دکتر ابراهیم حاجیانی:رسانه یک ابزار سبک سیاسی نیست/ آسیب اساسی حاکمیت تفکر سیاسی است
رئیس سابق مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران میگوید: تاسیس جهاد براساس یک الگوی جهانی نبوده است. اما بعد از تاسیس دیدیم که در کشورهای دیگر نهادهایی مشابه با گستردگی کمتر وجود داشتند.
روزنامه اعتماد می نویسد، «فعالیتهای فرهنگی و پژوهشی و آموزشی حوزههای اصلی جهاد هستند». «سرمایه اصلیاش نیروی کارشناسی معتقد به انقلاب و با تفکر جهادی است». «در سالهای اخیر در آن سیاسیکاری شده است». «نیروهای بدنه بیانگیزه شدهاند یا رفتهاند»… اینها بخشهایی از آن چیزی است که جهاد دانشگاهی با آنها روبرو بوده است و حالا به دنبال بازیابی آن است.
در مورد جهاددانشگاهی و سالهای پرتلاطم گذشته و چشمانداز آن با ابراهیم حاجیانی مدیر گروه پژوهشهای فرهنگی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع و رئیس سابق مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (از سازمانهای پژوهشی کلیدی وابسته به جهاد دانشگاهی) به گفتوگو نشستیم. حاجیانی که از سال ۱۳۶۳ به عضویت جهاد دانشگاهی درآمده معتقد است با توجه به خلاءهای به وجود آمده در جهاد دانشگاهی در سالهای گذشته، شیب تغییرات در این سازمان تند خواهد بود و جهاد باید هرچه سریعتر به کمک دولت بیاید و با این هدف خودش را بازسازی کند. این گفتوگو در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع انجام شد، جایی که او در سالهای گذشته در آن مدیر بوده است و به فعالیت پژوهشی پرداخته است. سالهایی که به اجبار از جهاد دانشگاهی دور نگاه داشته شده است. مشروح گفت و گو ی دکتر حاجیانی را با روزنامه اعتماد بخوانید؛
– چندی است سریالی درباره جهاد سازندگی از تلویزیون پخش میشود. داشتم فکر میکردم چرا جهاد دانشگاهی هیچگاه در دید نبوده است و عموم مردم، و به طور خاص نسل سوم، درباره عملکرد آن اطلاعی ندارند. این مساله ناشی از چیست؟ سیستم جهاد بسته عمل میکند یا دلایل دیگری دارد؟
خش مهمی از این مساله به ماهیت کار جهاددانشگاهی باز میگردد. ماهیت کار جهاد در ابتدا فرهنگی و سپس پژوهشی بوده است. این کارها هم خیلی قابل تبلیغ نیستند و برد تبلیعاتی ندارند. پژوهشگران و محققان هرچقدر هم پرآوازه باشند در افکار عمومی مطرح نمیشوند. همینطور هم سازمانهایی که رویکردهای اینچنینی داشته باشند، همین مشکل را دارند. به همین دلایل و به دلیل شرایط موجود در کشور نخست به دلیل ماهیت کار فرهنگی و پژوهشی و پس از آن به دلیل اینکه ساختار بوروکراتیکی مانند دستگاههای دیگر نظیر بهزیستی یا هلال احمر در جهاد نبوده است و سیستم به صورت عمومی غیردولتی بوده است و لذا این باعث شده است که خیلی در معرض دید همگان قرار نگیرد و البته به تبع آن داوری و نقد درباره آن هم دشوارشود.
البته باید یادمان باشد که ماموریتهای تعریف شده برای جهاد همین مقدار بوده است و مانند جهاد سازندگی نبوده که ماموریتهای عمرانی برای خودش تعریف کند. مهم مدیران دستگاههای اجرایی، بودهاند که به عنوان کارفرمای پروژههای جهاد به دلیل خدمات جهاد با آن آشنایی پیدا کردهاند. البته نباید منکر بود که فعالیتهای روابط عمومی جهاد هم خوب نبوده است.
