حقوق انسانی زنان و جنسیت در قرآن کریم به قلم مرحومه فریده ماشینی
خبر پارسی – فریده ماشینی فعال سیاسی زنان و قرآن پژوه درحالی که نزدیک به دو سال با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می کرد در خرداد ماه سال ۱۳۹۱ در بیمارستان آتیه درگذشت.
فریده ماشینی که سابقه قرآن پژوهی در حقوق زنان داشته است، چندی پیش به رحمت خدا رفت. او در مقاله ای که در ماهنامه مهرنامه به چاپ رسیده بود به موضوع حقوق انسانی و جنسیت در قرآن کریم پرداخته است.
متن مقاله فریده ماشینی به این شرح است:
بیان مسأله:
یکی از مسائل مهم و قابل توجه در جامعه امروز مساله حفظ حقوق زنان و برقراری عدالت بین انسانهاست. زنان نیز چون مردان امروزه طالب بهرهمندی از حقوق خویش هستند.
ماده ۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر در این مورد مینویسد: تمام افراد بشر آزاد به دنیا میآیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند. در ماده ۲ نیز تأکید میکند که هر کس میتواند بدون هیچگونه تمایز، مخصوصا نژاد، رنگ، جنس، زبان و مذهب، از تمام حقوق و آزادیهای مندرج در این اعلامیه برخوردار شود. توجه به استفاده از مواهب طبیعی و اجتماعی به صورت یک حق غیرقابل انکار مطرح شده است. در کشورهای اسلامی نیز چون سایر کشورها مساله حقوق بشر مورد دقت نظر قرار گرفته است. اما از مشکلات موجود، تصور وجود اختلاف بین دیدگاه اسلامی و حقوق انسانی است که بعضا منجر به ایجاد شکاف و فاصله بین جوامع مسلمان و عرف بینالملل مبتنی بر حقوق بشر میشود و از موضوعات پرمناقشه در این بخش میتوان به موضوع نسبت میان زنان و حقوق بشر یا حقوق انسانی و جنسیت اشاره کرد. مقاله حاضر در پی آن است که با رجوع به کتاب آسمانی مسلمانان، قرآن کریم، به عنوان تنها منبع مورد اتفاق و وثوق تمام مسلمانان به بررسی موضوع حقوق انسانی با رویکرد جنسیتی بپردازد تا روشن شود که متن حقیقت پیام الهی چیست؟ پیامی که قابل دسترس در تمامی زمانها و مکانها باشد، آنچه در پی میآید نه استنباطی فقهی است و نه برداشتی تفسیری، بلکه تلاشی است از سری پژوهشگری که با متن قرآن سروکار دارد.
ضرورت و اهمیت
«لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر و فضلنا هم علی کثیر من العالمین» (آیه ۷۰ اسری)
نوع انسان به جهت آن که از جانب خداوند تکریم شده شایسته احترام است و سراسر قرآن کریم به ارزش ذاتی انسان توجه کرده است. انسان همان موجودی است که شایسته دریافت روح الهی شده است. انسان به دلیل انسان بودن برخوردار از حقوقی است که کسی حق سلب این حقوق را از دیگری مگر در چارچوب قانون ندارد.
موضوع حقوق انسانی زنان و جنسیت در اسلام نیز از آن رو اهمیت دارد که جامعه امروز در این مورد تا حدودی گرفتار کجفهمی شده است، گروهی کاملا قائل به تفاوت ماهوی زن و مرد هستند و هرگونه تلاش در جهت تصحیح این نگرش را انحراف از حقیقت اسلام میپندارند و گروه دیگر نیز قائل به عدم همخوانی در عبارت حقوق انسانی و اسلام به ویژه در مورد زنان هستند. این گروه نیز معتقدند امکان این آشتی وجود ندارد و اسلام استعداد برقراری مساوات و برابری انسانها به دور از جنسیت و نزدیکی به حقوق بشر را ندارد و آنچه در اسلام آمده مربوط به اعصار گذشته است و امکان بازخوانی آن با شرایط جدید وجود ندارد. نتیجه این جدایی در جوامع مسلمان منجر به ایجاد تضادی در هویت به ویژه در بین زنان شده است. آنان از سویی علاقهمند به حفظ هویت دینی و ملی خود هستند و از سوی دیگر در تلاش برای کسب حقوق انسانی خود و بهرهمندی از مظاهر دنیای مدرن و در حالتی که قهر ماهوی بین این دو ویژگی القا شود این زنان (و حتا جوامع آنان) گرفتار پارادوکسی در معنا و هویت میشوند که بعضا به افراط و تفریط در این موضوع و حتا بحرانهای اجتماعی منجر میشود از این رو چنین مطالعهای ضروری است تا روشن شود که آیا وجود چنین تعارضی قطعی است یا اصرار بر این تعارض، برخاسته از تلقی خاص از دین و حقوق بشر است و آیا میتوان بین دو مفهوم اشاره شده؛ وفاق و آشتی برقرار کرد که در این صورت جوامع مسلمان از این سردرگمی رها شود و ناچار به انتخاب بین دو مقوله حقوق انسانی زنان و اسلام نباشد.
در اینجا لازم است تأکید شود که کسانی قادر به ایجاد تغییر و تحول در جوامع خود هستند که با اندیشههای مردم خود آشنا باشند، اقتضائات زمان را بشناسند و حتیالامکان ارتباط منطقی و عقلایی بین این دو ایجاد کنند.
حقوق انسانی زنان و جنسیت در قرآن
خداوند نوع آدم را کرامت ذاتی بخشیده است که سوای رنگ و نژاد، طبقه و جنسیت بر نوع انسان عطا شده است: «و همانا بنیآدم را کرامت بخشیدیم …»(۱)
و جهت رفع شبهه خلقت متفاوت انسانها در آیات مختلفی بر این مسأله تأکید میکند از آن جمله میفرماید: «ای مردم ما شما را از زن و مردی خلق کردیم و شما را گروهها و قبایل مختلف قرار دادیم تا شناخته بشوید (به شکل متعارف با یکدیگر تعامل کنید) به راستی که با کرامتترین شما در نزد پروردگار همانا با تقویترین شماست.»(۲)
زن و مرد از حقیقت واحدی خلق شدهاند و وجه تمایز انسانها از سایر موجودات در حقیقتی است که ارتباط چندانی با جسم و پیکره انسانی ندارد و همانا روح و روان انسان است که در این حقیقت تمام انسانها مشترک است.
