سید محمود علوی ، سی سال نا پایداری
پویا محسنی- سایت لامرد نوشت –
شاید برای نسل امروز شناخت شخصیتهای منطقه ای و مطرح سیاسی امری جذاب نباشد اما وقتی از موضع کلان به موضوع نگاه می کنیم قدری این مهم لازم و ضروری می نماید. سید محمود علوی شاید در کنار سید رضی حسینی از جمله شخصیتها و نمایندگان اسبقی هستند در منطقه که در زمره چالش برانگیزترین شخصیتها هم باشد. شناخت نسل جوان منطقه از ایشان کمک خواهد کرد به اینکه مواضع امروزین ایشان و سیر افکارشان را مورد قضاوت قرار دهد.
سید محمود علوی فرزند آقای سید رضا علوی در اردیبهشت ۱۳۳۳در تراکمه (لامرد فعلی) به دنیا آمد و از دو سالگی به همراه پدر در نجف (محل تحصیل ایشان) اقامت داشت. اقامت در نجف و تحصیل تا مقطع اول متوسطه و سپس ملبس شدن به لباس روحانیت در سال ۴۹ و بازگشت به ایران تا انقلاب شکوهمند اسلامی خلاصه ای زندگی قبل از انقلاب ایشان است. پیروزی انقلاب را شاید بتوان آغاز حرکت سیاسی سید محمود علوی دانست جای که در کنار سازمان جوانان لامرد متشکل از طیفی (که در دهه ۶۰و۷۰همراه او پستهای کلیدی منطقه را در دست گرفتند) که ارگان رسانه ای آنان نشریه صراط بود و آبشخور فکریشان جنبش مسلمانان مبارز (دکتر پیمان) به عنوان روحانی فعال آن گروه حضور داشت. هر چند بنا بر مصالح ابتدای انقلاب در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی این گروه به حمایت از سید عبدالواحد موسوی لاری و شهید نصیری لاری پرداختند اما با به شهادت رسیدن شهید نصیری در انفجار دفتر حزب جمهوری در تیرماه ۶۰ سید محمود علوی به عنوان نماینده مردم لارستان در انتخابات میان دوره ای مجلس گام در راه سیاست ورزی به سبک خود نهاد.
شاید در خاطرات شفاهی تاریخ مجلس نکته جالب پیوستن سیدمحمود علوی به حزب جمهوری است در صورتی که قبل از ورود وی به مجلس نحله فکری ایشان ۱۸۰درجه با حزب متفاوت بود ، طوری که در گفتگوی نگارنده با یکی از نمایندگان مجلس اول وی دلیل این عمل آقای علوی را به نقل از خودش گرفتن امتیاز برای منطقه بر شمرده بود. در مجلس اول نزدیکی ایشان به وزیر کشور وقت (ناطق نوری) باعث تاسیس لامرد (به عنوان شهر) گردید. مجلس دوم که با خروج موسوی لاری از مجلس و حضور در کنار وزیر ارشاد و اسلامی (خاتمی) همراه بود محل مانور سید محمود علوی گردید از مهمترین اتفاقات این مجلس نامه معروف ۹۹امضاء بود که سید محمود علوی نیز یکی از امضاکنندگان آن بود با تثبیت نخست وزیر دوران جنگ به واسطه توصیه حضرت امام(ره) به مجلس وزیر کشور دولت جدید به علی اکبر محتشمی پور رسید که اولین مأموریتش برگزاری انتخابات سوم مجلس بود. به جدایی عریان گروه های خط امام و راست که در مجلس سوم رخ داد و تأثیرات آن در منطقه خواهیم پرداخت. در مجلس سوم با وجود اینکه بخش لامرد هنوز تبدیل به شهرستانی مستقل از لارستان نشده بود اما یک نماینده مستقل جهت مجلس داشت که در یک رقابت نفس گیر سید رضی حسینی المدنی امام جمعه اشکنان و عضو مجمع تازه تشکیل روحانیون مبارز بر ایشان پیروز شد و این چنین بود که هاشمی رفسنجانی در خاطرات اردیبهشت ۶۷ خود از حضور علوی {نماینده لامرد} و گله وی از اینکه رقیبش با حمایت از فئودالها و خوانین بر وی پیروز شده در دفتر خود می گوید.
