هر جا زنی در خارج از منزل مشغول به کاریه فقدان مادر و همسری در خانه وجود داره؟/خاطره بازی با سریال خانه سبز

خبرپارسی – کار زن در خانه و بیرون از خانه همواره یکی از مباحث بحث برانگیز روزنامه نگاران ،جامعه شناسان،روانشناسان و حتی ادیان مختلف بوده است ،در دین مبین اسلام نیز زن حتی  وظیفه خانه داری یا آشپزی ندارد و حتی می تواند بابت شیر دادن به فرزند یا کارهای خانه طلب اجرت نماید.

این سوژه البته مورد توجه فیلمسازان نیز قرار گرفته و از زوایای مختلف به آن نگاه شده است.اما شاید یکی از نگاه های جذاب و  تازه ای که به این موضوع شد در سریال خانه سبز بود.سریالی جذاب با بازی به یاد ماندنی مرحوم خسرو شکیبایی که مخاطبین بسیاری داشت و تبدیل به یکی از سریال های نوستالژیک تلویزیون شد.

شخصیت های اصلی این سریال را  رضا صباحی وکیل دادگستری (شخصیت اصلی و راوی داستان با بازی خسرو شکیبایی) و عاطفه صدر وکیل دادگستری (همسر رضا با بازی مهرانه مهین ترابی  ) تشکیل می دادند.

در یکی از قسمت های این سریال مردی می خواهد زنش را طلاق دهد. هر دو تحصیلکرده معماری هستند. این در حالی است که ابتدا زن در شرکت کار می کرده و در کار خود هم موفق بوده اما مرد از او می خواهد که خانه داری و بچه داری کند حالا مرد به این هم قانع نشده و می خواهد زنش را طلاق دهد. زن عاطفه و رضا را به عنوان وکلای خود انتخاب می کند و …

دیالوگ های زیبای چند سکانس از این سریال را برای شما انتخاب کرده ایم . امیدواریم که همواره فضای خانه برای زن و شوهرها فضایی صمیمی و تفاهم آمیز باشد.

**

عاطفه (وکیل) : کار لذت بخش و جزو زندگیه وقتی صحبت از کار می شه هیچ جا تعریفی از کار خاص ارائه نمی شه . کار یعنی دریافت پاداش آیا بی ارزش کردن کار نیست که ما آن را فقط در مقابل دریافت پاداش مادی قرار بدیم؟در این صورت کار انبیاء و محققان و نیکوکاران و وارستگان رو بی ارزش شمردیم.کار ساختن و خلق کردن یک چیزه و نتیجه اون ارزشیه که می تونه مادی هم باشه.امروزه بیشتر روانشناسان و جامعه شناسان به این باور جدید رسیدند که ارزش بیش از اندازه ای که برای کار خارج از منزل زن گذاشته شده در نهایت باعث بوجود آمدن بسیاری از معضلاتی شده که امروزه جهان پیشرفته با اون دست به گریبونه من این حرف را به عنوان یک زن می گم در حالی که سر فرود میارم به تمام زنانی که سهمی هر چند کوچیک در ساختن آینده و فردای ما دارند.آیا اگر منصف باشیم باور نداریم که هر جا زنی در خارج از منزل مشغول به کاریه فقدان مادری در خانه وجود داره؟کمبود همسری در خونه حس می شه ؟مدیریتی در خونه دچار مشکل شده و فرزندی برای ساعاتی طولانی در اوج نیازهای سنی از گرمی محبتی محروم مانده کاری در خونه لنگ و باری برداشته نشده مونده ،مردی با نگرانی از محیط خونه روز رو به شب رسونده که اگر سنگر منزل با وجود زن در منزل اون کم بود،چه قدم های محکمی که مرد نمی تونست برداره.

مردی امروز ضمن سپاسگزاری از آنچه که روزی زنش برای خودش و خانوادش انجام داده نیاز اون رو در خونه بیشتر حس می کنه . زنی حس می کنه با برگشتن به خونه می بایست از تمام گذشتش،تحصیلاتش ، تجربیاتش و موقعیت اجتماعیش چشم پوشی کنه که اگر من به جای مرد بودم تصمیم گیری رو بدون تهدید به جدایی به زن وا می گذاشتم و اگر به جای زن بودم  منصفانه به کاری دیگه در محیطی دیگه می اندیشیدم و از تمام امکاناتم در کاری دیگه برای کسانی که عزیزترین افراد بودند استفاده می کردم.من از محضر محترم دادگاه تقاضا دارم به جای صدور هر رایی امکان تفکری نو را در ذهن موکل من و همسر محترمشون بوجود بیارند. متشکرم .