از آنجا که زن و مرد هر دو از یک حقیقت آفریده شدهاند و از حیث انسانیت برابرند در نتیجه از حقوق انسانی یکسانی نیز برخوردارند برای روشن شدن موضوع به عمدهترین حقوق انسانی از جمله حق حیات، حق آموزش، حق ازدواج، حق اشتغال و استقلال اقتصادی، حق امنیت و زندگی اجتماعی، حق مشارکت سیاسی و دستیابی به قدرت، حق زندگی اجتماعی، حق مشارکت سیاسی و دستیابی به قدرت و حق زندگی معنوی از نگاه قرآن پرداخته شده است و همچنین موضوع جنسیت در این بحث، مورد توجه قرار گرفته است.
الف) حق حیات و زندگی
همه انسانها صرفنظر از جنسیتشان حق دارند که زندگی کنند و به بقای خود ادامه دهند مگر اینکه تخطی به حیات و حیثیت دیگری وارد کنند که در آن صورت تکلیف را قانون معین میکند.
در کتاب آسمانی مسلمانان تصریح شده است که زن و مرد از یک حقیقت واحد خلق شدهاند و هیچ یک را بر دیگری برتری نیست:
«ای مردم تقوا پیشه کنید از پرودگارتان که شما را از یک حقیقت واحد آفرید و از همان حقیقت زوجاش را خلق نمود و …»(۳)
و همچنین در دیگر آیات قرآن کریم مثل آیه ۱۸۹ سوره اعراف با همین مضمون تأکید میفرماید: شیوه آفرینش زن و مرد در تمام مراحل طبیعی کاملا یکسان است نطفه کودک بسته شده، در بطن مادر رشد و نمو کرده و وارد زندگی دنیایی میشود. در نهایت نوزاد انسان پا به عرصه حیات میگذارد و مراحل مختلف را طی میکند.
در داستان آغاز خلقت نیز خداوند از زوجی (آدم و همسرش) سخن به میان آورده که با یکدیگر تمام مراحل آغازین حیات را سپری میکنند. هر دو درجنت اسکان گزیده(۴)، هر دو مورد خطاب خداوندی قرار میگیرند(۵)، هر دو مورد وسوسه شیطان واقع شده(۶)، هر دو به درخت نزدیک شده و از آن میچشند(۷) و گرفتار ترک اولی میشوند و سپس هر دو به درگاه خداوند توبه میکنند و بخشیده میشوند(۸). در واقع هر دو به یک شیوه مشترک عالم را تجربه میکنند، هیچ یک (به تعبیر قرآن کریم) بر دیگری در این مراحل تقدمی ندارد یا عنصر گناه و وسوسه برای دیگری نیست.
به تعبیر قرآن «شما» (انسانهای مورد خطاب) به شکل زن و مرد خلق میشوید و وجود هر دوی شما لازمه استمرار حیات و بقای نسل است «انا خلقناکم من ذکر و انثی»، گزینش جنسی به شدت در اسلام مطرود است و این رفتار جاهلی مورد مذمت قرار میگیرد در این مورد در سوره نحل میفرماید:
و آن هنگامی که به یکی از ایشان بشارت داده میشود که صاحب دختری شده است چهرهاش سیاه شده در حالی که خشم خود را فرو میبرد از مردم خود فراری شده در این فکر است که آیا این خواری را بپذیرد یا او (کودک دختر) را در خاک زند و به گور نماید چه بد حکم میکنند(۹). و همچنین در سوره تکویر میفرماید اذا لمؤوده سئلت بای ذنب قتلت(۱۰) در آن هنگام از کودکان زنده به گور شده (دختران) سوال میشود که به کدامین گناه کشته شدهاند. این جنسیت نیست که تعیین میکند که آیا کودک زنده باشد یا از مزایای بیشتری برای ادامه حیات بهرهمند شود. کودک انسانی (سوای جنسیتاش) شایسته زندگی (تربیت) نگهداری و آموزش است. که در آیه دیگری تأکید میفرماید: «این خداوند است که روزی میدهد و شما اجازه ندارید فرزندانتان را از ترس روزی بکشید».(۱۱)
ب) حق آموزش
یاد دادن، یادگرفتن و آموزش از حقوق مورد توافق انسانهاست و خداوند نیز مهمترین ویژگی ممتاز انسان را در این میداند که او میتواند اسماء (حقایق عالم) را یاد بگیرد و به دیگران بیاموزد: «خداوند به آدم (نوع انسانی) همه اسما را یاد داد(۱۲) و سپس از او خواست تا از این حقایق فرشتگان (کارگزاران خداوند) را خبر بدهد(۱۳) و آدم این توانایی را داشت و ایشان را از اسماء خبر داد و آنگاه خداوند فرمود: آیا به شما نگفتم من غیب آسمانها و زمین را میدانم(۱۴) در واقع خداوند این خصوصیت سرآمد انسان را به فرشتگان مینمایاند.
و همچنین پیامبر اکرم به اولین چیزی که توصیه میشود خواندن است (اقرء باسم ربک الذی خلق)(۱۵) بخوان به نام پروردگارت که خلق کرد و از همین رو پیامبر نیز اصرار بسیاری بر علمآموزی یادگیری میفرماید. آنقدر بر این مطلب تأکید میفرماید که به نظر میرسد اصلا آموزش امر واجبی است و جنسیت را نیز در یادگیری منتفی میداند و میفرماید: «طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه» طلب علم بر هر زن و مرد مسلمان واجب است و برای رفع محرومیت زنان در این امر، زنان و مردان را توصیه میکند که سوادآموزی را به عنوان مهر زنان قرار دهند تا بیسوادی زنان مرتفع شود. در این حق، مرد و زن را هیچیک بر دیگری امتیاز نیست و به اعتقاد علمای دینی، این مورد از مواردی است که هیچ کس دیگری را از آن نمیتوان منع کند و حتی شوهر یا پدر نمیتوانند همسر یا دختر خود را از دسترسی به این امتیاز بشری محروم کنند. از اینروست که همیشه گروه و علما و دانشمندان از نظر قرآن جایگاه ویژهای دارند که با دیگر انسانها قابل مقایسه نیست. هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون: آیا برابر هستند کسانی که علم دارند و کسانی که علم ندارند.
