بهزاد مریدی :کار کردن در حوزه فرهنگی به راه رفتن روی یخ می ماند/ من بهترین گزینه برای مدیر کلی فرهنگ و ارشاد فارس نیستم
خبر پارسی فرزاد صدری – گفت و گو با متولی حوزه فرهنگی در یک کلانشهر فرهنگی کار آسانی نیست،به ویژه اگر مصاحبه شونده استاد دانشگاه باشد و واژه ها و مفاهیم فرهنگی را بشناسد .شناخت مفاهیم فرهنگی شاید روند گفت و گو را در نگاه اول آسان کند اما در ادامه متوجه می شوی که به چالش کشیدن یک استاد دانشگاه به همین سادگی هم نیست.
دکتر بهزاد مریدی در حوزه ای ریاست می کند که راه رفتن در آن را مانند راه رفتن بر روی یخ می داند.گام نهادن در حوزه فرهنگی می تواند مانند راه رفتن بر خاکستر هم تشبیه شود وقتی با یک گام نسنجیده پا بر شعله آتش بگذاری و دامنت آتش بگیرد!فعالیت در حوزه فرهنگی را می توان به راه رفتن در میدان مین هم تشبیه کرد.گاهی حتا بیان یک واژه به منزله کشیدن ضامن نارنجک است !
با مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس از سختی ِکار در حوزه فرهنگی گفتیم و شنیدیم اما بسیاری از شنیده ها را نتوانستیم بنویسیم! واژه ها در حوزه فرهنگ ضامن نارنجک می مانند. کارکردشان گاهی همه چیز را نابود می کند و سال ها باید منتظر بنشینی تا ققنوسی از دل خاکستر بروید.در گفت و گوی پیش رو قید خاکستر و ققنوس را زدیم، اما تلاش کردیم تا از ارائه بیلان کار نیز دوری کنیم و از دغدغه های شیرین حوزه فرهنگ سخن بگوئیم.
*همیشه شروع گفت و گو با مدیر فرهنگی سخت تر از شروع گفت و گو با مدیر سیاسی است چرا؟
شاید به این دلیل که حوزه فرهنگ حوزه ای وسیع اما آرام است. در حوزه فرهنگی شما اغلب با ادب و تربیت و دانش و هنر برای رسیدن به آرامش سروکار دارید اما در حوزه سیاسی شما با تولید موج، سروصدا، جنجال، هیاهو و هیجان، توپ و تشر و…. خب به نظرم ایجاد جنجال و سرو صدا آسان تر از برقراری آرامش است.
*اما شروع کار شما در اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس با آرامش نبود،اتفاقا با جنجال و هیاهو بود!
شک نکنید که هیچ مدیر فرهنگی دنبال هیاهو و جنجال نیست. متاسفانه همواره هستند عده ای که با اعمال و حرکات پوپولیستی و بداخلاقی ها و تخریب های جناحی و گروهی سعی در عوامفریبی دارند.من در شروع کار خود با مخالفت برخی دستگاه ها روبرو بودم که ایجاد گذر هنر را بهانه ای برای جنجال و هیاهو قرار دادند.در تمام این سال ها دولتمردان همواره متهم بودند که برای اعیاد مذهبی هیچ برنامه ای جهت شادی مردم ندارند.فاصله بین عید قربان و عید غدیر که دو عید بزرگ اسلامی و شیعی است را بهانه ای قرار دادیم برای آشتی مردم با هنر و فرهنگ ایرانی و اسلامی .گذر هنر در بسیاری از کشورهای دنیا فضایی برای رسیدن به آرامش در عصر ماشینیسم و دیجیتال است ما نیز در شیراز اعیاد اسلامی را بهانه ای برای شادی و آرامش شهروندان و آشتی و آشنایی آنها با فرهنگ و هنر اسلامی،ایرانی قرار دادیم اما برخی افراد و دستگاه ها شقیقه فرهنگ را هدف قرار دادند و به قول شما شروع کار ما را با بداخلاقی و هیاهو رقم زدند.
