمی توان آن را سنجید.
کریمی به عنوان یکی از با تکنیک ترین فوتبالیست های ایران و حتی آسیا می تواند تنها فیلم یکی از بازی های خود را نگاه کند. مصاف ایران و ایرلند و موقعیت هایی که از دست داد. موقعیت هایی که می توانست سرنوشت یک نسل از فوتبال ما را متحول سازد و نساخت.
آنجایی که او در سد «شی گیون» متوقف شد تا نشان دهد تک به تک زدن هم هنر تک تیراندازهاست و ارتباطی به کاپرفیلد بودن ندارد.
دایی که تاریخی ترین پاس گل های فوتبال ما به خداداد و مهدوی کیا در مصاف با استرالیا و آمریکا داده را نمی توان از منظر فنی زیر سئوال برد.او آنچه را که باید یک مهاجم هدف داشته باشد داشت.
مهاجمی که چارچوب شناس بود و بعد از رفتن او می شد دیالوگ «گوزن ها» را برایش معکوس سرود که « وقتی بودی نفهیمیدیم کی بود ، حالا که رفته ای می دانیم کی رفته».
مهاجمی که هنوز خط حمله ما حسرت آن را می خورد و نداشتنش کی روش را به حرف و حسرت وامی دارد.
علی کریمی قطعا بخشی از تاریخ فوتبال ما بوده و هست اما نمی تواند واقعیات را درباره دایی نفی کند. دایی اگر روی سانتر گل زده، ما بین سانترهای به مقصد او ساتری مانند ارسال از چپ میناوند در بازی رده بندی با کویت در جام ملت های آسیا ۱۹۹۶ را هم باید دید. ضربه سر شیرجه ای و چرخش گردن او را هیچگاه نمی توان از یاد برد.
کریمی می تواند در خلوت خود بنشیند و قضاوت کند که چرادر همه این سالها نتوانسته با یک کادر فنی و تیم تا آخر بماند. او روزگاری مصاحبه کرد و از اینکه بابت انتقالش به امارات ریالی به پرسپولیس و عابدینی نرسیده ابراز خشنودی نمود. با قطبی و دنیزلی و ژوزه و پروین و خاکپور هم نساخت. عباس انصاری فرد را به صدورچک سرقتی متهم کرد. تمرینات پروین در استیل آذین را با واژه «ساندویچ مغز» به تمسخر گرفت و هر بار از سنگری که از آن گریخته بود به پلی که قبلا خراب کرده پناه برد و تکلیف خود را نه با فوتبال ایران که با خودش هم مشخص نکرد.
روزی که مقابل هواداران تراکتور قرار گرفت و تا مدتها از سفر به تبریز سرباز زد را در کنار حضور این روزهایش درتبریز قرار بدهید و روز خداحافظی اش از فوتبال پس از فینال جام حذفی مقابل سپاهان را با بازگشتش قیاس کنید تا مواضع ناثابت او را دریابید.
مردی که روزی گفته بود «خدا دایی را بغل کرده و او را بوسیده» حالا دیگر آغوش خدا را هم از یاد برده و همه داشته های فنی گلزن ترین مهاجم ملی دنیا را با عباراتی توصیف می کند که جای بحث بسیار دارد.
فوتبال ما همان علی کریمی را دوست دارد که دایره لغاتش در گفت و گوها به ۱۵۰ کلمه نمی رسید و هر چند کلمه یک بار «به هرحال» را چاشنی گفتارش می کرد. کسی که توپ طلای آسیا هم ترغیبش نمی کرد تا هیجان آن صورت یخی را بشکند و گره کراواتش را روی پله های «سن» محل برگزاری جشن برترین های آسیا شل می کرد و حوصله هیچ کاری را نداشت الا جادوگری با توپ در زمین. او اما این روزها دریبل هایش را پای میکروفن ها و در قاب تصاویر و مصاحبه ها آورده است و اینجا اتفاقا در دریبل زنی از پایان رافت هم بی استعدادتر است. کاش جادوگر بازهم سکوت کند. او با سکوتش شیرین تر است. سکوتی که دریبل ها و هنرنمایی هایش آن را جبران می کرد.«سایلنت» بودنت برایمان بیشتر خاطره می ساخت ، بیش از همه این مصاحبه های بی سر و ته.
کریمی جان عاشقت هستیم. دائی متاسفانه اسیر غروری فرعونی شده است. من که هیچگاه نمی توانم بازی های درخشان تو عزیز را فراموش کنم و با آقای دایی مقایسه نمایم.