طبق شنیده های نگارنده از منابع موثق ایشان پس از باخت در آن رقابت در طی سال ۶۷ با نزدیکی به بیت قائم مقام حضرت امام(ره) سعی در بازسازی خود دارد اما حضور دو نماینده قوی از لامرد و تهران در مجلس که به نوعی رقبای سیاسی وی شناخته می شوند راه را بر وی صد می کند. پس از رد صلاحیتهای گسترده در مجلس چهارم سید محمود علوی که رقیب اصلی را پیش روی خود نمی دید با برادر ۲۵ساله نماینده اسبق لامرد و سابق تهران به رقابت پرداخت و پیروز شد. در انتخابات مجلس پنجم با استفاده از سه قطبی شکل گرفته پای به بهارستان گذاشت. با وقوع دوم خرداد رقبای سابق باز به میدان سیاست بازگشتند و جالب اینکه با وجود رای اعتماد سید عبدالواحد موسوی لاری یار دیرین خاتمی از مجلس راستگرای پنجم اما وی رای همشهری خود را در گلدانها ندید!
یک سال و نیم بعد در ۲۹بهمن۷۸ قاضی خوش نام و دور از سیاست طیف چپ با استفاده از موج بر خواسته از دوم خرداد ردای سیاست پوشید و وارد مجلس ششم شد. انتخابات مجلس ششم را شاید بتوان آغاز شکاف بین سید محمود علوی و مدیران پیرامونی اش دانست. شکافی که باعث شد سید محمود علوی دیگر عزم حضور در مجلس از منطقه را نکند! ریاست سازمان عقیدتی سیاسی ارتش با حکم مقام معظم رهبری از سال ۷۹تا ۸۸ به عنوان یک گوشه نشینی این مرد گعده های سیاسی تلقی شد. در حالی که سید محمود علوی همیشه به فردی نزدیک به هاشمی شناخته می شد پس از پیروزی محمود احمدی نژاد به اتفاق همراهان منطقه ایش علمدار عدالت محوری در جنوب فارس شدند در حالی که نماینده لامرد و تئوریسین سالهای نمایندگی ایشان در اعلامیه ای که در روزنامه نیم نگاه منتشر شده بود از هاشمی رفسنجانی حمایت کرده بود.
آذر۸۵ همزمان با انتخابات مجلس خبرگان سید محمود علوی با تک ماده و با شروع تبلیغات وارد این رقابت در استان خود شد. حضور چندین و چند مدیرکل از تیم مدیریتی سابق وی و همچنین موج عدالت محوری و مهرورزی دولت نهم نوید حضور ایشان در جمع ۵نفر منتخب مجلس خبرگان رهبری در فارس را می داد اما ایشان بر سکوی ششمی ایستاد تا از حضور در جمع خبرگان باز بماند. خرداد ۸۸ همزمان با انتخابات ریاست جمهوری دهم ایشان باز عزم حضور در صحنه انتخابات خبرگان اما این بار از تهران کرد. شاید کمتر کسی پیش بینی می کرد که آیت الله تسخیری از حضور باز بماند و سید محمود علوی با شکستن رکورد رای هاشمی وارد مجلس خبرگان شود! اما این مهم به مدد استفاده از پتانسیل رنگ سبز و سبد رای مشترک با میرحسین موسوی محقق گردید. کمتر از یک هفته بعد از این اتفاق سید محمود علوی به ناگاه جای خود را در سازمان عقیدتی سیاسی ارتش به شخص دیگری سپرد.
پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ و فضای خاص جامعه ایشان وارد مجلس خبرگان شد ، مجلسی که طیفی از آن به دنبال محدود کردن هاشمی رفسنجانی و در سال ۸۹ تغییر ریاست آن بودند. در کنکاش در اظهار نظرهای ایشان در اواخر سال ۸۹ به نکات جالبی بر می خوریم. در ۸اسفند۸۹ در مصاحبه با خبرگزاری فارس ایشان اعلام می کند که:«ممکن است برخی نمایندگان به این تحلیل برسند که درباره افرادی که در مقابل فتنه موضع شفافی نگرفتهاند، تصمیم جدیدی بگیرند» اینگونه است که عضو تازه راه یافته به مجلس خبرگان با عبور از حامی خود در سال۸۸(هاشمی) در کنار آیت الله مهدوی کنی قرار می گیرد و در مصاحبه ای دیگر با هفته نامه آسمان بیان می دارد:« {آیت الله مهدوی کنی}هیچ گاه در قالب کسی که باید حرف اول و آخر را بزند، نمیروند. لازم میدانم به این نکته اشاره کنم که آقای مهدوی بدون هیچ چون و چرایی خود را مطیع مقام معظم رهبری میدانند که این مشخصه افرادی است که واقعا و تحت هیچ شرایطی از خط انقلاب خارج نمیشوند» و یا « وی به عنوان یکی از متعهدترین نیروهای انقلاب هستند و حتماً دغدغهای غیر از رفع کاستیهای جامعه و اعتلای انقلاب شکوهمند اسلامی ندارند». شاید حمایت آن زمان سید محمود علوی از ریاست آیت الله مهدوی کنی بی ارتباط به فشارهای فزاینده بر هاشمی رفسنجانی پس از نماز جمعه آخرینش در ۲۶تیر نباشد، اما حرکت آقای علوی در مقابل کسی که در انتخابات ۸۸ با حمایت وی موفق شد در تهران رکورد رای آوری در انتخابات خبرگان را بشکند را نتوان به درستی تحلیل کرد.