– گفتید جهاد ساختار اداری منسجمی نداشته است. اگر مروری به چرایی تاسیس جهاد دانشگاهی بیندازیم میبینیم که در سالهای ابتدایی انقلاب با توجه به سوءظنی که نسبت به نهاد دانشگاه وجود داشت، جهاد دانشگاهی با هدف مشارکت دادن بدنه انقلابی دانشگاه در مدیریت آن شکل میگیرد و بعد در فاصله سالهای ۶۸ تا ۷۲ این وظیفه از شورای جهاد در دانشگاهها گرفته میشود و در اختیار رؤسای دانشگاهها قرار میگیرد و از آن پس جهاد به دنبال تغییر میرود. به نظر شما این گذار جهاد از مدیریت دانشگاه به سوی نهادی پژوهشی و فرهنگی به خوبی صورت گرفته است؟
ببینید در زمان تاسیس جهاد فلسفه و اقتضائاتی برای آن وجود داشت و آن اداره دانشگاهها در آن شرایط خاص و بحرانی بود. بعد از آنکه شرایط از بین رفت و نظام اداری کشور مستقر شد، جهاد باید کارکردهای جدیدی برای خودش تعریف میکرد. این شیفت کردن به حالت جدید، گذار بغرنجی بود. چون همه کارکردهایی که جهاد برای خودش تعریف میکرد در دانشگاه وجود داشت. در ظاهر قضیه کارکردهای آموزشی و پژوهشی وجود داشت. اما در باطن در جهاد این فرضیه بود که آکادمی ظرفیتی که در روحیه جهادی برای توسعه علمی کشور نیاز است در خود ندارد. حرفهایی را که در دهسال اخیر برای جهاد علمی و توسعه علم مطرح میشود جهاد از سه دهه پیش مطرح میکرد که حل مشکلات کشور در دراز مدت منوط به حرکت به سوی توسعه علمی بوده است. اعتقاد هم داشتیم که دانشگاه بستر و مادر این کار است اما به دلایل مختلف از پس این کار برنمیآید و خلاء آن را در تفکر جهادی می دیدیم که بتواند میان دانشگاه و جامعه و دانشگاه و صنعت تعامل ایجاد کند. این چیزی بود که جهاد باید پر میکرد و برای آن هویتسازی هم شد. منتها مساله اصلی که چالش ایجاد میکرد این بود که همه ماموریتهای جهاد به ظاهر در دانشگاه متولی داشت. ساختارهایی به صورت بوروکراتیک در نظام دانشگاهی وجود داشت اما دارای مشکلاتی بودند. کماکان میبینیم که مثلا دانشگاه نتوانستهاست به خوبی با صنعت و جامعه ارتباط برقرار کند. هویت جهادی بر اساس ضرورتها به خوبی تعریف شد و به خوبی هم گسترش پیدا کرد و درون بدنه جهاد هم نفوذ پیدا کرد. اما کسانی که از بیرون به جهاد نگاه میکردند، حتی درون نظام آموزشعالی کشور نتوانستند این برداشت را داشته باشند.