زن  -عاطفه– (با بازی مهرانه مهین ترابی) از دادگاه بیرون می رود . مرد (با بازی خسرو شکیبایی) پشت در ایستاده زن را هنگام خروج می بیند و به او سلام می کند. زن هم سلام می کند. مرد می گوید: متشکرم از حرف های قشنگی که زدی. زن با تعجب می گوید: مگه تو شنیدی؟

مرد – رضا- (با بازی خسرو شکیبایی)لبخند می زند و می گوید: بابا من به تو ایمان دارم! و هر دو می زنند زیر خنده.

مرد: ناهار با ما می خوری؟ زن  -عاطفه -: با کی ها؟ رضا (خودش) و یه لشکر گرسنه که تو ماشین منتظرند.زن : خوب کجا؟ مرد: جایی که اولین دیزی آشناییمون رو خوردیم.

مرد:پول مول داری یا نه؟ زن : یه فکری به حالش می کنیم.

عاطفه :من اصلا سر در نمیارم رضا باور کن من اصلا سر در نمیارم این چه عادتیه که شما مردها دوست دارید پشت هر چیزی یه من بذارید. زن من ،باغ من، خونه من،بچه من،ماشین من و بالآخره فقط دنیای من!مگه برای دفاع از حق، زن و مرد وجود داره رضا؟چرا زن ها برای زن ها؟چرا زن ها برای مردها نه؟چرا مردها برای زن ها نه؟ها رضا تو هم اینطوری هستی؟تو را قسمت می دم به این روزای پاک و ملکوتی به من بگو رضا تو هم اینجوری هسنی؟ آقاجون و فرید هم همینطوریند؟قرار اگه علی بزرگ بشه همینطوری باشه ؟

رضا به عنوان راوی؟ وقتی همان شب برای بار دوم پا به درون خانه گذاشتم اصلا احساس سردی نکردم. درونم چیزی گرم می جوشید که به من گرمی می داد.

**

زن و مردی به دلیل عدم تفاهم می خواهند از هم جدا شوند.زن می گوید سهمم را می گیرم و جدا می شوم. عاطفه و رضا  وکیل زن هستند.آن دو در شرایطی پرونده را قبول کرده اند که خیلی از چند و چون پرونده اطلاعی ندارند.قاضی دلیلش را می پرسد.(که چرا بدون اینکه از پرونده بی اطلاع باشید آن را قبول کردید؟) عاطفه پاسخ می دهد:به این دلیل که معتقدیم تقاضای موکل ما اقدامی برای کسب حقوق فردی و انسانی یک زنه.به این دلیل که به حقانیت اون معتقدیم جناب رئیس.

عاطفه از خانم کشاورز سئوال می کند: لطف کنید بفرمائید چند سالتونه؟

 ۴۵ سال

چند ساله ازدواج کردید؟

۲۵ سال.

تحصیلاتتون؟

فارغ التحصیل هنرهای زیبا در رشته معماری هستم.فوق لیسانس دارم.

 کی با همسرتون آشنا شدید؟

در دانشکده و ۲ سال بعد هم ازدواج کردیم.

تحصیلات ایشون چیه؟

فارغ التحصیل معماری هستند.

 لطف کنید یه مقدار در باره خودتون صحبت کنید.

دو تا دختر دو قلو دارم که ازدواج کردند.بعد از پایان تحصیلاتم فقط یک سال کار کردم.بعد به شغل خانه داری مشغول شدم.در سال های اخیر با رونق ساختمان سازی شوهرم تونست به ثروت قابل توجهی دست پیدا کنه تا اینکه چند ماه پیش از من خواست که از هم جدا بشیم با اینکه برام سخت بود ولی قبول کردم.