*مواجهه با این بد اخلاقی نگاه و تعریف شما را از فرهنگ تغییر نداد؟هنوز هم فرهنگ را مجموعه ای از باورها و ارزش و نگرش ها می دانید؟
در پاسخ به سئوال شما ابتدا باید بگویم دیرزمانی است که مردم شناسی فرهنگی جای خود را به انسان شناسی فرهنگی داده است.ضرورت انسان شناسی فرهنگی بسیط تر و گسترده تر شده و فرهنگ صرفا مجموعه ای از آداب و غذا و و سنت و موسیقی و آئین نیست. امروزه حوزه فرهنگ یک حوزه پراگما و عملگراست.یعنی چیزی جدا از انسان و رفتارها و عملکرد او نیست.
رفتار شناسی و خلقیات جامعه ما می تواند تمام آن چیزی باشد که تاثیرات جدی خودش را در حوزه سیاست،اقتصاد،امنیت و اجتماع بگذارد.
امروز سیاستمداران ما چگونه می توانند بدون رفتار شناسی، کوچکترین حوزه سیاست، یعنی انتخابات را بررسی و پیش بینی کنند؟امیدوارم دولتمردان و سیاستمداران و برنامه ریزان و بودجه نویسان ما بدانند که حوزه فرهنگ گوشواره ای و زینت بخشی نیست.متاسفانه نگاه برخی به حوزه فرهنگ،نگاه آماری است.می گویند:چند جشنواره،چند نمایش،چند کنسرت و یا چند فیلم داشته اید؟یک وقت یکی از فامیل های ما می گفت : در جمعی بودم که دوستی از تلاش و فعالیت شما تعریف می داد و می گفت آقای مریدی خیلی خوب دارد کار می کند اما یکی از آقایان اعتراض کرد و گفت:اگر مدیر کل فرهنگ خوب کار می کرد این وضعیت رانندگی ما نبود و جامعه این قدر پرخاشگر نبود! به این فامیلمان گفتم که آن آقا راست گفته و ما به عنوان متولی حوزه فرهنگ اگر نتوانیم بازخوردهای کاری خودمان را در تغییر خلقیات و منش های انسانی و ارزش ها ببینیم موفق نبوده ایم!
*می خواهید به نوعی بگوئید حوزه فرهنگ عمومی حوزه ای است که جدی گرفته نمی شود؟
نه!به نظر من واژه فرهنگ عمومی یک اشتباه واژگانی است.ما در حوزه ورزش یک ورزش قهرمانی داریم یک ورزش همگانی داریم. پرسش بنده از شما این است که آیا ما فرهنگ تخصصی داریم که حالا بخواهیم در برابر آن فرهنگ عمومی مطرح کنیم؟اصلا فرهنگ عمومی جدای از فرهنگ نیست.ما اصلا حوزه فرهنگ تخصصی نداریم که بخواهیم آن را در مقابل فرهنگ عمومی قرار دهیم.
*آیا آثار فاخر هنرمندانِ شعر و سینما و تئاتر و موسیقی و داستان و…را نمی توان در حوزه به تعبیر شما فرهنگ تخصصی قرار داد و مثلا آئین ها و عادات و سنت ها و باورها و رفتارهای مردم را فرهنگ عمومی بدانیم؟
نه!این ها که شما گفتید ستون ها هستند.یعنی آئین ها،عادات،موسیقی،نمایش ،خوراک و پوشاک نمادهای حوزه خلقیات فرهنگی ما هستند.در حقیقت بازخورد همه این موارد در حوزه فرهنگ را فرهنگ عمومی می شناسند اما جدا از فرهنگ نیست.
*با این توضیح شما آیا ما مثلا در حوزه سینما،نباید سنمای معنا گرا یا هنری و …داشته باشیم خب همه این ها سینماست دیگر!