– در همان دهه شصت هم درون آموزش عالی این نگاه نسبت جهاد بود که ماموریت آن تمام شده است و باید به یک سازمان زیرمجموعه وزارت علوم تبدیل شود. با توجه به اینکه یکی از ماموریتهای جهاد، اسلامی شدن دانشگاهها بوده است، آیا هیچگاه در جهاد از این ابزار برای اعمال فشار بر آموزش عالی استفاده نشد و همین ابزار و موارد مشابهاش سبب کدورت میان آموزش عالی و جهاد نبوده است؟
نه اصلا. یکی از ماموریتهای مهم جهاد همراه با پژوهش در دانشگاهها، کار فرهنگی بوده است. تصوری که جهاد از کار فرهنگی در دانشگاهها داشته است با تصوری که دوستان الان در نهادهای مذهبی و سیاسی فعال در دانشگاهها دارند، کاملا فاصله داشته است. ما فاصله نزدیکی با دانشجویان داشتهایم و اعتقاد به کار سیاسی هم در دانشگاه نداشتیم. فضای بازی را هم برای فعالیت هنری و اوقات فراغت دانشجویان قائل میشدیم. شاید اینکه آموزش عالی از دست جهاد مکدر میشد و مکدر هست به خاطر این است که همیشه تصویر میکرد جهاد باید ابزار فعالیتها و منویات نظام رسمی کشور باشد. در حالی که جهاد ساز خودش را میزد و نگاه و اعتقادات خودش را داشت. اعتقاد داشت که کار فرهنگی عین ارتباط نزدیک با دانشجو، احترام گذاشتن به او، یعنی تکثر در بدنه جامعه دانشجویی کشور است. اینکه فضا برای فعالیت باز باشد در عین اینکه اولویتهای اسلامی و دینی هم برایش مهم بود. ولی این طرز تلقی جهاد با طرز تلقی نهادهای رسمی داخل دانشگاه تفاوت داشت. به خاطر همین ما از همان دهه شصت اختلاف هایی با سایر نهادهای فرهنگی و سیاسی داخل دانشگاهها که رسمیتر بودند، داشتیم. تفکر جهاد برای کار فرهنگی در دانشگاهها کاملا غیررسمی بود. ضمن اینکه به ارزشها و اصول اعتقاد داشت و تفکر جهادی هم حاکمیت داشت ولی اینکه در چارچوب نظام رسمی کار کند و از همان ابزارها و روشهای استفاده کند، نه اینطور نبود.
– با توجه به اینکه کلمه «تفکر جهادی» مدعی زیاد دارد، به نظرم درباره مفهوم آن توضیح بیشتری بدهید. یک دانشمند با تفکر جهادی با همتای خودش که بیرون از جهاد است لزوما واجد چه تفاوتی است؟
ببیند ما در بدنه جهاد نسلی را تربیت کردیم و یا دستکم میخواستیم تربیت کنیم که “توانستن و ایده استقلال” برایشان مهم بود. همه جوهره این تفاوت میان جهاد و بیرون جهاد همین بود. جهاد از امام یک ایده گرفته بود و آن «ما میتوانیم» بود. رفتن به سمت استقلال علمی بود. البته استقلال نه به معنای رفتار جزیرهای به معنای اینکه بنیه و توان حرکت به سوی تولید علم در کشور وجود داشته باشد. جنبه دیگر جهاد هم سریعتر عمل کردن بود. کند نبودن و گرفتار تشریفات اداری نشدن هم از حاشیههای دیگر گفتمان جهادی است. اصل قضیه همان مساله استقلال علمی بود. الان میبینید پروژهای درون دانشگاه انجام میشود حتما به لحاظ علمی قابل توجه است و باید به آن احترام گذاشت اما در دهه شصت و دوران شکلگیری جهاد نظام آموزش عالی دارای خلاء بود و آنها که مانده بودند انگیزه نداشتند. براین مبنا که حرکت توسعه علمی در کشور باید سرعت مییافت و جهاد احساس تکلیف کرد که وارد شود.
یکی از آسیبهای جهاد دانشگاهی آن بود که سطح مدیریتی آن وارد مناسبات سیاسی شد
– از بیرون حس میشود که یک تعصب مثبتی درون جهاد نسبت به سرمایه انسانی داخلی آن وجود دارد. یکی از نقدهایی که در دوره پیشین به جهاد میشود از میان رفتن نظم درونی جهاد است که یک نفر از پایه تا سطوح مدیریتی آن رشد میکرد، اما در سالهای اخیر شاهد بودیم که نیروهایی بیرون از بدنه جهاد به این مجموعه وارد شدند که نظام همیشگی آن را به هم ریختند.
