نیروی انتظامی، صداوسیما، حیف، حیف! / گناه آن سرباز فداکار مرز نشین چیست؟
خبر پارسی – رسول بهروش (نقل از روزنامه گل)یک- روز جمعه در پایان بازی پرسپولیس و سایپا، فیلم و عکسهایی از برخورد نیروی انتظامی با سروش رفیعی به انتشار رسید که اصلا جالب نبود. ستاره جدید سرخپوشان بعد از پایان اولین بازیاش برای پرسپولیس به سمت جایگاه تیفوسیها رفت تا با هواداران عکسی به یادگار بیندازد. با این وجود در کمال تعجب پرسنل درجهدار نیروی انتظامی به تندی با او برخورد کردند و اجازه این کار را به آقای شماره هفت ندادند. سلفی انداختن فوتبالیست با تماشاچیها، یکی از عادیترین جشنهای ورزشی در سراسر جهان است که در ایران هم بارها تکرار شده، اما این بار پلیس به دلایل عجیب و نامعلوم اجازه چنین کاری را به رفیعی نداد. غیر از این ممانعت مجهول، نوع برخورد تند نیروهای انتظامی که واکنش سروش را هم به دنبال آورد، لحظات تلخ و عجیبی را ساخت و باعث شد تعدادی از تماشاگران علیه پلیس شعار بدهند. به همین راحتی و صرفا به خاطر یک تصمیم ساده و بحثبرانگیز، بخشی از مردم رودرروی نیروی انتظامی قرار گرفتند؛ آیا این قسمتی از وظایف پلیس است؟ به راستی اگر ویدیوی این نوع برخورد با یک ورزشکار ایرانی برای سایر مردمان جهان پخش شود، آنها راجعبه ما و کشورمان چه فکری خواهند کرد؟
دو- همه جای دنیا سعی میشود نیروهای پلیس کمترین حضور عینی را در محافل اجتماعی داشته باشند و به رویدادهای عادی و روتین مردم رنگ و بوی «امنیتی» ندهند. در ایران اما درست برعکس است و عجیب اینکه چنین حضوری اغلب در مراسمهای فرهنگی، هنری و ورزشی به بیشترین حد ممکن میرسد! آن از جشنوارهها و کنسرتها که خیلی از مواقع تحت تاثیر بگیر و ببندهای دم در است و این هم از استادیوم فوتبال؛ جایی که گذشته از تراکم نیروهای پلیس در مبادی ورودی تماشاگران، نیروهای انتظامی در مستطیل سبز هم نقش مهمی ایفا میکنند. اخیرا در ورزشگاه آزادی اواخر بازی یک دیوار انسانی از نیروهای پلیس تشکیل میشود تا در مراسم شادی ایسلندی بین بازیکنان و مردم «حائل» ایجاد کند؛ اما به راستی چرا در شادی اورجینال ایسلندی که بارها در یورو۲۰۱۶ به اجرا درآمد، اثری از این واسطه خشن نبود؟ نکند ایسلندیها یا فرانسویها پلیس ندارند؟ شاید هم دارند، اما پلیسشان همان جایی است که باید باشد؛ یعنی در صحنه جرم، نه در پهنه لذت و سرخوشی اجتماعی!
سه- کاش خودمان پاسدار ارزشهایمان باشیم و اجازه ندهیم به خاطر مشتی کجسلیقگی ساده و پیش پا افتاده، مهمترین نهادها و مفاهیممان زیر سوال برود. درست در همین لحظه، هزاران تن از جوانان وطن در لباس وظیفه یا رسمی نیروی انتظامی، جانشان را کف دستشان گرفتهاند و در حال محافظت از مردم و مرزهای این کشور هستند؛ چرا باید همه زحمات آنها به خاطر ذایقه شخصی یک نفر که در میدان دید رسانهها قرار داد، زیر سوال برود؟ چرا باید به خاطر سلیقههای فردی و اعمال قوانین خلقالساعه، سختگیرانه و غیرضروری، کل این نهاد مقدس و حیاتی با شعار انتقادی مواجه شود و فیلمش در سراسر کشور به انتشار برسد؟ گناه آن سرباز فداکار مرزنشین چیست که مقام مافوقش قواعد در «ویترین» بودن را رعایت نمیکند و به واسطه کشمکش با یک فوتبالیست ۲۴ساله، برای این نیرو هزینه اضافی به وجود میآورد؟
چهار- قصه فقط قصه نیروی محترم انتظامی نیست؛ چه اینکه ارگانی مثل صداوسیما هم در این سالها مسیر مشابهی را پیموده است. رسانهای که باید چشم و گوش مردم میشد و در قلب آنها جا میگرفت، تحت تاثیر علایق و سلایق شخصی آنقدر در این سالها سانسور و کژتابی اعمال کرده که حالا اعتماد بخش زیادی از شهروندان ایرانی را از دست داده است. تنها سه روز قبل از اینکه بخشی از ساکنان سکوهای عصبی ورزشگاه آزادی علیه نیروی انتظامی شعار انتقادی سر بدهند، این تشییعکنندگان پیکر هاشمی رفسنجانی بودند که از خجالت صداوسیما درآمدند. حیف، صد حیف!