چرا فکر می کنید این حوزه ها از عمومیت ما جداست آیا روشنفکران ما جزو عموم مردم نیستند؟ما که نمی گوئیم فرهنگ عوام می گوئیم فرهنگ عموم!از عوام و خواص صحبت نمی کنیم.عموم با عوام خیلی تفاوت دارد . فرهنگ عموم تمام خواص را هم در بر می گیرد هم عوام هم روشنفکر.
*با این توصیف شما می خواهید بگوئید:تولیدات فرهنگی اعم از کتاب ،سینما،تئاتر شعر و داستان و موسیقی همه و همه باید خروجی آنها به رشد فرهنگ جامعه کمک کند.حالا اگر کمک نکرد چه کسی یا چه نهادی مقصر است؟
اگر کمک نکرد نشان دهنده گپ زیاد است در جامعه! یعنی جامعه روشنفکری برای خودش به سمت دیگری حرکت کرده بدون اینکه هیچکدام از نقطه نظرهایش بازخوردش در جامعه باشد.گرچه به نظر می رسد غیر ممکن است که مثلا سینما بر جامعه اثر نگذارد.غیر ممکن است که کتاب روی جامعه اثر نگذارد.غیر ممکن است که اثر هنری جامعه را تحت تاثیر قرار ندهد و باعث رشد آن نشود.مگر می شود جامعه تحت تاثیر آثار فرهنگی قرار نگیرد؟
*وقتی وسواس در جامعه نهادینه می شود و بسیاری از مردم در سطوح مختلف طبقاتی و فرهنگی دچار وسواس فکری و ذهنی و پاکی و نجاست می شوند و هیچ فیلم یا تئاتر و یا شعری به این معضل نمی پردازد و یا هیچ مدیر فرهنگی به مشکلات فرهنگی از این دست که بنیان خیلی از خانواده ها را فرو می پاشد اهمیتی نمی دهد چگونه باور کنیم آثار فرهنگی ما عادات و رفتارهای غلط را اصلاح می کند یا همان پرخاشگری در رانندگی که خود شما مثال زدید را بهبود بخشد؟ضعف های فرهنگی که از سوی متولیان حوزه فرهنگ نادیده گرفته می شود کم نیستند.
به نظرم هیچکس اندازه هنرمند درد شناس نیست. به نظرم هنرمند کارش آسیب شناسی جدی است نه مدیران! آنقدر که آسیب های اجتماعی را هنرمندان و نویسندگان و روزنامه نگاران می بینند،مدیران نمی بینند.نه تنها در ایران بلکه در همه دنیا این هنرمندان و نویسندگان و روزنامه نگاران هستند که آسیب ها را از زیر پوست شهر بیرون می کشند و به مدیران می رسانند.نه مدیران نه سیاستگزاران و نه امنیتی ها این مشکلات را بیرون نمی کشند اتفاقا هنرمند است که این آسیب را می شناسد و طرح می کند.وقتی که طرح کرد دغدغه می شود وقتی دغدغه شد مسئوولین باید بنشینند و برنامه ریزی کنند.
آسیبی مثل طلاق را اولین بار نه آمار دادگاهی و نه اخبار و نه مدیران مطرح نکردند بلکه فیلم هایی که هنرمندان ساختند حواس جامعه را به سمت طلاق برد.هنرمند پیشتاز بوده در بیانش نه مدیران.
*اما مردم و فرهنگ عوام می گوید فلان فیلمساز که از آسیب طلاق گفت خودش که از همسرش جدا شده!
و اتفاقا من به شما می گویم مردم از هنرمند انتظار درمان ندارند از مدیران انتظار درمان دارند!از هنرمند انتظار طرح مسئله را دارند.اتفاقا هنرمندان شخصیت هایی را که آرزویش را دارند خلق می کنند.شما “ابر مرد” نیچه را بخوانید. نیچه یک آدم مسلول و ضعیفی است که حتا او را سربازی هم نبردند اما می آید ابر مرد را می نویسد و هیتلر متاثر از ابر مرد می خواهد فاتح دنیا شود. می خواهم بگویم هنرمند همیشه میزان کنش گری او نسبت به هر چیزی چند برابر اجتماع است. هر آن چیزی که مدیران و برنامه ریزان ما سه سال بعد دریافت می کنند و مردم پنج سال بعد دریافت می کنند آنها قبلش دریافت کردند. لذا هنرمند قرار نیست خودش درمان کند وظیفه او هم درمان نیست بلکه وظیفه اش طرح مسئله و بیان درد است.
