از نرودا تا دیلن
خبر پارسی – عبدالکاظم دریساوی
لحظه هایی هستند
که هستیم
چه تنها، چه در جمع
اما خودمان نیستیم
انگار روحمان می رود
همانجا که می خواهد
بی صدا …
بی هیاهو …
همان لحظه هایی که راننده آژانس می گوید رسیدیم
فروشنده می گوید باقی پول را نمی خواهی؟
راننده تاکسی می گوید صدای بوق را نمی شنوی؟
و مادر صدا می کند حواست کجاست؟
ساعت هایی که شنیدیم و نفهمیدیم
خواندیم و نفهمیدیم
دیدیم و نفهمیدیم
و تلویزیون خودش خاموش شد
آهنگ بارها تکرار شد
هوا روشن شد
تاریک شد
چای سرد شد
غذا یخ کرد
در یخچال باز ماند
و در خانه را قفل نکردیم و نفهمیدیم کی رسیدیم …
و کی گریه هایمان بند آمد
و …
کی عوض شدیم؟
کی دیگر نترسیدیم؟
از ته دل نخندیدیم
و دل نبستیم
و چطور یکباره آنقدر بزرگ شدیم
و موهای سرمان سفید …
و از آرزوهایمان کی گذشتیم
و کی دیگر او را برای همیشه فراموش کردیم…
یک لحظه سکوت برای لحظه هایی که خودمان نیستیم.
پابلو نرودا
وقتی نزار قبانی روح سنت زده جهان عرب رابا جادوی کلمات و سحرانگیز ترین نغمات به تسخیر خود درآورد،نرودا روان فلسفی زندگی مدرن را به واگویه فراخواند تا جهان شاعری سوسیالیست یا سوسیالیستی شاعر را ورای تبلیغات مسموم ببیند و شاهد باشد.
پابلونرودا با شیلی ودکتر سالوادور آلنده چشمان جهان را به انقلابی مسالمت آمیز باز کرد اما هنوز پلک نزده حرامیان و قلدران عصر مدرنیته با گلوله و کودتا به شاعر گفتند:از شعر تا” آگاهی” و…راه بسیاری درپیش است و ما بر سر هر گردنه ای هستیم …اما غافل از آنکه شعر در توقف تاریخ کار خودش را می کند.همان کاری که کارستانش می نامیم ..
دیروز باب دیلن با سرزنش جهان سرمایه داری مرگ این روابط و مناسبات گرگانه را ترانه کرد و امروز انتخاب کنندگان نوبل با روحی ترسخورده و دستانی لرزان نوبل ادبیات را به نام او خواندند تا روحیه ضد جنگ شاعر و ترانه سرا توقف تاریخ را نهیب زده باشد .