ج) حق اشتغال و استقلال اقتصادی
زن و مرد حق استفاده از حاصل کار خود را دارند و هیچ یک نمیتواند این حق را از دیگری سلب کند. قرآن کریم میفرماید: «برای مردان از آنچه به دست میآورند بهرهای و برای زنان نیز از آنچه به دست میآورند بهرهای هست»(۱۶)
از جهت دسترسی به شغل و موقعیتهای مختلف اقتصادی نیز تأکید خاصی به جنسیت صورت نمیگیرد اما در برخی موارد به اشتغال زنان به مشاغلی چون چوپانی و کشاورزی برای دختران شعیب (همعصر موسی) و حاکمیت و فرمانروایی برای ملکه سبا (همعصر سلیمان) یاد میکند و در عرصههای دیگر نیز از حضور زنان در کنار مردان سخن میگوید. همچنین با توجه به تفکراتی که در دوران قبل از اسلام نسبت به موقعیت زن وجود داشته است که شرایط اقتصادی وابستهای برای زنان ایجاد شده است از این رو توصیه شده است که مردان در هنگام ازدواج به زنان خود هدیهای برای اثبات صداقت و علاقهمندی خود ارائه کنند که به نام مهریه یا صداق شناخته میشود که به مجرد مطالبه زن پرداختاش بر مرد واجب میشود(۱۷). مهریه خود میتواند به طور ضمنی به عنوان پشتوانه اقتصادی برای زن مطرح شود. در ضمن زنان میتوانند در ازای کاری که در خانه انجام میدهند طلب اجرت کنند که بر طبق قانون اسلام پرداختاش به زن لازم است.
ارث
از جمله موارد دیگری که در قرآن کریم برای ایجاد استقلال اقتصادی زنان مورد توجه قرار گرفته حق بهرهمندی زنان از ماترک (باقیمانده) نزدیکان و اقربا است و جهت رفع شبهه و اثبات اینکه زنان نیز چون مردان ارث میبرند، مبنای تقسیمبندی ارث را بهره زن قرار میدهد. آیه ۱۱ سوره نساء اینگونه شروع میشود که «خداوند توصیه کرده است شما را به فرزندانتان (اعم از دختر و پسر) برای پسران بهرهای است مانند دو برابر بهره دختران» و در ادامه نیز باز مبنای ارث بهره مادر است و پدر با آن سنجیده میشود.
در واقع در اینجا این تأکید وجود دارد که نمیتوان فرزندان را صرفا پسران به حساب آورد و باید حق دختران را نیز پرداخت اما اینکه میزان بهره زنان و مردان از ارث متفاوت است بیشتر معطوف به تقسیم کاری است که رواج داشته است اما موضوع اصلی آن است که به صرف زن بودن نمیتوان از حق او صرفنظر کرد و باید پذیرفت که در ارث برای زنان حقی منظور شده است.
مسأله مهم آن است که زن نیز چون مرد از ارث به طور مستقل بهره میبرد «برای مردان نصیبی است از آنچه پدر و مادر و نزدیکان به ارث میگذارند و برای زنان نیز از آنچه پدر و مادر و نزدیکان به ارث میگذارند.» (آیه ۷ سوره نساء) و در برخی موارد زنان و مردان بهره یکسان میبرند (نصیب برابر پدر و مادر در صورتی که میت دارای فرزند باشد.) و در موارد دیگری ارث مردان دو برابر ارث زنان است (بهره فرزندان از ارث پدر و مادر) اما تفاوت در میزان بهره غالبا به اینگونه تفسیر میشود که در زندگی خانوادگی، مرد مسوول تأمین مالی خانواده شناخته میشود در نتیجه بهره بالاتر مرد در خانواده مصرف میشود.
د) حق ازدواج و تشکیل خانواده
قرآن کریم هدف ازدواج زن و مرد را ایجاد سکونت و آرامش بین آن دو میداند(۱۸) رابطهای که هر دو طرف از آن بهرهمند میشوند و جهت نیل به مراتب کمال هر دو نقش اساسی ایفا میکند و در ضمن تداوم نسل انسانی نیز از طریق رابطه متعالی زوجیت اتفاق میافتد.(۱۹)
زن و مرد در اسلام حق انتخاب همسر و شریک زندگی خویش را دارند و هیچگاه نمیتوان یکی از طرفین را به ازدواج وادار کرد و صیغه عقدی که با اکراه و اجبار یکی از دو طرف منعقد شود باطل است.
در ازدواج کفویت و هم شأن بودن زن و مرد نقش مهمی دارد در این مورد قرآن میفرماید: زنان ناپاک برای مردان ناپاک و مردان ناپاک برای زنان ناپاک، زنان پاکیزه و طیب برای مردان پاکیزه و مردان پاکیزه برای زنان پاکیزه(۲۰) و در جای دیگر نیز میفرماید که مردان و زنان مومن با یکدیگر ازدواج کنند.
زن و مرد باید از ادامه زندگی مشترک راضی باشند و نمیتوان یکی را به اجبار و زور یا پذیرش ظلم به تحمل زندگی زناشویی وادار کرد حتی خداوند پیامبر خویش را دعوت میکند که کاری انجام دهد که همسراناش خشنود و راضی به آنچه دارند باشند و محزون و غمگین نباشند.(۲۱)
تا جایی که حتی اگر همسران پیامبر مایل به ادامه زندگی مشترک با او نباشند و چیزی جز مشی پیامبر را اختیار کرده باشند، مثلا طالب حیات دنیا و زینتهایش باشند به پیامبر میفرماید: «حقشان را به آنان ادا کن و آنان را رهایشان ساز، رها کردنی زیبا»(۲۲) و نه با خفت و خواری، جالب است که این قاعده متعالی در مورد زنانی مطرح میشود که میخواهند خلاف راه پیامبر حرکت کنند اما نمیتوان به ادامه زندگی مشترک وادارشان کرد. هرچند کسی از همسران پیامبر به این جدایی تن نمیدهد اما آنچه مهم است قائل شدن این حق برای فسخ زندگی مشترک در موقع عدم تمایل یا سنخیت طرفین است.
