استاندار غیر بومی میوه تلخ اختلافات!
یاداشت میهمان – مهدی آماده *
چندی پیش از سوی بسیج رسانه فارس پیامی دریافت نمودم که جویای نظر نگارنده در خصوص فاکتورهای مدنظر جهت انتخاب استاندار فارس شده بود و در این خصوص برخی دیگر از اصحاب رسانه نیز در این نظر سنجی شرکت نمودند و حاصل آن بیانیه ای شد که در روزنامه های محلی فارس چاپ شد.
در این مطلب موارد مناسبی همچون استاندار فارس بایستی مدیری باشد که برای تجربه اندوزی به فارس نیاید، استاندار فارس باید اراده ای داشته باشد به بلندای گنبدهای فیروزه ای این دیار و… مدنظر قرار گرفته بود اما قبول کنیم این موارد شعار است چون خط کشی نداریم که اراده و همت افراد را اندازه بگیریم تا مشخص شود ارتفاع آن به اندازه گنبدهای فیروزه ای استان است یا نیست؟ یا چه کسی می تواند مدعی شود فردی که قبلاً استاندار فارس بوده یا معاون آن برای تجربه اندوزی مجدد می آید یا نه نیازی به اندوختن تجربه جدید ندارد و با همان داشته های گذشته می تواند استان را به سمت رشد و توسعه سوق دهد؟ صد البته هیچ فردی از اندوختن تجارب جدید بی نیاز نیست چون در تمام حرفه ها و مدیریت ها به دلیل تغییرات مستمر و با سرعت با اندوخته های چند سال قبل نمی توان اکنون هم موفق بود، پس نیازمند بودن به کسب تجربه جدید لازم و ضروری است بنابراین بهتر است اینگونه عنوان شود استاندار فارس نبایستی فردی باشد که حال و هوای وزارت کشور را نداند و بخواهد در فارس آموزش ببیند که ساختار اداری استانداری ها چگونه است، قوانین حاکم بر وزارت کشور به چه صورت می باشد، در جلسات شورای تأمین کدام مسؤولین بایستی حاضر شوند، حدود اختیارات فرمانداران تا چه اندازه است و شرح وظایف آنها چیست و….
بگذریم، اما نگارنده در آن نظر سنجی عنوان نمودم اولین و مهم ترین فاکتوری که بایستی جهت انتخاب استاندار فارس مورد توجه قرار بگیرد، «بومی بودن استاندار بعدی فارس است» برای این اظهار نظر نیز دلایل محکم و قابل قبولی دارم که با توجه به سخنان آیت ا… ایمانی نماینده ولی فقیه در استان فارس که در نماز جمعه و جلسه فصلی ائمه جمعه سطح استان مطرح شد و در روزهای شنبه و دوشنبه انعکاس یافت، می توان به این دلایل واضح و روشن رسید.
آیت ا… ایمانی عنوان نموده اند که: «اگر از لحاظ وسعت و جمعیت به صورت یکجا استان ها طبقه بندی شوند، استان فارس در جایگاه اول بین استان های کشور است.»
این مهم و واقعیت معنی اش این است که وقتی دو فاکتور میزان جمعیت و وسعت استان ها مورد توجه قرار گیرد هیچ استانی در کشور وجود ندارد که هم از لحاظ جمعیت و هم از لحاظ وسعت از فارس بالاتر باشد، پس استانی به این پهناوری و با این جمعیت دارای بیشترین شهرستان ها، شهرها، بخش ها و روستاها است و هیچ استانی این میزان جعمیت با این وسعت پراکندگی را ندارد که برای طی مسیر از ایزدخواست در شمال استان تا روستاهای گله دار در جنوب آن با اتوبوس به طور متوسط هفده تا بیست ساعت زمان نیاز باشد.
شرایط این استان به گونه ای است که بسیاری از اهالی فارس که تمام عمر خود را در این استان بوده اند، جای جای فارس را نمی شناسند و حتی بعضی از مسؤولین فعلی!!
بدین ترتیب وقتی یک مدیر غیربومی به فارس می آید اگر خیلی مدیر باشد، زمانی بین شش تا ده ماه را بایستی پشت سر بگذارد تا بداند در هر نقطه از فارس چه خبر است و اگر مدیری معمولی دو سال و اگر مدیری ضعیف حتی تا پایان دوران مأموریت و مدیریتش در استان شناخت کافی را به دست نخواهد آورد!