البته نباید همه را محدود به دوره هشت ساله اخیر کرد. از قبل هم این اتفاق در حال وقوع بود و نشانههایش آشکار بود. اتفاقی که افتاد این بود که باید ارتباط جهاد با بدنه دانشگاهی کشور به عنوان مهمترین سرمایه جهاد حفظ میشد و رفتارهای سیاسی جهاد کنترل میشد و مطابق آنچه در اساسنامه آمده است به عنوان یک نهاد عمومی غیردولتی رفتار میکرد. نباید درگیر مناسبات سیاسی و جناحی میشد. البته بدنه جهاد وارد این حوزه نشد اما در سطح مدیریتی این اتفاق افتاد. این آسیب اساسیای بود که در هفت هشت سال گذشته با آن روبرو بودیم و موجب تاخیر در گردش نخبگان نیروهای جهادی درون جهاد شد. الان هزاران مدیر و استاد در کشور دستپرورده جهاد دانشگاهی هستند اما درون جهاد با شرایطی روبرو شدیم که مسوولان اصلی از بیرون تزریق شدند و این هم نه به دلیل صلاحیتهای پژوهشی، که استقبال هم میکنیم، بلکه به دلیل مناسبات سیاسی بود. همین غلبه نگاه سیاسی به جهاد در پاییندست هم سبب اخلال در جذب نیروهای جوان دانشگاهی به بدنه جهاد شد.
– اینکه چرا جهاد با تغیر دولتها دچار تحول میشود آسیبشناسی شده است؟ اگر گذار جهاد در دهه شصت بهتر صورت میگرفت، آیا باز هم شاهد اثر این نوع تحولات بیرونی بر ساختار جهاد بودیم؟
ببینید الان ساختار جهاد ساختار مناسبی است. فاصله خودش را با نظام رسمی اداری کشوری حفظ کرده است. ترکیب هیئت امنا از دولتها و درون جهاد است. راهکار مناسبی است و جهاد کار بیشتری نمیتواند بکند، این دولت است که باید خویشتنداری کند و از دخالت در امور نهادهای مدنی خودداری کند. مثل اینکه به انجیاوها بگوییم کاری کنید در معرض فشار دولت نباشید! کاری نمیتوان کرد دولت است که نباید ورود کند. چون دولت منابع و ابزار اعمال فشار دارد. دولت باید خویشتنداری کند و بگذارد نهادهای عمومی از جمله جهاد مطابق سیاق درونی خود عمل کند. منشاء مشکل را میتوان به حضور تفکری در دولت نسبت داد که مدعی دخالت در همه حوزهها است.
– و همین آسیب اساسی وارد شده به جهاد بوده است؟
آسیب اساسی حاکمیت تفکر سیاسی است. مهمترین سرمایه جهاد خلاقیتها و سرمایه انسانی آن است و منابع دیگری ندارد. شما وقتی همین مزیت نسبی جهاد را از آن بگیرید، به تدریج مشکلات دیگری هم پیش میآید و ماموریتهای دیگرجهاد را خدشهدار میکند. در واقع عدم استفاده از ظرفیتهای درون جهاد و فرسودهشدن ساختارهای پژوهشی و علمی فراهم آمده در آن و کنار رفتن و ناامید شدن ظرفیتهای پژوهشی و علمی در سالهای اخیر آسیب مهمی بوده است. همه ضربهای که جهاد خورده است از دلسردی نیروی انسانی و فشار سیاسی بر آن است. مسالهای که سبب میشود مزیت نسبیاش از دست برود. ظرفیتها بلاتکلیف و بلااستفاده مانده است و این به کشور ضرر زده است.
– جهاد دانشگاهی مدعی است که موفقتر از ساختار دانشگاه عمل کرده است. با فرض این اتفاق،دلیل آن را چه میدانید؟
اگر بخواهیم عوامل مادی و متغیرهای اقتصادی اجتماعی را مؤثر بدانیم این است که خوب جهاد منابع مالیاش به دولت وصل نیست.