اما در زمانی که زن و مرد از یکدیگر جدا میشوند نیز زن باید از حقوق زندگی مشترک خود بهرهمند بشود و نمیتوان زن را آنقدر ایذاء و اذیت کرد تا از تمام حقوق خود به اجبار صرفنظر کند. قرآن کریم میفرماید: «برای زنان مطلقه بهرهای با توجه به عرف است که این حق تکلیفی بر دوش متقین است»(۲۳) و توضیح بیشتری در این خصوص در آیه دیگری میفرماید: «و آن گاه که زنان را طلاق دادید وعده آنان سر رسید (پس اگر خواستید) یا به معروف مجددا زندگی را از سر گیرید یا از ایشان منطبق با عرف جدا بشوید ایشان را به زور و سختی نگه ندارید (ایشان را به ضرر وادار نکنید) و هر کس چنین کند به خود ظلم کرده است و آیات خدا را به مسخره نگیرید».(۲۴)
به طور خلاصه آنچه در زندگی خانوادگی از دید قرآن اهمیت دارد را میتوان در چند جمله خلاصه کرد:
– زن و مرد از حقیقت واحدی خلق شدهاند پس جهت تشکیل زندگی مشترک با یکدیگر سنخیت و هماهنگی دارند.
– غرض از ازدواج، کمال دوطرف، رشد، سکونت، آرامش و بقای نسل بشری است و زن و مرد به طور یکسان باید از این مزایا بهرهمند شوند و از آنجا که معمولا زنان به سبب موقعیت خویش مورد تعرض قرار میگیرند، خداوند توصیه فرموده است که با زنان خود به معروف و پسندیده عمل کنید.(۲۵)
– زن و مرد از حقوق یکسان انسانی در عرصه انتخاب، تداوم و امتیازات ازدواج برخوردارند.
– موقعیت بیولوژیکی زن و مرد (تفاوتهای جنسی) منجر به نقش تولید مثل (بچهزایی) زنان میشود در نتیجه وضعیت خاصی برای زنان در دوران حمل، بچهزایی و شیردهی به وجود میآید که بعضا موجب موقعیتهای ویژه یا محدودیتهای موقتی میشود و از آنجا که حفظ خانواده بر عهده زن و مرد هر دو است این شرایط با حضور جدیتر مردان در عرصه اقتصادی جبران میشود و شاید به همین دلیل است که در دیدگاه اسلامی، مردان متکفل تأمین نفقه خانوار هستند و زنان نیز به علت این مسوولیت خاص برای حفظ بقای انسانی باید در حد کسوت و شأن خود تأمین بشوند تا خانواده که محل رشد و کمال و بقای زن و مرد و فرزندان است به اینگونه حفاظت بشود و از این روست که مثلا ارث فرزند پسری دو برابر ارث فرزند دختر در خانواده است چون مرد ملزم به تأمین مالی خانوادهای است که زنی عضو آن است. زن و مرد باید با مشارکت یکدیگر، همکاری و مشاوره در امور خانوادگی، زندگی مشترک را حفظ کنند و به امور مربوط به آن رسیدگی کنند.(۲۶)
البته زندگی خانوادگی در سایه تفاهم و رعایت حقوق مشترک قابل دوام است و در ضمن توجه به حقوق طرفین و گذشت لازمه قوام زندگی خانوادگی است.
نکته قابل توجه در خانواده آن است که به جهت برخی مسئولیتها که هم شرایط خاص خانوادگی و هم شرایط خاص اجتماعی، فرهنگی (جنسیتی) میتواند مفهوم آن باشد، نمیتوان قوانین خاصی برای زن و مرد در کلیه عرصهها صادر کرد. شهید مطهری در این مورد معتقد است زن و مرد در عرصه اجتماعی غیرخانوادگی از حقوق یکسان مساوی و مشابه برخوردار هستند.(۲۷)
مسأله آخر در این بخش، آنکه طبق اعتقادات اسلامی زنان مسئولیت انجام امور خانه را بر دوش ندارند و بر طبق شریعت اسلام خانهداری نیز شغلی است که میتوان برای آن تعیین نرخ کرد و مثلا اجرتالمثلی قائل شد و در نتیجه نقشهای گوناگون زنان در این شکل ارزش مالی نیز پیدا میکند و قابل سنجش در مبادلات اقتصادی خواهد شد هر چند بسیاری از زنان با تفاهم و رعایت حقوق طرفینی و از روی میل مبادرت به رتق و فتق امور خانه میکنند.
ه( حق امنیت و زندگی اجتماعی
انسانها باید در زندگی اجتماعی در کنار هم از امنیت روانی و قانونی بهرهمند باشند. کسی حق سلب آزادیهای اجتماعی دیگری را ندارد. مردان نیز در این امر بر زنان برتری و رجحان ندارند. جامعه برخاسته از باورهای دینی برای آحاد مردم خود سلم و سلامت (برگرفته از اسلام) و ایمنی به همراه دارد و آن هنگام که ایمان آورندگان به سوی تو میآیند پس بگو سلام(۲۸) بر شما هیچ کس و حتی پیامبران اجازه اعمال فشار بر بندگان خدا برای ایمان آوردن را ندارند: میگویند برای ماست اعمال ما و برای شماست اعمال شما. سلام بر شما(۲۹). کسی از ایمان آورندگان اجازه ندارد دیگری را به تمسخر گیرد یا به نام بد بخواند و فضای اجتماعی را مسموم سازد: ای کسانی که ایمان آوردهاید گروهی از شما گروه دیگر را مسخره نکند که شاید آن قوم بهترین باشند و زنان با ایمان نیز این کار را انجام ندهند شاید آن زنان بهترین زنان باشند، عیبجویی از خودتان (جامعه) نکنید و یکدیگر را به نام و القاب زشت نخوانید.(۳۰)
و حتی در غیاب افراد اجازه ندارید شخصیت یکدیگر را ترور کنید یا جامعه را نسبت به فردی بدبین سازید: ای کسانی که ایمان آوردهاید از بسیاری از ظن و گمانها دوری کنید که برخی پندارها گناه است. در احوال یکدیگر تجسس نکنید و بعضی از شما از بعضی دیگر غیبت نکنید.(۳۱)
از موارد دیگری که محیط اجتماعی را برای زندگی سالم ناامن میکند و به ویژه موجب محدودیت حضور زنان میشود، تهمت و افترا و بستن بهتان به افراد است که به این ترتیب فرد مورد نظر از ترس برخورد مردم نمیتواند به راحتی وارد اجتماع شود و با مردم تعامل کند. قرآن کریم به شدت با این شیوه غیرانسانی برخورد کرده است و مسلمانان را توصیه میکند که وقتی این خبرها و شایعات را شنیدند حسن ظن داشته باشند و از ترویج شایعه جلوگیری کنند. آیا شایسته نبود که وقتی ظن بر زنان و مردان مومن را شنیدید حسن ظنتان درباره یکدیگر بیشتر شده و بگویید این تهمت آشکاری است؟(۳۲)
و اگر نبود فضل خداوند و رحمتاش بر شما، به مجرد چنین سخنانی عذابی عظیم بر شما میرسد و در ادامه میافزاید: چرا به مجرد آنکه چنین سخنانی شنیدید نگفتید که هرگز سخن گفتن در این مسأله بر ما روا نیست. پاک و منزه است خداوند و این بهتانی عظیم است(۳۳) و در پایان با قاطعیت میفرماید: آنان که زنان باایمان بیخبر را تهمت به کار بد زنند در دنیا و آخرت لعنت میشوند و برای آنان عذابی عظیم است.(۳۴)
و) حق مشارکت سیاسی و دستیابی به قدرت:
حق مشارکت سیاسی در دو بخش یکی در طول تاریخ انبیاء و دیگری در صدر اسلام به طور جداگانه مورد بررسی قرار میگیرد.