چرا قبول کردید؟وقتی شریک آدم می خواد شراکت رو بهم بزنه آیا این عاقلانه است  که آدم اصرار به ادامه اون داشته باشه؟

عاطفه(وکیل): خانم کشاورز،آقای کشاورز در درخواست خودشون عدم تفاهم و علاقه را ذکر کردند.شما به هم علاقمند نبودید من فکر می کردم هستید!

آقای کشاورز:اعتراض دارم آقای رئیس! خانم دارند مسائل رو طور دیگه ای وانمود می کنند ما که با هم زندگی نمی کردیم .. به ندرت همدیگه رو می دیدیم چه تمایل یا علاقه ای  وجود داشت؟

عاطفه:خانم کشاورز واقعا شما با هم زندگی نمی کردید یعنی محل سکوت جداگانه ای داشتید؟

خیر .

پس منظور همسرتون چیه؟

امروز ،الآن این ساعت،این موضوع اصلا برام اهمیتی نداره. من سهممو می خوام سهممو.

عاطفه: خانم کشاورز! سهم شما مشخص نمی شه مگر اینکه مسائل دیگه ای تو زندگی شما روشن بشه سهم انسان ها بر حسب شرایط مختلف متغییره.

 زن : فایده اش چیه که بگم .

رئیس دادگاه :خانم درخشنده لطف کنید بگید.

زن: این اواخر بهروز کمتر خونه می اومد.

عاطفه: پای کسی دیگه وسط بود؟

مرد به دفاع از خود می پردازد:واقعا که مسخره است.این حرف ها چیه که تو نقلش می کنی؟

عاطفه:خانم کشاورز من دیگه از شما سئوالی ندارم.آقای کشاورز لطف کنید بفرمائید چرا این اواخر کمتر خونه می رفتید؟

مرد:کار، مشغله،گرفتاری…باید  سر ساختمون می رفتم.

*وباقی مواقع؟

تو دفتر بودم

*شما چتد ساله کار ساختموت سازی شروع کردید؟

۱۶ یا ۱۷ سال

*خب یه کمی به عقب برگردیم.به ما بگوئید تو دانشکده کی درسش بهتر بود؟

باید پاسخ بدم؟

رئیس دادگاه: خانم صحت آیا علتی برای این سئوال ها هست؟

خاتم صحت:بله جناب رئیس

*پس لطفا پاسخ دهید

آقای کشاورز:یادم نمیاد

*آیا این حقیقت نداره که همسر شما شاگرد اول در کنکور و در رشته معماری بودند؟

خب حالا که فکر می کنم مثل اینکه حق با شماست

*آقای کشاورز طی یکسالی که ایشون کار می کردند شما چی کار می کردید؟

من بیکار بودم داشتم دفتر می زدم

*ایشون خودشون انتخاب کردند که توی خونه باشند یا شما گفتید؟

خب با داشتن ۲ تا بچه به صلاح نبود من خواستم و ایشون قبول کردند

*آیا این درست نیست که شما اصلا دوست نداشتید که همسرتون کار کنند؟

به صلاح نبود خانم

*آیا کار همسر شما دور از شئونات اخلاقی یا خانوادگی بود؟

گمان نمی کنم

*پس به صلاح نبود یعنی چه؟

یعنی با داشتن ۲ تا بچه …

*آقای کشاورز الآن میلیون ها آدم با وجود داشتن بچه دارند کار می کنندآیا صلاح نیست کار کنند؟

در مورد اونا من چیزی نمی دونم خانم

*آقای کشاورز ! اتفاقا در این مورد تشخیص شما به ظاهر درست بوده و درست تر تشخیص همسر شما چون ایشون منزل رو انتخاب کردند که شما راحت تر فعالیت کنید

خب من همین رو می گفتم (خنده)

*خانم کشاورز لطف کنید بگوئیید تا حالا با آقای کشاورز یک جا کار کردید؟

فقط چند ماه وقتی بهروز شرکت ساختمونیش رو باز کرد

*شما تا حالا طراحی ساختمان کردید؟

بله

*قادر به انجام این کار بودید؟

والله چی بگم

*ولی من می گم.من با فرصتی که داشتم در باره شما تحقیق کردم خانم کشاورز.مدیر شرکتی که شما سال ها قبل و قبلا در اون کار می کردید معتقد بودند که شما فردی هستید دانا ،لایق،با سواد و مدیری توانا. مخصوصا در کار اجرایی…

آقای کشاورز: من واقعا نمی فهمم که منظور خانم وکیل چیه؟

*آقای کشاورز مهریه همسر شما چقدره؟شما حتما می پردازید!!می خوام بدونم به نظر شما چقدر حق و حقوق به همسر شما تعلق می گیره که اینقدر اصراردر پرداخت اون دارید؟

 من قبلا سئوال کردم. من حاضرم حق و حقوق ایشون بابت کار در منزل رو بپردازم و حتی شیر دادن به بچه رو که بیشترش شیر خشک بوده و قبلا پرداخت شده.