– یعنی هیچ بودجهای از دولت دریافت نمیکند؟
آب باریکهای هست. حدود ۳۰ درصد منابع مالی جهاد از بودجه دولتی تامین میشود ولی برای ۷۰ درصد باقی نیروهای جهاد مجبورند که پروژه تعریف کنند و به سراغ دستگاهها بروند. یک فشار معیشتی و مادی روی جهاد وجود دارد. دلیل دوم هم این بود که جهاد تعمدا خودش را در موقعیتی قرار دادکه بتواند به سمت نهاد عمومی بودن حرکت کند. یعنی هم جنبههای هویتی بود و هم شرایط عینی.
– این نگاه اقتصادی با بحث جهادی و توسعهای تضاد ندارد؟
نمیشود گفت به راحتی قابل حل است اما تجربه زیسته سالهای قبل جهاد نشان میدهد که تضاد ندارد. چون در درون جهاد هم این انعطاف در ساختارها وجود دارد که شما در عین اینکه بخواهی اصول انقلابی و اسلامی و تشکیلاتی خود را حفظ کنی میتوانی در خدمت صنعت هم قرار گیری. اگر واجد نیروی انسانی با تفکر علمی و انقلابی توامان باشی ممکن است مشکلت حل شود. کما اینکه بسیاری از پروژههای جهاد اینگونه بوده است.
– من به دنبال رسیدن به تصویری یکپارچه از جهاد دانشگاهی بودم. ولی ببینید جهاد از برگزاری کلاس زبان تا اداره پژوهشگاه رویان را در کارنامه کاری خود دارد. سوال دیگرم این است که آیا نمونه غیرایرانیای از جهاددانشگاهی درجای دیگر بوده است؟ الگویی بوده است که بشود تعاملش با دولت یا بخش خصوصی را سنجید؟
این تعارضها خود ما را هم اذیت میکرد و برخی از آنها نچسب هم به جهاد بود. اما خوب یادتان باشد که ایده ما هم در ابتدا این نبود که کلاس برگزار کنیم. اهداف توسعهای در بخش آموزش داشتیم و میخواستیم آموزشهای مغفول مانده را – آموزشهای کاربردی را – جا بیندازیم. علاقهمند بودیم دورههایی ایجاد کنیم که دانشگاه از ادارهاش برنمیآید. ایده ما این بود دوره تعریف شود، جابیفتد و سایر مؤسسات آن را برگزار کنند. البته کاملا اینگونه نشد و کلاسهای پراکندهای که گفتید هم هنوز هست اما هدف اصلی آن بود. نکته دیگر درباره بحث آموزش این است که ما میخواستیم نظام آموزشی در دانشگاههای جهاد (مانند علم و فرهنگ تهران و علم و هنر یزد) دارای خلاقیت و پیشرویی باشند هم به لحاظ عقیدتی و هم به لحاظ علمی. البته میزان موفقیت ما نیاز به ارزیابی دارد.
نکته دوم این است که تاسیس جهاد براساس یک الگوی جهانی نبوده است. اما بعد از تاسیس دیدیم که در کشورهای دیگر نهادهایی مشابه با گستردگی کمتر وجود داشتند. البته مثل جهاد نبودند چون آنجا یا دولت متولی است یا بخش خصوصی و اینکه نهادی میان این دو با آرمانهایی دیگر باشد، نمونهای ندارد. تنها درغیردولتی بودن مشترک هستیم می دانید که ۲۷۰۰ اندیشکده در جهان هستند که در عین وفاداری به نظام سیاسی مستقل و خیریهای هستند.