و-۱-تاریخ انبیاء
و-۱-الف) در تاریخ انبیاء نقش زنان در تغییر و تحولات اجتماعی-سیاسی، بارز است و زنان در کنار مردان به ایفای نقش آشکار و پنهان مشغولاند.
در کنار پیامبرانی چون ابراهیم، موسی، عیسی، زکریا، ایوب و محمد (ص)، زنان نقش روشنی دارند و زنانی چون ساره همسر ابراهیم و مریم مادر عیسی، نقش تعیینکنندهای در کنار این پیامبران الهی ایفا میکنند. مثلا در فرازهای مختلف زندگانی حضرت ابراهیم دو زن ساره و هاجر، اهل بیت شناخته شده و خداوند به آنان سلام میکند و آنان دریافتکننده بشارت الهی هستند و در صحنهها حاضر هستند. خطاب به همسر ابراهیم میفرماید رحمت خداوند و برکاتاش بر شما اهل بیت(۳۵) یا به فرمان الهی هاجر و اسماعیل در سرزمین مکه اسکان داده میشوند(۳۶) و رفتارهای این زن (هاجر) مناسک بزرگ حج (برای تمام مسلمانان و در تمام طول تاریخ) را شکل میدهد و همچنین نقش زنان همراه موسی چون مادرش که مستقیما مورد خطاب وحی است(۳۷) و نقش تعیینکنندهای در حفظ جان موسی دارد یا آسیه همسر فرعون در نجات جان موسی(۳۸) و همچنین دختران شعیب در هنگام درماندگی و غربت از مؤطن، نقش تعیینکننده است(۳۹) ظاهرا در تمام مواقف تاریخی که نقطه عطفی در حال شکلگیری است، نقش زنان کاملا بارز میشود.
از نقشی که مریم مادر عیسی در زندگی شخصی خود به عنوان زنی که خداوند او را انتخاب کرده است، مورد خطاب وحی قرار گرفته است(۴۰) و نقش روشنی در مسیر زندگی عیسی و مسوولیت اجتماعی او ایفا میکند نمیتوان چشمپوشی کرد.
از نکات قابل توجه در قرآن کریم استقلال رأی زنان در زندگی اجتماعی، سیاسی و اعتقادی است که از نمونههای بارز آن میتوان به آسیه همسر فرعون اشاره کرد که بر خلاف همسر، از گروندگان به دین حق است و تا پایان زندگی نیز از اعتقاد خود دفاع میکرد و در این راه جان میسپارد و در هنگام مرگ از خداوند میخواهد که خداوندا در نزد خود در بهشت برای من خانهای قرار ده و مرا از دست ظالمان نجات بخش.(۴۱)
یا همسران پیامبرانی چون نوح و لوط برخلاف مشی همسرانشان مستقلا برای زندگی خویش تصمیم گرفته و پیامبران خدا نیز آنان را وادار به تبعیت از خویش نمیکنند و آنان درست در مسیر مخالف همسران خود در صف مقابل میایستند (هرچند که پسندیده نیست) در این مورد قرآن میفرماید:
خداوند برای آنان که کفر ورزیدند همسران نوح و لوط را مثال میزند که تحت نظر دو عبد صالح ما بودند و به آن دو خیانت ورزیدند.(۴۲)
در واقع همسر فراعنه در جبهه متدینان و در جبهه مخالف همسران نوح و لوط پیامبر هر یک در زندگی اجتماعی و سیاسی خویش استقلال رأی و نظر داشته و مخالف مشی همسرانشان حرکت میکنند و یکی ضربالمثل مومنان شده و آن دو ضربالمثل کفار میشوند
و-۱-ب) فرمانروایی و حاکمیت
همچنین در طول تاریخ زندگی بشر زنان نیز چون مردان بعضا توانستهاند به بالاترین سطوح حکومتی چون فرمانروایی نیز دست یابند.
قرآن کریم از زنی با عنوان ملکه سبا یاد میکند که در زمان حیات سلیمان حکومت مقتدری تشکیل داده است که مأمور مخصوص سلیمان (ع) اینگونه از حکومتاش سخن میگوید که خبر قطعی از سرزمینی به نام سبا دارد که فرمانروایش زنی است و از همه چیز به آنان داده شده است و برای آن زن حکومتی قدرتمند و عظیم است.(۴۳) هر چند که آنان مسیر حق را گم کردهاند و خورشیدپرست شدهاند اما سرزمینی قدرتمند و مستحکم دارند و در نهایت این زن با درایت تمام حق را دریافت کرده، برخوردی بسیار معقول و منطقی با حضرت سلیمان میکند و در پاسخ به آزمایش و امتحان سلیمان میگوید به ما از قبل علم داده شده بود و ما مسلم بودیم(۴۴) هر چند که به اشتباه رفته بودیم و در پایان نیز به خطای خویش اعتراف میکند و اسلام میآورد. (انی ظلمت نفسی و اسلمت مع سلیمان لله رب العالمین)(۴۵) من به خودم ظلم کردهام و با سلیمان به الله پروردگار عالمین اسلام آوردم. (تسلیم شدم)
در مجموع شیوه حکومت این زن و اقتدار و عظمت آن مورد توجه قرآن کریم است و به خوبی از آن یاد میشود.