خیلی متشکرم! من دیگه سئوالی ندارم جناب رئیس

رئیس: آقای کشاورز شما صحبتی ندارید ؟

آقای کشاورز با عصبانیت : چرا جناب رئیس من حرف دارم.واقعیتش اینه زدند و بردند و دوختند ما نفهمیدیم منظور و حرف و حساب چی بوده؟واقعیتش اینه که من کار کردم. زحمت کشیدیم.روزها و شب ها تک و تنها با صد نفر سروکله زدم تا تونستم خودم رو به اینجا بکشونم.من و همسرم توافق کردیم که از هم جدا شیم.اگر حقیقتش رو بخوای ما با هم نبودیم که حالا بخوایم از هم جدا شیم.حالا هم که می خوایم از هم جدا شیم یه عده نشستند زیر پاش که اینطور و اون طور.کیسه دوختند که چی که سنار سه شاهی که کاسب شدم از دست من در بیارند. من معتقدم که حق آدم ها را باید داد ولی پول زور و باج به هیچکس نمی دم .ایشون طبق عقد نامه شون نه شرطی داره نه شروطی.با وضعی هم که پیش اومده خصوصا با شرایط فعلی من حاضر نیستم حتی یه لحظه زیر یک سقف با ایشون زندگی کنم.من از محضر محترم دادگاه تقاضای طلاق دارم.

زن گریه می کند و می گوید: آقای رئیس، ما زن ها ساعتی که باید حرف بزنیم گریه می کنیم!من فقط سهمم رو می خوام.فقط سهمم را …

رئیس : شما فکر می کنید سهمتون چقدره

شما بگید

رئیس رو به وکیل زن:خانم صحت شما حرف دیگه ای ندارید؟

چرا جناب رئیس.او با همسر وکیلش مشورت کوچکی می کند و از رضا می خواهد صحبت کند. رضا خطاب به رئیس می گوید: با اجازه ریاست محترم دادگاه.بنده مطلع هستم که یک همچین پرونده کوچکی احتیاج به دو وکیل نداره.ولی من به ناچار در خدمتتون هستم.

رئیس:چرا به ناچار؟

والله قصه اش طولانیه قربان! اندازه یک قسمت یک سریال! واقعیتش اینه که این پرونده اول به من مراجعه شد ولی به علت اینکه خانم کشاورز به علت مناعت طبعشون نتونستند اطلاعات وسعیتری در اختیار من بذارند من قبول نکردم و بلافاصله خانم صحت قبول کردند.فقط دلیلش این بود که یه حس مشترکی بین خودشون و خانم کشاورز احساس می کردند.باید عرض کنم من اون روز به عنوان یک مرد به همسرم حسادت کردم.

*جناب کشاورز شما در طول زندگیتون به خانمتون حسادت کردید؟

کشاورز: باز دوباره شروع شد!

*نه عرض می کنم که در چتد ماهی که در شرکت با هم کار می کردید به ایشون حسادت می کردید؟

خیر اصلا اینجور نبود!

*شما ایشون رو به خونه نفرستادید؟ البته این تنها دلیل شما بود که  می تونستید راحت کار کنید