– ورود جهاد به حوزه رسانه – تاسیس ایسنا و ایکنا – با چه رویکردی بود و چرا جهاد دانشگاهی به این نتیجه رسید؟
در آن دوره تفکر آقای [علی] منتظری در جهاد دانشگاهی وجود داشت و دوستان به این نتیجه رسیدند که خلاءی در حوزه اطلاعرسانی وجود دارد و برای فعالیت فرهنگی هم باید الگوسازی شود و دستگاههای فرهنگی کشور به دلیل ماهیت بوروکراتیک توان الگوسازی ندارد. در حوزه رسانه هم یک خلاء خبری و ارتباطی احساس میشد. آن موقع تنها خبرگزاری ایرنا بود که به دلیل محدودیتهایی که داشت امکان پوشش مورد نظر ما را نداشت. ایده اولیه ایسنا این بود که اخبار داخل دانشگاه منعکس شود بعدها رویدادهای دیگری پیش آمد که نشان داد انعکاس اخبار دانشگاه به خوبی صورت نمیگیرد و نیاز به یک کار رسانهای درباره دانشگاه وجود داشت. بعد از آن هم با یک تاخیر سه چهارساله خبرگزاریهایی دیگر به راه افتادند.
– ایده اصلی ایسنا چه بود؟
o اینکه اخبار کانالیزه نشود و تکثر باشد. تصور ما از رسانه، ابزار قدرت بود آن را یک ابزار سبک سیاسی نمیدانستیم. شما الان نگاه کنید که نقش بیبیسی در منافع ملی انگلستان چقدر است. ما به رسانه به عنوان تفنن نگاه نمیکردیم. ایسنا به سرعت دنبال بینالمللی شدن بود که به دلایلی امکانپذیرنشد.
– جهاد دانشگاهی به مرور وارد سیستم دانشگاهی کشور شده است و پژوهشکده و دانشگاه دارد و به سمت یک نهاد سیستماتیک حرکت میکند و حتیالامکان چارچوبهایش را حفظ میکند. وقفه سالهای اخیر در مدیریت جهاد با چه چشمانداز و نگاهی باید اصلاح شود؟
در فضایی که ما قرار میگیریم مواجه با تغییرات تندی خواهیم بود. شیب تغییرات تند خواهد بود.گفتمانی که در کشور حاکم شده است، گفتمان تدبیر و امید، گفتمان اعتدال، نگاه رسمی و دستگاههای رسمی را به چالش میکشد و همهاش فرصت نیست. وقتی مناسبات ما با دنیا تغییر کند در این وضعیت دستگاهها باید سطح و کیفیت کارشان ارتقا یابد. فارغ از سرانجام گفتمان اعتدال، ما در مواجهه با نظام جهانی باید دستگاهها و سیستم فرهنگی و اجتماعیمان ارتقاء یابد ضمن اینکه نیازها و تقاضاهای عمومی در جامعه هم در حال رشد است. مجموعه اینها ما را با درخواستهایی جدی روبرو میکند که ما را موظف میکند ظرفیتهایمان را تقویت کنیم و همه دستگاهها ازجلمه جهاد را ارتقاءدهیم.
به لحاظ کاری حالا وقت کار و حرکت جهاد است که بیاید و خود را با این تغییرات هماهنگ کند و پاسخ فعالی به این تغییرات بدهد. یکی از مهمترین نهادهای که ظرفیت پاسخگویی به نیازهای گفتمان اعتدال را دارد هم در حوزه علمی و هم در حوزه فرهنگی جهاد است. تعداد زیادی پژوهشگاه و پژوهشکده و نیروی انسانی توانمند، کسانی هستند که میتوانند این ظرفیتها را فعال کنند ویا مدیر تربیت کنند. وقتی شرایط گردش نخبگان به دلیل نبود فضای حزبی به درستی صورت نمیگیرد، جهاد با تربیت و ارائه نیروی متخصص میتواند این خلاء را پرکند و بحث توسعه علمی کشور را پیش ببرد.
– به طور خاص در حوزه علوم انسانی چطور؟
علاوه بر حوزههای دیگر به طور خاص جهاد دانشگاهی به علوم انسانی هم پرداخته است و پژوهشها و ارتباطاتش با دانشگاه خوب بوده است و این ظرفیتها بیش از هر حوزه دیگر آماده به کارگرفتهشدن در دولت تدبیر و امید و گفتمان اعتدال است.