و-۲-صدر اسلام
و-۲-الف) اظهارنظر و رأی دادن
از شیوههای رایج اظهار نظر سیاسی در صدر اسلام امر به معروف و نهی از منکر است که مردم با دعوت به معروف و بازداشتن از امور منکر همدیگر یا حکومتیان را کنترل میکنند و در این روش بین زن و مرد هیچ اختلافی نیست. مردان و زنان مومن بعضی ولی بعض دیگر است که به معروف امر میکنند و از منکر باز میدارند(۴۶) و همچنین در خصوص رأی دادن به حاکم و اعلام وفاداری به او روش معمول بیعت کردن است که در این موضوع نیز زنان به بیعت با پیامبر برخاستهاند و در این مورد اعلامنظر کردهاند قرآن میفرماید: ای پیامبر وقتی زنان مومنه برای بیعت به طرف تو میآیند که شرک به خداوند نورزند، دزدی نکنند، فرزندان خود را نکشند… پس با ایشان بیعت کن و برای آنان طلب آمرزش نما به راستی که خداوند آموزگار رحیم است(۴۷) در فرازی دیگر از زنانی سخن میگوید که همسرانشان کافرند و ایشان در مکه زندگی میکنند اما این زنان اسلام آوردهاند و به رغم میل همسرانشان (احتمالا) از مکه خارج شده و میخواهند به پیامبر بپیوندند و از آنجا که باز استقلال رأی آنان محترم شمرده میشود از پیامبر خواسته میشود که این زنان را امتحان کند و وقتی به ایمان آنها اطمینان حاصل فرمودند، آنان را به سوی کفار برنگردانده و از حقوق مسلمانان بهرمندهشان گردانند و اگر حقی از کفار بر این زنان باقی است حکومت آن را پرداخته این زنان را به عنوان عضو جامعه اسلامی پذیرا شوند.(۴۸) در واقع این زنان اجازه اعلام رأی و نظر خود را حتی با مهاجرت از سرزمینشان دارا هستند و به جهت زن بودن از آن بازداشته نمیشوند.
و-۲-ج) مباهله
یکی از حوادثی که در زندگانی پیامبر اکرم اتفاق افتاده، واقعهای است مشهور به مباهله که گروهی از مسیحیان با پیامبر قرار میگذارند که به مباهله (نفرین کردن) یکدیگر بپردازند. مقرر میشود هر دو گروه با فرزندان و زنان خود وارد این واقعه بسیار مهم بشوند مشاهده میشود در این قضیه نیز زنان همچون مردان حضور جدی دارند.(۴۹)
ز) حق زندگی معنوی
زن و مرد از حق مساوی در مسیر زندگی معنوی خود بهرهمندند. هر دو بنده خدا هستند و حق انتخاب عبودیت و بندگی را دارند و هیچیک را بر دیگری در این امر رجحانی نیست. هر یک پاسخگوی عمل خویش است و هیچ یک به جهت انتساب به جنس خاص نمیتواند دیگری را به شکل عبادی خاصی وادارد هیچیک بار دیگری را بر دوش نمیکشد(۵۰) و در هنگام حساب و کتاب نیز هر یک به تنهایی در درگاه خداوند حاضر میشود.(۵۱)
در دین اسلام پذیرش دین با اختیار و اراده انسان همراه است و اکراهی در قبول آن وجود ندارد و هیچ کس حتی پیامبران (و حتی از سر دلسوزی) نمیتوانند بندگان خدا را به عبادت وادار کنند، خداوند خواسته است که انسانها با اختیار و اراده خود اطاعت و بندگی خدا را بپذیرند و ارزش بندگی به اختیاری بودن آن است. در این بین وظیفه پیامبران ابلاغ و رساندن پیام خداوند به بندگاناش و نشان دادن راه حق به آنان است(۵۲) و این انسان است که خود این راه را با میل و رغبت خود انتخاب یا رد میکند. (هر چند که سعادتاش در پذیرش این راه است.)
از آن رو که جنسیت ویژگی جسم است و عبادت با حقیقت انسان که همانا روح است سروکار دارد و در روح، ذکورت و انوثت (زن و مرد بودن) راهی ندارد پس در ابلاغ، پذیرش و عمل عبادی جنسیت نقشی ایفا نمیکند به همین جهت در ایمان آوردن، رفتار، اقدام و عمل دیندارانه و جزای آن زنی و مردی هیچ اثری ندارد.
در قرآن کریم در این بخش انسان مورد خطاب است و در بسیاری مواقع به همین کل بسنده میشود اما در برخی موارد برای رفع شائبههای جنسی یا تأکید بر برابری زن و مرد بر این حقیقت مشترک با ذکر جنس تصریح میکند به مورد مثال میفرماید: هر کس از زن و مرد مؤمن که عمل صالح انجام دهد ما به او حیات پاکیزهای میدهیم و ایشان را به بهترین آنچه عمل میکنند جزا میدهیم یا در جای دیگر میفرماید: آنان را در بهشت داخل میکنیم و ذرهای ظلم نمیبینند.(۵۳)
در مورد ارزشهای انسانی نیز یا به طور عام به انسانها توجه میشود یا صراحتا زنان و مردان مومن مورد توجه قرار میگیرند مثلا میفرماید: مؤمنین و مؤمنات، مسلمین و مسلمات، قانتین و قانتات، صابرین و صابرات، ذاکرین و ذاکرات، عابدین و عابدات… از سوی دیگر یکی بر دیگری شرف ذاتی و برتری ندارد یا یکی عنصر گناه نیست و دیگری مبرای از گناه. ضد ارزشها نیز به هر دو مشترکا منتسب میشود. الخبیثات و الخبیثین، السارقه و السارق، الزانیه و الزانی، المشرکه و المشرک.