*از کلیات صحبت شما تا اینجای گفت و گو می شود برداشت کرد که ما برای سنجش مدیران حوزه فرهنگ شاخص کّمی نداریم؟
اشاره درستی است.مثلا می گویند وزیر بهداشت یا وزیر راه بر اساس این شاخص های کّمی وزیر موفقی است اما وزیر فرهنگ را نمی شود بر اساس شاخص های کّمی داوری کرد .
*شما از انسان فرهنگی تعریفی دارید؟
انسان فرهنگی؟ متوجه منظور شما نمی شوم!
*یعنی انسانی که حداقل های مولفه های فرهنگی را رعایت کند.پرخاش نمی کند،شلیک نمی کند و…
من حوزه اخلاق را جدا از حوزه فرهنگ نمی دانم اینکه کدام ذیل کدام است باید بگویم یک دایره بزرگ به نام فرهنگ داریم و یک دایره کوچکتر به نام اخلاق داریم.معتقدم هیچ انسان بی فرهنگی در دنیا نداریم از بدو تاریخ تا حالا انسان بی فرهنگ نداشته ایم اما اگر منظور شما انسان اخلاق مدار است باید بگویم در همه جوامع یک سری واژگان، واژگانِ منفوری است و هیچ جامعه ای، انسان پرخاشگر را نمی پذیرد.هیچ جامعه ای انسان دزد و دهن بین را نمی پذیرد و…
*وتعریف شما از شهر فرهنگی ؟
به نظرم می رسد به خیلی عوامل بستگی دارد شاید وقتی در شهری احساس امنیت و آرامش و احساس خلق و خوی خوش کنید آن شهر را شهر فرهنگی بدانیم.
اگر داده های ادبی و هنری را در نظر بگیریم،مثلا شهری مثل شیراز شاخص های لازم چنین شهری را دارد اما اگر بخواهد بر اساس این شاخص ها محصول فرهنگی بیرون دهد چون شاخص ما کیفی است سخت است که نظر بدهیم.
*آیا می شود گفت در شهر فرهنگی سرانه مطالعه قابل قبول است؟
دقیقا همینطور است. شهری که دارای این شاخصه است محصولش خیلی دست یافتنی است. مثلا از شیراز به عنوان یک گاهواره تمدنی انتظار محصول فرهنگی داریم.اما این محصول مراقبت می خواهد.
*به عنوان مدیر کل فرهنگ و ارشاد چقدر به کار فرهنگی در سایر دستگاهها اعتقاد دارید؟
کار فرهنگی در همه دستگاهها یک ضرورت است.رسالت توزیع و تبشیر فرهنگ توسط هر فردی و نهادی و هر سازمانی جزو ملزومات است.اگر وزارت صنعت و معدن حوزه فرهنگ نداشته باشد پس فرهنگ کار چگونه می خواهد شکل بگیرد؟اگر اتاق اصناف،اتحادیه ها و کارخانه ها نخواهند حوزه فرهنگ را جدی بگیرند خوشان دچار مشکل می شوند. شما امروز برای تولید یک تکنولوژی و یا ابزار خاص ابتدا باید فرهنگ لازم آن تکنولوژی یا ابزار خاص را ایجاد کنید.البته اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی هم با استفاده از زیر مجموعه های خود یعنی تشکل ها و انجمن های هنری،فرهنگی و ادبی می تواند به دیگر دستگاهها و سازمان ها کمک فرهنگی کند. هیچ راهی جز ایجاد یک حلقه واسط بین جریان های خصوصی و جریان دولتی نمی توانیم ایجاد کنیم.لذا سمن های فرهنگی می توانند جای تشکیلات وسیع و هزینه بر فرهنگی در نهادهایی از قبیل معاونت فرهنگی شهرداری و امثالهم را بگیرند.در این صورت هزینه ها بسیار کاهش پیدا می کرد و کیفیت فعالیت های فرهنگی افزایش می یافت و اطمینان داشتیم که متخصصان حوزه فرهنگ کار را انجام می دهند.
