خبر پارسی – حمید رضا بید خام – نه آنقدر پیر بود که جزء خاطرات کم و بیش از یاد رفته ، از یادش ببری و نه آنقدر جوان که در ازدحام اینهمه نقش های خوش و آب و رنگ ، گمش کنی . یک جور اصالت و نسب و امضاء داشت در صدا و چهره و میمیکش . حتا این روزهای آخرکه به کمک مجری آمد و روی صندلی تلویزیون نشست ، هنوز صدایش برق میزد و لهجه اصیل تهرانی رک و صریحش که در بند هیچ تملقی نبود ، با آن موسیقی ویژه و تو دماغیش رنگی از خستگی نداشت . سماجتش بر تهرانی بودن ، نه افاده خواهی یک پایتخت نشین کهنه سال که نوستالژی خوانی حسرت و حظ زادگاهش بود . ستایش نجابت و رفاقت بود . تحسین مرام و مردانگی بود . رواج بی ریایی بود .
از آواز ریتمیک پرده خوان شهر فرنگ تا چرب زبانی بی ملال روباه پینوکیو ، از بانگ غرور پیشکاری که چشم گشودن سلطانش را بر عالمیان بانگ میزد تا پیر گشاده روی و مردمدار آرایشگاه زیبا ، همیشه از خود چهرهای ساده صمیمی و صریح به جای نهاد که امروزه کمتر همه آنها در کسی به اتفاق می رسد .نام نیکش مانا باد.