وحی بر زنان
از مقامات مهمی که در حیات معنوی میتوان به آن اشاره داشت آن است که انسانی شایسته خطاب الهی شده و بر او وحی نازل شود. در قرآن کریم از چندین زن یاد شده است که مورد گفتوگوی الهی قرار گرفتهاند که از مهمترین آنها میتوان به مریم، مادر موسی و همسر ابراهیم اشاره کرد. خداوند به موسی منت میگذارد که به مادر او وحی میکند: ما بر تو بار دیگر نیز منت نهادیم آن هنگام که به مادرت وحی مهمی نمودیم(۵۴) و اما در مورد مریم: شاید خداوند در مورد کمتر کسی چنین از مقاماتاش سخن میگوید که: مریم صدیقه است، قانت است، راکع است و مورد انتخاب الهی قرار گرفته است. زکریای پیامبر بر مقاماش غبطه خورد و آرزوی ذریهای چون او را دارد. خداوند میفرماید: فرشتگان به مریم گفتند که ای مریم به راستی که خداوند تو را برگزید و تو را تطهیر کرد و تو را بر زنان جهان برتری بخشید.(۵۵) در واقع مریم صاحب مقامی است که خداوند عیسی را بر فرزند مریم بودن منت مینهد: که نبود مسیح پسر مریم مگر پیامبری که قبل از آن پیامبرانی بودند و مادرش صدیقه بود.(۵۶)
زندگی پس از مرگ
در زندگی جهان پس از مرگ نیز بدون توجه به جنسیت، بهشت و جهنم برای اهلاش و آنان که استحقاق هر یک از آن دو را دارند در نظر گرفته میشود. در آن عالم، انسانها بر حسب عمل و مراتب ایمانی طبقهبندی میشوند یا زندگی بهشتی و جهنمی خویش را آغاز میکنند و مسلم است که جنس انسانها عامل تعیینکنندهای در این داوری نیست. پس از رسیدگی به نامه اعمال هر کس (به تنهایی، بیتوجه به انتسابات دنیوی) سرنوشت آیندهاش روشن میشود. اهل نار و جنت از یکدیگر تفکیک شده و اهل بهشت نیز بر حسب مراتب ایمانشان به اصحاب یمین و سابقون طبقهبندی میشوند در آیهای خداوند رحمان میفرماید: خداوند مردان و زنان مومن را وعده داده به بهشتهایی که در آنها نهرهایی جاری است که در آن جاوداناند و محل زندگی پاکیزه و نیکویی در باغهای بهشتی دارند و رضوان خداوند، بزرگ مرتبهتر است، این همان رستگاری عظیم است.(۵۷)
یا در حق اهل جهنم میفرماید: خداوند مردان و زنان منافق و کفار را وعده داد به آتش جهنم که در آن جاوداناند و این حساب ایشان است و لعنت کرد خداوند ایشان را و برای ایشان عذاب ماندگاری است.(۵۸)
خداوند نوع انسان را کرامت بخشیده است(۵۹) و آنچه موجب امتیاز فرد در پیشگاه الهی و حساب وکتاب اخروی میشود همانا تقوی و پرهیزکاری است. البته لازم به ذکر است که در این عالم این محاسبه در بهرهمندی از حقوق انسانی دخالتی ندارد. خداوند رحمان و رحیم تمام نعمتهایش را در اختیار انسانها اعم از مومن و غیرمومن و مسلمان و کافر قرار داده است و هرگز ایمان فرد ملاک برتریش در بهرهمندی از عطایای الهی در زمین نیست هر چند که او بنده مقرب و خالص خداوند باشد. قرآن کریم در این زمینه میفرماید: ای مردم ما شما را از مرد و زن (مؤنث و مذکر) خلق کردیم و شما را گروهها و قبایل گوناگون قرار دادیم تا شناخته شوید به راستی که با کرامتترین شما نزد خداوند پرهیزکارترین شماست همانا خداوند دانای آگاه است.(۶۰)
نتیجه
آنچه از روح حاکم بر قرآن مجید برمیآید یکسان دیدن حقیقت انسانی و قائل شدن ارزش و کرامت ذاتی برای انسان است و توجه به این اصل که کتاب آسمانی هیچگونه تبعیض و امتیازات نابهجا بین انسانها را برنمیتابد تا جایی که حضرت محمد (ص) را که اشرف انسانها از آدم تا خاتم است را مکررا با این وصف معرفی میکند که ای پیامبر بگو من نیز بشری مثل شما هستم که به من وحی میشود که پروردگار شما خدای واحد است…(۶۱) و تمایز انسانها را از جهات گوناگون جنسیت و رنگ و ویژگیهای فردی صرفا از باب تکثر نوع انسانی برای تداوم حیات معرفی میکند و بر این حقیقت تأکید میفرماید که همه شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را گروهها و قبایل متعدد قرار دادیم برای آنکه از هم باز شناخته شوید با یکدیگر معاشرت کنید نیازهای یکدیگر را با این تفاوتهای فردی برآورید و الا همه نوع بشر کرامت داده شدهاند و از حقوق یکسانی برخوردارند.
از این روست که خداوند به هیچ انسانی خارج از دایره قانون و حدود، اجازه محدود کردن آزادی یا تضیع حقوق دیگری و اعمال خشونتهای ناروا را نمیدهد و مدارا و صبر و گذشت و مراعات حال یکدیگر را اصلی رکین قلمداد میکند و از آنجا که قرآن کریم مجموعه بههم پیوسته و متناسب با یکدیگر است هیچگاه بخشی از آن با بخش دیگر در تعارض نخواهد بود(۶۲) و اگر این یک اصل خدشهناپذیر است، پس احتمال آنکه در جایی از قرآن جواز اعمال تبعیض یا خشونت یکی را بر دیگری صادر کند، وجود ندارد. به همین دلیل برای درک درست احکام قرآن نباید به تنافی با اصول قطعی چون مثلیت و برابری انسانها رسید و در برداشتهایی از این دست، یا درک نادرست از وحی وجود دارد، یا موقعیت و شرایط خاصی در انزال وحی وجود داشته است یا مسأله تنزیل (تدریج در نزول آیات) باید مورد توجه قرار بگیرد.