*حالا به اداره خود شما بر می گردیم. در اداره کل فرهنگ و ارشاد ،فرهنگی ترین آدم اداره چه کسی باید باشد؟
خود مدیر کل.اگر نباشد نمی تواند فضای فرهنگی خوبی ایجاد کند.او مثل یک بازیگر صحنه می ماند.بازیگری که لحظه به لحظه با مخاطب خود ارتباط برقرار می کند و اگر میمیک درستی نداشته باشد و یا کلام او درست نباشد و نتواند حس خوبی را منتقل کند زحمت تمام عوامل دیگر تئاتر هدر می رود. تفاوت مدیر کل فرهنگ و ارشاد با سایر مدیران دستگاه های دیگر این است که او باید کلامش با احساسش یکی باشد. باید لحظه به لحظه احساس تزریق کند.اگر نتواند این کار را انجام دهد به هیچ عنوان نمی تواند موفقیتی کسب کند.چون او با انسان هایی روبرو است که احساسشان قدرتمند است و هر آن شما را می توانند احساس کنند و یک مراجعه کننده معمولی نیستند و حساسیت ها بسیار بالاست.لذا شیوه برخورد مدیر کل با مراجعه کنندگانش نیازمند یک نگرش عمیق فرهنگی است.اگر این نگرش عمیق فرهنگی را داشته باشد می تواند آن را به تمام بخش ها تسری دهد.
*معاونت فرهنگی شما در حال حاضر جناب امید بخش است آیا او به لحاظ فرهنگی در اداره کل فرهنگ و ارشاد فارس نگرش عمیق فرهنگی دارد؟شفاف بگویم آیا او صاحب این جایگاه است؟
من سئوال می کنم آیا من بهترین گزینه مدیر کلی فرهنگ و ارشاد فارس هستم؟ و اجازه می خواهم خودم پاسخ دهم و بگویم نه من بهترین گزینه نیستم.ایمان داشته باشید اساتید و فرهنگوارانی در این دیار وجود دارند که باید جلوی آنها زانو بزنم و دستشان را ببوسم.من واقعا بهترین نیستم اما شور و شعفی که در وجود من هست من را به اینجا کشانده.ممکن است یک اندیشمند و دانشمندی در سطح استان وجود داشته باشد که البته تعداشان کم نیست اما علاقمند به مدیریت اجرایی حوزه فرهنگی نباشند و ترجیح می دهند به کتاب ها و مقالات و دانشگاه و دانشجویانشان برسند.تصمیمی که ممکن است چند وقت دیگر من هم بگیرم.لذا مفهموش این نیست که منِِ مدیر کل فرهنگ بهترین گزینه موجود هستم،خیر نیستم.این مسئله را می شود حتا در سطح بالاتر هم دید.
در پاسخ به سئوال شما باید بگویم معاونین من حتما یک فاکتور را دارا هستند و آن شور و شعف به کار است لذا من این شور و شعف را در امید بخش و رنجبر و یوسفی نژاد می بینم لذا اگر انگیزه شور و شعف و کار در بین آنها نباشد،فاکتورهای دیگر اصلا معنا ندارد.مریدی اگر اینجا هست فاکتور اصلیش شور و شعف و علاقه ای است که به این حوزه دارد قطعا فاکتور اول همین مورد است.لذا از امید بخش فرهنگی تر هم در اداره کل داریم اما کسی که هم شور و شعف لازم، هم انگیزه لازم و شرایط موجود را داشته باشد،ندیدم .توجه کنید گفتم شور و شعف و شرایط لازم ممکن است کسی دیگر هم شور و شعف را داشته باشد اما شرایط لازم را نداشته باشد.
