۱ – متأسفانه بیشتر مطالباتی که در سالهای اخیر در آموزش و پرورش مطرح گردیده و مبنای سوال و استیضاح و … و گزارشات نهادهای گوناگون دولتی ، مجلس و … بوده است . شرایط شاغلین در وزارتخانه ی فوق بوده نه نحوه اداره وزارتخانه فوق . مهمترین شاخص در آموزش و پرورش بررسی وضعیت دانش آموزان و رضایتمندی خانواده ها از آنهاست .
شما در کمتر کشوری می توانید (و یا شاید در هیچ کشوری نتوانید ) خانواده هایی را بیابید که همه زندگی شان ، وقتشان ، تفریحشان و … وابستگی شدید به فرزندان محصّل داشته باشند . پدرها و مخصوصاً مادرها از سال اول ابتدائی و یا حتی قبل از آن باید به فکر ثبت نام کودکان خود بوده و در طی تحصیل هر شب درگیر درس و مشق دانش آموز باشند. جالب اینجاست که به طور واضح معلم از اولیای دانش آموز می پرسد « چرا دانش آموز در س نمی خواند؟ چرا پیشرفتش کم شده است و …» در بسیاری از کشورها این اولیا هستند که از معلم مخصوصاً در مقاطع ابتدایی و راهنمایی بازخواست می کنند که چرا پیشرفت درسی کودکانشان کم است . شأن و قدر معلم شأنی بالاست . در صورتی که وظیفه به درستی انجام شود .کلاسهای خصوصی از دبیرستان به راهنمایی و هم اکنون به مدارس ابتدایی کشیده شده است ، مقصر این امر کیست ؟ شأن معلم بسیار بالاست ولی در حال حاضر شاغلین آموزش و پرورش با ۲۴ ساعت کار در هفته ، ۳ ماه تعطیلی تابستان ، ۲۰ روز تعطیلی عید حقوقی بیشتر از شاغلین ادارات دیگر مثلاً بهداشت و درمان (که حساسیت این بخش نیز بالاست ) می گیرند .
۲ – استخدام :
متأسفانه در سالهای اخیر متواتراً از اجتماع معلّمین حق التدریسی جلوی وزارتخانه ، مجلس و … خبر میرسد .سالهاست که استخدام رسمی در آموزش پرورش به صورت آزاد و با آزمون صورت نگرفته و اگر هم یکبار صورت گرفته بیشتر از شاغلین حق التدریس استخدام شده اند . جای سوال اینجاست که افراد تحت چه معیاری حق التدریس می شوند ؟ آیا صحیح است که افرادی که کارآمدی آنها توسط سیستمی شفاف سنجیده نشده است و به کار گیری آنها نیز به صورت علنی و رقابتی نبوده است ، مسئول آموزش فرزندان این جامعه شوند ؟ . آیا بهتر نیست همه افرادی که قرار است به عنوان معلم و مرّبی استخدام شوند از بین میلیونها جوان فارغ التحصیل شاداب و سرزنده با توجه به آزمونهای متعدد شفاف انتخاب شوند ؟
چرا این همه جوان تحصیل کرده فعّال نتوانند جذب آموزش پرورش شوند و به جای آنها افرادی با ایجاد رابطه و یا از سر ناچاری با حقوق بسیار کم به کار گیری شوند و پس از سالها در حالیکه خسته ، بی حوصله و گاهی عصبی و … هستند به استخدام درآیند ؟ . عاقبت تدریس این افرادی که احساس می کنند مورد ظلم واقع شده اند چیست ؟ بهتر است مجلس و دولت برای یکبار پرونده حق التدریسی ها را با بازخرید ببندد و به جوسازی و اجتماعات نیز توجه نکند و با برگذاری آزمون افراد جوان و کارآمد را استخدام نماید .
۳ – مدارس غیر انتفاعی :
بر اساس دستورالعملی که وزارت آموزش و پرورش تهیه نموده است اجازه تأسیس مدارس غیر انتفاعی به کارکنان و یا بازنشستگان وزارت آموزش و پرورش داده می شود . این برخلاف رویه اکثر وزارتخانه هاست که شاغل بودن در وزارتخانه فوق منع قانونی جهت تأسیس مرکز غیردولتی دارد و نیز باعث تضییع حقوق میلیونها جوان فارغ التحصیل می شود . چرا باید کسی از دو جا حقوق بگیرد و فارغ التحصیل بیکار نتواند در بخش غیردولتی مدرسه تأسیس کند؟
مشکل دوّم مدارس غیرانتفاعی استفاده از معلمین بازنشسته است . تقریباً تمام کادر این مدارس بازنشستگان مدارس دولتی هستند . اکثر آنها دارای سن بالا ، تجربه بالا ولی حوصله کم می باشند . در بسیاری از مقاطع ارتباط این افراد مسن با دانش آموزان با چالش های بسیاری همراهست . بسیاری از دانش آموزان بخصوص در مقاطع ابتدایی و راهنمایی دوست دارند با افراد جوان شاداب ، سرزنده وحتی زیبا سروکار داشته باشند.
ارتباط عاطفی دانش آموزان با افراد جوان بسیار بهتر است . انگیزه معلّمین جوان جهت آموزش نیز بسیار بالاست . جوانان آرمانی تر کار می کنند و با پوزش از پیش کسوتان ، جوانان انرژی و شادابی بیشتری دارند . استفاده از افراد بازنشسته جهت فرار از پرداخت حق بیمه و یا بر اساس بعضی دستورالعملهای وزارت آموزش و پرورش است . راه حل لغو دستورالعمل فوق استفاده از روش های آموزش جهت فارغ التحصیلان رشته های مرتبط (مانند مدیریت آموزش …) آموزش و گزینش آنها و سپس ارائه مجوز کار می باشد . آموزش و پرورش می تواند بر گزینش معلمان جوان جهت مدارس غیرانتفاعی نظارت نماید. مطمئناً این امر و آموزش ضمن خدمت باعث پویایی مدارس غیرانتفاعی خواهد شد .