حال با چنین شرایطی آیا روا است که استان عقب مانده فارس که به اشتباه در چشم مرکز نشین ها برخوردار جلوه کرده است، دارای استانداری غیربومی شود که ماه ها بگذرد تا او به شناخت کافی از استان برسد و بداند در هر منقطه فارس چه پتانسیل هایی وجود دارد یا چه تهدیدهایی نهفته است؟!
از این موضوع که بگذریم وقتی یک مدیر بومی برای استان انتخاب شود، وی به دلیل وابستگی به این آب و خاک و این مهم که پس از پایان دوران مدیریتش باز هم در این استان حضور خواهد داشت یا فرزندان و فامیل های دور و نزدیک او در فارس زندگی می کنند و این روند پس از پایان فعالیت مدیریتی او همچنان پابرجا است، با شیوه و نیرویی متفاوت با یک مدیر غیربومی کار می کند و این یک خصلت است که در بیشتر انسان ها وجود دارد و وجود خواهد داشت و انکار آن تنها فرافکنی است و بس!
پس با توجه به این موارد این حق استان فارس است که یک استاندار بومی داشته باشد و صد البته چون دولت مدعی اعتدال است، مدیری با خط مشی سیاسی اعتدال گرایی در امور.
اما آنچه طی چند هفته اخیر شاهد آن بوده ایم، جای نگرانی دارد چون همانند بیشتر مواقع باز هم در فارس برای یک پست مدیریتی تعدد لیست ها مشکل ساز شده است و در یک ماه اخیر نزدیک به پانزده نام مختلف جهت پست استانداری فارس مطرح شده است و هر یک از این نام ها از سوی گروه های سیاسی یا مجموعه های اثرگذار استان به وزارت کشور معرفی شده اند. پس در حال حاضر ما هیچ نشانی از وجود اتفاق نظر و شکل گیری یک لیست دو تا سه نفری واحد از سوی مجمع نمایندگان، گروه های سیاسی و دیگر مجموعه ها را مشاهده نمی کنیم و این در حالی است که بنا به گفته مهندس ذوالانوار نماینده مردم شیراز؛ «در دولت هم وزیر کشور برای انتخاب استاندار یک رأی دارد و مسؤولین و افراد دیگر هم در انتخاب استانداران اعمال نظر می کنند.»
حال متصور شوید در فارس اتفاق نظر نیست، در وزارت کشور هم اختیارات کامل جهت انتخاب استاندار فارس وجود ندارد و معاون رییس جمهور و… نیز در مورد انتخاب استاندار فارس نظر می دهند، حال در نهایت چه خواهد شد؟!
در این میان آنچه باعث نگرانی می شود، انتخاب یک استاندار غیربومی است چون در فارس افراد نخبه سیاسی نتوانسته اند به وحدت انتخاب برسند و روی دو تا سه اسم توافق کنند.
در چنین شرایطی به نظر می رسد هیأت دولت چاره دیگری نداشته باشد و اگر هم چنین شود و یک فرد غیربومی استاندار شود، دنیا به آخر نمی رسد اما چرخ توسعه فارس کند و کندتر از قبل می چرخد و برای رسیدن به سرعت استاندارد بایستی تا تابستان صبوری کرد و منتظر ماند و دید آیا چنین می شود یا باید تا پاییز و زمستان ۹۳ در انتظار بود؟!
در سال ۹۴ و ۹۵ و ۹۶ هم مشخص نیست سرعت چرخ ها در سطح استاندارد باقی بماند یا تا چه میزان بیش از سرعت استاندارد شود؟ اما با انتخاب یک مدیر بومی به عنوان استاندار فارس حداقل در همین سال جاری چرخ حرکت فارس به سرعت استاندارد خواهد رسید و سرعت بعدی به کیفیت دیگر آیتم های شخص استاندار بستگی دارد.
در صورت نمی دانیم اگر فردا روزی باز هم یک غیربومی استاندار فارس شود که دلیلش همین اختلافات امروزی است، آنگاه مجمع نمایندگان فارس، گروه های سیاسی و افراد نخبه فارس چه پاسخی به مردم استان می دهند؟!
*سردبیر نیم نگاه