*یعنی در خارج از اداره هم نداشتیم؟البته اشتباه نشود قطعا جناب امید بخش انسان فرهیخته و شایسته ای است و من هم به انتخاب شما احترام می گذارم اما وقتی صحبت از فرهنگ می شود با یک جامعه بزرگ فرهنگی در استان روبرو هستیم که باید بهترین تصمیم را برای آنها بگیریم در این صورت آیا صلاح است که خود را محدود به انتخاب در اداره کنیم؟
من معذوریت ها را برای شما تشریح می کنم تا متوجه شوید.
یک- هر فردی که می خواهد وارد ساختار اداری شود باید در پیمان دولت باشد.آیا این همه نیروی فرهیخته و توانمند ما در پیمان دولت هستند؟بسیاری از نیروهای قدرتمند ما در پیمان دولت نبودند شاید در نهادهای عمومی و کتابخانه ها بشود از وجود آنها بهره گرفت اما در پست های دولتی امکان پذیر نیست.
اگر نیروهای قراردادی باشند که امکان رفتن به سازمانی دیگر را ندارند.
دو – رشته تحصیلی نیرویی که می خواهیم به کار گیریم باید مرتبط باشد،خانم شفیعی ادبیات نمایشی خوانده نمی توانست معاون فرهنگی باشد به همین دلیل بود که او را به عنوان سرپرست معاونت فرهنگی انتخاب کردیم و بعد هم او را جابچا کردیم.جالب است بدانید تا سال گذشته تمام کسانی که کارشناس یا کارشناس ارشد هنری بودند نمی توانستند رئیس اداره فرهنگ و ارشاد شوند.یعنی من نمی توانستم یک لیسانس تئاتر،یا فوق لیسانس تجسمی یا موسیقی را رئیس فرهنگ و ارشاد اسلامی فلان شهر بگذارم .قانون به من اجازه نمی داد!
*پس چه کسی می تواند رئیس یا مدیر کل فرهنگ و ارشاد شود؟
رشته های مشخص.مثلا رشته حقوق نمی تواند معاون فرهنگی یا مدیر کل فرهنگ و ارشاد شود.رشته های علوم پایه و علوم پزشکی نمی توانند در فرهنگ و ارشاد رئیس شوند.حتا بسیاری از رشته های علوم انسانی نمی توانند رئیس شوند.
مثلا رشته تاریخ می تواند رئیس شود ،علوم تربیتی می تواند اما روانشناسی نمی تواند.در مورد معاونت فرهنگی هم که اشاره شد باید بگویم لیسانس جناب امید بخش تجسمی است اما فوق لیسانسش زبان های باستانی است و در واقع رشته تحصیلی فوق لیسانس او به ما اجازه داد در سمت معاونت فرهنگی از وجودش استفاده کنیم. می خواهم بگویم گرفتاری ها و معذوریت ها زیاد است.
*تجربه ادارات ما نشان می دهد اگر مدیر بخواهد می تواند از پرسنل خود در جایی که او تشخیص می دهد کارایی دارد استفاده کند حتا اگر رشته تحصیلی او مرتبط نباشد.
بله اگر مدیر بخواهد می تواند مشروط بر آنکه سوابقش بر همان مبنا باشد مثلا آن نیرو ده سال در همان حوزه کار کرده باشد.در غیر این صورت تخلف محسوب می شود.
*شما بر اساس چه شاخص هایی ریاست شهرستان ها را انتخاب می کنید؟یعنی روسای ادارات فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان های فارس ملاک و معیار انتخابشان چیست؟
در قانون تصریح شده که باید نظر فرماندار باشد،نظر فرمانداری مهم است چون به هر حال می خواهد با او کار کند و بودجه بگیرد.اما تصمیم نهایی را را مدیر کل می گیرد اگرچه وقتی قرار است او را به تهران معرفی کنیم نامه فرماندار هم باید ضمیمه باشد.ما نیز معمولا به فرماندار توصیه می کنیم شخصی که به عنوان رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی معرفی می شود باید در بین جامعه هنری شهرستان پذیرش داشته باشد و جامعه فرهنگ و هنر باید او را تایید کنند .جامعه فرهنگ و هنر کارمندان ما نیستند بلکه جامعه ای است که ما به خاطر آنها در فرهنگ و ارشاد مشغول به کاریم.لذا اگر آنها نباشند دلیل هزینه کرد ما چیست؟ لذا پذیرش جامعه فرهنگ و هنر مهم است.