اعتراض دارم جناب رئیس

رئیس : آقای صباحی

رضا صباحی (وکیل مرد): من به عنوان یک مرد قربان ،بارها در زندگیم به همسرم حسادت کردم که امیدوارم اشتباه کرده باشم و پوزش می طلبم و خواهش می کنم بفرما بنشینید.به هر حال قربان موکل ما در عین حال که قلبش آکنده از درده و چشماش آکنده از عشقه حاضر نیست حرف هایی بزنه که اغلب زن ها در چنین مواردی به زبان میارند.اما بنده به زبون میارم .انسان موجودی است فراموشکار . فراموشکاری خصلت بدی نیست چون بدون فراموش کردن، تحمل بار سنگین غم ها و مشکلات برای انسان طاقت فرساست.اما فراموشکاری خصلت بسیار بدیه در صورتی که انسان گذشت ها و فداکاری دیگران را فراموش کنه.فراموش کنه زنی بخاطر عشق «این بالاترین موهبت الهی» دست از همه علائق خودش می کشه و خونه رو سنگر خودش قرار می ده که در هیچ کجای قانون و شرع ممانعتی برای کار و فعالیت شرافتمندانه زن نصور نشده.که همسر والای پیامبر اسلام ،بانویی شرافتمند و بازرگانی شرافتمند بودند.

قربان برای مرد در شرع مقدس اسلام وظیفه تعیین شده که او را موظف می کنه به پرداخت دستمزد برای کارهایی که زن در منزل انجام می ده که زنان ما بدون کوچکترین چشمداشنی عمر خودشون رو بی اجر مالی، تقدیم دنیای سبز خانه هاشون می کنند به انتظار اینکه برگ سبزی در کاسه خالی محبتشون دریافت کنند .

موکل من به حرمت دانشجویی پیوند ازدواج رو بسته.  ۵ سکه به حرمت مقدس ۵ تن به همت اون روز ولو هزار تومن ،مهریه خودش قرار داده .بدون هیچ قید و شرطی بند محبت رو شرط ازدواج خودش کرده که امروز در این دادگاه بخاطر تمام عشق هاش مورد تمسخر و تحقیر قرار بگیره؟ بخدا نه عادلانه است و نه منصفانه . که اگر سنگر خانه را انتخاب نکرده بود چه بسا که برج ها ساخته بود.بخدا منصفانه نیست که انسان در محضر محترم این دادگاه تحقیر شود بخاطر تحمل سال ها دوری همسر از خانه .بخاطر تحمل بار سنگین تربیت بچه ها و هزاران مشکل دیگر و دیگر و دیگر که مرد امروز به او بگوید: بخاطر سرگرم بودنش به مشغله بیرونی اش «هیچ مودتی بین او و همسرش نبوده که بخواهد گسسته شود»! که امروز بخاطر توانمند شدنش دیگر به وجود زنی که عامل موفقیت هایش بوده احتیاجی نیست.چه خوب است نه تنها در محضر محترم این دادگاه بلکه در محضر والای عدل الهی در روزهایی که «قدر» و روز «قدرشناسی» مروری بکنیم به  پرونده های موفقیت هامون و چنین قدر شناس باشیم به آنانی که ما را به قدر نشاندند.جناب رئیس ما به استناد «بند الف تبصره ۶ ماده واحده قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق » مصوب ۲۷ آبان ۱۳۷۱ که به دادگاه اختبار می دهد «اجرت المثل کارهای انجام شده محاصبه و به پرداخت آن حکم نماید» نسبت به پرداخت «اجرت فداکاری ها و گذشت این زن بر مبنای توان کاری تحصیلات،استعداد و قدرت مدیریتی که در او سراغ داریم و قابل اثبات است،حکم لازم را مبذول فرماید تا مشخص شود سهم سبز یک زن در قبال موفقیت های همسرش چقدر است»؟

سکانسی بعد

رضا به عنوان راوی : امشب همه در خانه عزیز و آقا جون جمعیم در فضایی که فقط در دل های پاک می شود آن را سراغ گرفت،دور سفره ای که یادگار سبزی های گذشته است نشسته ایم .

پدر بزرگ:نتیجه کار خانم کشاورز چی شد دخترم؟

عاطفه :نتیجه رای سبزی داشت آقا جون. و سبزتر از اون، رایی بود که آقای کشاورز داد اون در حالی که چشمش هاش نمناک از محبت و پشیمونی بود،قبول کرد که سهم همسرش سهم مشترکیه که باید بین دو شریک باشه .دیشب ما رو افطار دعوت کردند پیششون و ما هم قبول کردیم.این نشون می ده که دل های فراموشکار هم اگر فرصتی پیدا بکنند می تونند به رحمت خالق عشق سبز شوند و همیشه سبز بمونند ….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.