خبر پارسی – رسول بهروش – شاید هیچکس باورش نمیشد، اما این بار جنگ فوتبال و تلویزیون حسابی بالا گرفت تا روند پخش مسابقات لیگ برتر متوقف شود. کفاشیان پیش از این به دفعات مدعی شده بود در صورت عدم توافق بر سر مبلغ حق پخش، جلوی ورود دوربینها به ورزشگاه را خواهد گرفت، اما این تهدید هرگز عملی نمیشد تا این نوبت آخر که ناگهان عوامل صداوسیما پشت درهای استادیوم متوقف شدند. اینکه این همه جسارت و مقاومت چطور ناگهان در وجود رییس فدراسیون فوتبال حلول کرده، میتواند دلایل گوناگونی داشته باشد؛ از اختلاف با اسپانسر تبلیغات محیطی تا دوران گذار صداوسیما به مدیریت جدید! با این همه اما یک فرضیه جدی دیگر هم وجود دارد؛ اینکه جنگ ناگهانی با تلویزیون، تلاشی برای تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی باشد. به هر حال کفاشیان این اواخر به هزار و یک دلیل تحت فشار منتقدان بود و شاید هیچ حرکتی مثل حذف دوربینها از ورزشگاه نمیتوانست ناگهان بازی را به سود او عوض کند. حالا آقای رییس همه توجهات را از ضعفهای فدراسیون به سمتی دیگر منحرف کرده و تیرش را بر هدف نشانده؛ به خصوص که حریف کفاشیان مجموعهای مثل تلویزیون دولتی است که بخش زیادی از مردم نسبت به آن حساسیت و انتقاد دارند.
یک فرمول قدیمی میگوید هیچ راهی برای کسب محبوبیت مضاعف در ایران، موثرتر از سرشاخ شدن با صداوسیما نیست. شاید باورکردنی نباشد، اما خیلی از آنهایی که طی این سالها به شکلی با تلویزیون دولتی ایران به مشکل برخوردهاند، پایگاه اجتماعی بهتری نزد مردم پیدا کردهاند. کاری که سه سال حذف ربنای شجریان از روی آنتن با او کرد، سی سال پخش این مناجات با وی نکرده بود! اگر دوران اوج محبوبیت علی کریمی به روزهای ضدیت تلویزیون با او برمیگردد، این نسخه به شکلی شگفتانگیز حتی در مورد عادل فردوسیپور هم جواب داده است. مجری نود بیشتر از یک دهه بدون مزاحمت روی آنتن بود، اما تنها یک مورد سانسور این برنامه در ماجرای درگیری عادل با دولت احمدینژاد باعث شد فردوسیپور به محبوبیتی افسانهای بین لایههای مختلف جامعه دست پیدا کند. حالا علی کفاشیان هم از همین نردبام بالا میرود. او که تا همین دو هفته پیش به خاطر حذف خفتبار تیمهای امید و جوانان به شدت تحت فشار قرار گرفته بود، حالا عملا به یک قهرمان ملی تبدیل شده است. این روزها کفاشیان دیگر سوژه خنده مردم و رسانهها نیست، بلکه از او به عنوان مدیری یاد میشود که دستکم در یک حوزه توانسته جلوی رسانه ملی بایستد. فعلا کسی نمیتواند از کفاشیان بپرسد دلیل منطقی انتصاب یکی مثل حبیب کاشانی در تیم ملی المپیک چه بود، وینگادای گرانقیمت و پرهزینه را چرا به فاصله چند هفته بعد از انتصاب میخواهند کنار بگذارند یا داستان کمدی میزبانی پرسپولیس از راهآهن در خانه حریفش چیست. او حالا از هر ابهام و اتهامی مبراست. مهم این است که «شادابیان» توانسته مچ تلویزیون را بخواباند و از این سیستم مغرور غیرپاسخگو انتقام بگیرد. آنچه اهمیت دارد، خنک شدن دل ماست، وگرنه فدای سر کفاشیان که گرفتاری و بدبختی از سر وکول این فوتبال بالا میرود.
یکی، دو هفته دیگر دوران ده ساله حضور عزتا… ضرغامی در سازمان صداوسیما به پایان میرسد و او سمت ریاست در این نهاد را تحویل میدهد. حالا شاید وقت آن رسیده باشد که استاد نگاهی به پشت سرش بیندازد و ببیند حاصل یک دهه کارش در مهمترین رسانه کشور چه بوده است؟ آنچه امروز از جامجم میبینیم، مجموعهای باد شده از شبکههای موازی و کپی- پیستی است که از نظر مقبولیت عمومی، نسبت به گذشته هرگز پیشرفتی نداشته؛ شمشمیری که تقریبا بر سر هر کس فرود آمده، چیزی جز محبوبیت بیشتر برای طرف مقابل باقی نگذاشته است. آفرین که کفاشیان را هم شستید و تطهیر کردید؛ وجهه این یکی ر ا با آن همه شاهکار، حتی سازمان ملل هم نمیتوانست درست کند!