داستان جایگاه از دست رفته یک پست/ نقش اولی به نام احمدینژاد!
خبرپارسی-رسول بهروش در روزنامه گل نوشت:۱- دعوای علی دایی و محمد مایلیکهن دوباره اوج گرفته است؛ شاید این بار شدیدتر از هر زمان دیگری. تقابل پرسپولیس و صبای قم در لیگ سیزدهم، بهانه تازهای بود برای درافتادن استاد و شاگردی که اولین جرقههای درگیری تاریخیشان دو دهه پیش زده شد؛ جایی که سرمربی وقت تیم ملی ایران در بازی با سوریه به دلایل غیرفنی حاضر نشد ستاره قدبلندش را از ابتدا به میدان بفرستد. دایی و مایلیکهن در این سالها با آدمهای مختلفی درافتادهاند، اما بیشک جنگ آنها مقابل هم، حکایت متفاوتی دارد. این کینه انگار قرار نیست هیچوقت سرد شود. آتش خشم در سینه هر دو طرف هر روز تندتر میشود. دایی میگوید: «این بار تا آخر خط میایستم». گفته میشود او نوبت قبلی حتی حکم حبس سرمربی سابق تیم ملی را هم گرفته بود، اما در لحظات آخر دست به عقبنشینی زد. حالا دوباره شکایت و شکایتکشی از سر گرفته شده است. فوتبال ایران به جای چارچوب زمین، کماکان روی جلد روزنامهها و در راهروهای دادگاه دنبال میشود. عجب پیشدرآمد خجستهای برای تیمی که ۸ ماه دیگر باید به ضیافت بزرگان جهان برود!
۲- تازهترین اپیزود از سریال کشمکشهای دایی و مایلی، حاوی یک نکته تلخ و عجیب است. سرمربیان پرسپولیس و صبا این بار در بسیاری از فرازهای حملاتشان به هم، از یک مقام عالیرتبه سیاسی فکت میآورند؛ محمود احمدینژاد، رییس سابق دولت در ایران! ماجرای حضور غیرمنتظره علی دایی روی نیمکت تیمملی کشورمان، در تمام این سالها دستاویزی برای کوبیدن دایی از سوی منتقدانش بوده است. پس از آنکه شهریار در برنامه زنده نود از انتخاب کسی خبر داد که «لابی» قویتری دارد، ناگهان خودش برای هدایت تیم ایران برگزیده شد تا مخالفانش برای مدتها سوژهای استثنایی داشته باشند. آخرین بار، این سخنگوی مایلیکهن بود که داستان سرمربی شدن دایی با توصیه احمدینژاد را به رخ او کشید: «آدرس خدا را بدهید تا ما هم با او لابی کنیم!» و جالب اینکه سرمربی پرسپولیس هم برای زیر سوال بردن حریفش، خاطره مشابهی داشت: «دوران گدایی مربیگری در مصلی به پایان رسیده است!» این وضع و روز کشور ماست، سه ماه بعد از تحویل قوه مجریه؛ جایی که ردپای رییس دولت پیشین و برخی اعوان و انصارش در مشاجرات و مناقشات همه حوزهها به چشم میخورد، از اقتصاد و سیاست خارجی تا ریزترین مسایل فوتبال ایران!
۳- اینکه حتی در دعوای خرد و سطحی دایی و مایلیکهن هم باید اسم احمدینژاد وسط بیاید و در مورد او و رفتارهایش بحث شود، قطعا محصول شیوه کاری عجیب و تمامیتخواهانه رییس دولت سابق است؛ مردی که همیشه و همه جا دوست داشت نقش اول را بازی کند و حرف آخر را بزند. مدیری که در یک مقطع وزیر اطلاعات را برکنار کرد تا برخلاف قانون اساسی «خودش» سرپرست این وزارتخانه شود، کسی که در آستانه اجلاس اوپک وزیر نفت را کنار گذاشت تا «خودش» مرد نخست این همایش جهانی لقب بگیرد و مسوولی که در پرونده برخورد قانونی با جوانفکر بر خلاف همه مقررات کشور شخصا به موضوع ورود کرد تا «خودش» جلوی بازداشت مشاورش را بگیرد، طبیعتا در فوتبال هم همین تعلق خاطر به اثرگذاری و نقشآفرینی را به همراه داشت. این شد که وقتی دادکان را کنار گذاشتند، احمدینژاد مدارکش را به کمیته انتقالی داد تا «خودش» رییس فدراسیون فوتبال شود و پس از آنکه توجیهش کردند چنین چیزی غیرممکن است، به اثرگذاریهای فعالش در این حوزه ادامه داد؛ سرمربی تیم ملی را عزل و نصب کرد و در دل صبحانه خوردنش، یک مربی کنار رفته را روی نیمکت تیم ملی نشاند!
۴- حقیقت آن است که طی هشت سال گذشته، در بسیاری از موارد شأن و جایگاه مقام ریاست دولت در ایران تنزل پیدا کرد؛ آنچه بیش از هر چیز دیگری در اثر مداخلههای نابهجا و بیش از حد محمود احمدینژاد در مسایل خرد و تخصصی رخ داد. مردی که بارها هنگام بازدید از مشاغل یا اردوهای ورزشی گوناگون لباس آنها را پوشید و در سفر استانی به خرمشهر مدعی شد «خودش» فرماندار این شهر خواهد بود(!) شاید درک درستی از پرستیژ ریاست قوه مجریه در یک کشور بزرگ نداشت. کاش این اعتبار از دست رفته و این وجهه فنا شده با تغییر رویکرد اساسی در دولت جدید به کشور برگردد و رییسجمهور، دوباره رییسجمهور شود؛ به همان بزرگی و با همان اهمیت!