*در هر حال نظر دولت مهم است و هر شخصی خارج از دولت در هر جایگاهی نظرش خیلی مهم نیست،درست می گویم؟
فقط نظر نماینده دولت برای ما مهم است و تازه ما به فرماندار می گوئیم خارج از پرسنل اداره معرفی نکند مثلا می گوئیم از آموزش و پرورش کسی را به ما معرفی نکنید که شدنی نیست.لذا غیر از نظر فرماندار به لحاظ قانونی نباید نظر سایر اشخاص را بپرسیم نه نمایندگان مجلس و نه دیگران.خلاصه کنم:مقبولیت در جامعه فرهنگی مهمترین فاکتور انتخاب ما برای انتخاب روسای ادارات فرهنگ و ارشاد اسلامی است.
*چند نفر از روسای ادارات فرهنگ و ارشاد را در شهرستان های فارس تغییر دادید؟
تقریبا صددرصد.موارد محدودی هم که بود جامعه فرهنگ و هنر نخواسته آنها تغییر کنند و ما به انتخاب این جامعه احترام گذاشتیم.
*می توانید بهترین رئیس اداره فرهنگ در شهرستان ها را اسم ببرید؟
اسم ببرم ناراحتی پیش میاد.همه روسای ادارات فرهنگ و ارشاد در شهرستان هابا نداشته های ما دارند تلاش می کنندبا نداشته های مالی و امکانی ما دارند تلاش می کنند و من از تلاش همه آنها قدردانی می کنم. (اسم بعضی شهرها را می آورد اما خواهش می کند ننویسم و تاکید می کند همه تلاش می کنند)
*بودجه فرهنگی شهرستان ها؟
بسیار ناچیز.(رقمی را می گوید که از نوشتنش شرم دارم! خواهش می کند ننویسم)
*اصلا چقدر از بودجه فرهنگی کشور به وزارت و فرهنگ و ارشاد اسلامی تعلق دارد؟
۱۳ درصد کل بودجه فرهنگی کشور متعلق به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.
*با این بودجه اندک چی کار می کنید ؟
خب انگیزه و شور شعف هست که شما را به کار فرهنگی وا می دارد.هرچند نهادهای دیگری هستند که چند برابر ما بودجه فرهنگی دریافت می کنند اما همه نگاه ها و انتظارات فرهنگی به سمت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و ادارات کل این وزارتخانه در استان هاست.
*بله و مجموعه وزارت فرهنگ همیشه سیبل حملات تندروهاست!
دقیقا.من حاضرم تمام هزینه کردها و دریافتی ها را بیاورم روی کاغذ.با این وجود من نسبت به سال ۹۴ تقریبا ۲ برابر بودجه دریافت کردم.اما این ۲ برابر هم چیزی نیست!اداره کل فرهنگ و ارشاد فارس در گرفتن بودجه ملی در کشور اول است اما همین هم چیزی نیست.
*به عنوان سئوال آخر بفرمائید کار کردن در حوزه فرهنگی با این همه موانع و مشکلات مالی و غیر مالی را به چی تشبیه می کنی؟
به راه رفتن روی یخ!یعنی هر لحظه امکان دارد لیز بخوری یا یخ آب بشود. هیچ وقت مطمئن نیستی که قدم بعدی را بر می داری یا روی هوا هستی یا خوردی زمین! لذا شما باید در نتیجه گیری از فعالیت فرهنگی خیلی صبور باشید.صبور و امیدوار.