با فرارسیدن فصل انتخابات مجلس نهم این بار سید محمود علوی به عنوان رئیس شورای سیاستگذاری جبهه ایستادگی در کنار فرزند محسن رضایی و محسن روح الامینی عزم کار تشکیلاتی جهت ورود به مجلس نهم را کرد. خبر روزنامه جمهوری اسلامی که حکایت از رد صلاحیت یک عضو مجلس خبرگان در انتخابات مجلس میداد آنقدر غیر منتظره بود که سید محمود علوی با گلایه از پخش این خبر لب به سخن بگشاید که: ” رسانهای شدن رد صلاحیت بنده متأسفانه هزینههایی داشت که بر همین اساس بنده راضی به رسانه ای شدن آن نبودم. “ و ” عدم التزام به اسلام و نظام دلیل رد صلاحیتم است” این سخن کوتاه ایشان با خبرنگار فارس بود . هر چند لابی های فشرده ایشان ره به جای نبرد و رئیس تازه مجلس خبرگان هم نتوانست برای وی کاری از پیش برد.
بعد از تعطیلات عید نوروز ۹۲ اما خبر آمد که سید محمود علوی این بار به صورت چراغ خاموش در حوزه دماوند جهت حضور در انتخابات میان دوره ای مجلس ثبت نام کرده است ، همزمان با این اتفاقات ایشان در یک همایش حسن روحانی ،که هفته قبل از آن عزم حضور در رقابتهای ریاست جمهوری کرده بود حضور یافت. شاید رد صلاحیت مجدد وی را بتوان دلیل غیبت وی تا پس از ثبت نامه هاشمی رفسنجانی دانست. صبح دوشنبه ۳۰اردیبهشت {روزی که لاریجانی در ملاقات با هاشمی رفسنجانی پیغام عدم صلاحیت وی را منتقل کرد} به اتفاق علی مطهری و دکتر عباسپور جهت تشکیل ستاد اصولگرایان حامی هاشمی در دفتر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام حاضر گردید. اما با عدم حضور هاشمی رفسنجانی به اردوگاه حسن روحانی ملحق گردید. پس از پیروزی حسن روحانی که حاصل وحدت و اجماع بین ایشان و آقای عارف و همچنین حمایت آقایان هاشمی و خاتمی و استفاده از موج حاصل از ثبت نام هاشمی بود ، حضور وی در معرض دید رسانه ها افزایش یافت تا جایی که با حمایت دو نماینده همشهری و طیفی از دوستان رسانه ای از اوایل تیرماه در هر لیست و گمانه زنی برای یک وزارتخانه مطرح گردید. شاید خود سید محمود علوی هم فکر نمی کرد بتواند از تلاشهای ستادی دیگران و شورای مشاوران خاتمی و گروه تسهیل کننده ائتلاف میوه وزارت بچیند؟ یا حداقل بدان حد مطرح گردد؟
شاید همراه شدن مخاطب با نگارنده و مرور و بررسی سیر و روند حرکتی سید محمود علوی سوالهای زیادی را در ذهن جوان نسل امروز پدید آورد اما مهمتر از همه این سؤالات ، واقعیتهایی است که از سی سال حضور وی در عرصه سیاست می توان درک کرد. سی سال نا پایداری تنها عنوانی است که می شود بر رفتارهای سیاسی ایشان نام نهاد ، شاید مذموم ترین پدیده سیاسی در ایران امروز دو زیست بودن باشد. دو زیست بودن در عرصه سیاست پدیده غریبی نیست. هرچند ظاهراً شیوه غریبی است. شاید بتوان آن را به نوعی بن بست فکری {برای آنان که معتقد به چهارچوبها و اصول فکری هستند} ، تضاد عمیق و گیج کننده تعبیر کرد. دو زیستی ها اغلب از یک رویکرد واحد پیروی می کنند ، به عبارت ساده تر در راستای منفعت طلبی بوده است. آیا رویکرد آقای علوی را می توان اینگونه تفسیر کرد؟ بدون شک حضور احتمالی هر عنصر منطقه ای را در کابینه آقای روحانی باید به فال نیک گرفت اما ما باید به کدامین منافعمان دل خوش باشیم؛ اوج منطقه ای یا افول ملی به واسطه انتخاب غیر کارشناسی مدیر کابینه؟