اما همانطور که در رویکرد کلی بحث مورد اشاره قرار گرفت، هدف این مقاله رفع شبهات در باب حقوق انسانی و جنسیت نیست بلکه اتخاذ و درک اصول کلی برخاسته از نگرش قرآن به مسأله جنسیت مورد توجه است، چه این اصول برای همیشه تاریخ قابل تعمیم و حفاظت است و مشمول شرایط و اقتضائات عصری نمیشود چراکه تغییرات عصری موجب تغییر در احکام با توجه به موقعیتهای گوناگون است و اما اصول کلی برآمده از محکمات قرآن قابل تسری در همه زمانها و مکانها است در این مورد حتی علمای بزرگی چون علامه طباطبایی معتقدند که: قرآن به ناچار باید به زبان مردم عربستان و با توجه به شرایط آنان نازل میشده است او در این مورد مینویسد:
محیط نزول قرآن شبه جزیره عربستان بود که مردمی عرب زبان و به دور از تمدن و شهرنشینی در آن زندگی میکردند و اندکی هم متأثر از عادات و رسوم ایران و روم و هند و مصر قدیم بودند به هر حال این مردم برای زن، حرمت و شرافت و استقلال در زندگی قائل نبودند به آنها ارث نمیدادند، تعدد زوجات برای مرد بدون هیچگونه حد و حصری مجاز بود و زن وزن و ارزش اجتماعی نداشت اگر هم در ردیف انسان به حساب میآمد، به عنوان انسانی ضعیف که مرتبه انسانیت او پایین بود شناخته میشد و در هر صورت طلاق هم در دست مرد بود. در چنین اوضاع و احوال و زمان و مکان و محیطی قرآن نازل شد.(۶۳)
یا در جای دیگر در مورد زدن زن مینویسد: میتوان گفت با توجه به اینکه زدن زن امری رایج بوده دین الهی و شریعت اسلامی درصدد براندازی آن از شیوههای مختلفی چون تعدیل، انحصار و منع بوده است و این مسأله به سان مسأله بردگی است اما در ضمن از هیچ تلاشی برای الغاء و براندازی آن فروگذار نکرده است.
در موضوع طلاق نیز محققین معتقدند که اسلام در این مسأله حکم تأسیسی و نوظهوری نیاورده است بلکه با امضاء یا عدم رد و ابطال نظم موجود در جامعه آن روز مقداری اصلاحات در نظم و ترتیب موجود به عمل آورده است و حتیالامکان ارشاداتی هم کرده است و بسیاری از این تعبیرات نیز مسبوق به سوالی یا متناسب با حادثه و موردی است که اتفاق افتاده و راهحلی متناسب خود را در همان زمان و مکان میطلبیده است و چه بسا در زمانهای دیگر یا جوامع دیگر، آن نوع واقعه علیالاصول وجود نداشته باشد و آنچه در قرآن آمده، نقل روند ساری و جاری در جامعه آن روز و محدود کردن آن است به گونهای که از سوءاستفاده مرد در امر زناشویی و اجحاف نسبت به زن جلوگیری بشود (مهرپور، ۱۳۷۹). یا در موضوع سرپرستی مردان بر زنان محمد طه از علمای مطرح سودانی معتقد است که سرپرستی مردان بر زنان به مقتضای آیهای که زنان در امنیت و نفقه خود به مردان تکیه داشتند مشروط شده است و در شرایط جدید با تکیه به قانون، زنان نیز میتوانند به استقلال اقتصادی دست یابند و از همین روست که او معتقد است که لازم است در فلسفه نسخ و تطبیق آن تجدیدنظر شود و تحول و تکامل شریعت تنها با انتقال از نصی به نص دیگر تحقق میپذیرد و از همین جهت او بر این باور است که میتوان نصوص دوران مدینه (مدنی) را که به اقتضای شرایط خاص آن زمان است به وسیله نصوص دوران مکه که اصل بر خطاب انسان و اصول اصلی دین و شریعت است (مکی) نسخ کند و در نتیجه به اصل کارآمدی دست یافت. (احمد نعیم، ۱۳۸۱)
یا در موضوع ریاست مرد بر خانواده آمده است: در مورد خصیصه ریاست بر خانواده (قوامیت مرد) یک موضوع قراردادی است که در طول تاریخ جریان داشته است و اسلام آن را به عنوان یک گزارش مطرح میکند و سیره مردم را به طور کلی میپذیرد. اسلام به دلیل عدم آمادگی جامعه، آن را به همان وضع و بر همان پایه و با توابع و آثارش عملا پذیرفته و با آن ره ستیز نمیپردازد. یا در باب چند همسری (تعدد زوجات) مهریزی (۱۳۸۳) مینویسد:
۱- آنچه از شریعت اسلامی به دست میآید این است که در ازدواج اصل بر تک همسری است و خداوند سکونت و مودت را یکی از اسرار خلقت زن و مرد دانسته است و جعل منها زوجهالیسکن الیها.(۶۴)
۲- ضرورتهای اجتماعی را که گاه برای جوامع انسانی پدید میآید نمیتوان نادیده گرفت شرایط دوران جنگ، ناباوری برخی زنان و گاه فزونی رقم زنان بر مردان.
۳- شکی نیست که باید جلوی بوالهوسیهای مردان شهوتپرست گرفته شود این امر را نه وجدان عقلا اجازه میدهد و نه شرع مقدس.
برخی چون باجوری نیز معتقدند که قرآن کریم درصدد بوده که رسم ناروای چند زنی را براندازد و با قیدهای(۶۵) متعدد مثل مقید کردن آن به عدالت و سپس تأکید بر عدم وقوع عدالت در عمل منجر به محدودیت و الغاء میشود.
در مجموع میتوان به این نتیجه رسید که در بسیاری از امور اجتماعی و خانوادگی، اسلام مبادرت به امضاء یا عدم رد و ابطال نظم و قراردادهای موجود در جامعه کرده است و در ضمن تلاش در جهت اصلاح وضع موجود و تغییر نگرش و فرهنگ جامعه کرده است در نتیجه اگر تغییراتی در مناسبات اجتماعی حاصل بشود و سیره عقلا در موضوعی دگرگون شود ظاهرا تغییر قانونی نیز لازم میآید.
در مجموع هدف از ذکر این تکمله آن بود که از نقش زمان و مکان و شیوه مواجهه اسلام و قرآن با فرهنگ و مناسبات حاکم بر شبه جزیره عربستان در زمان نزول در درک احکام نمیتوان چشمپوشی کرد و این برداشتهای گوناگون در جهت کارآمد کردن احکام شریعت با اقتضائات کنونی است و در پایان باید گفت:
۱- اصل اساسی حاکم بر قرآن برابری و عدم تبعیض بین انسانها سوای دیگر ویژگیها از جمله جنس است.
۲- مواردی که ظاهرا برداشت تفاوت شده و در حیطه احکام معنی میشود به شرایط عرفی و شروط لازم خود وابسته است.
۳- بسیاری از موارد تبعیضآمیز در حقوق در قرآن کریم یا ذکر نشده است یا به گونهای دیگر مورد توجه است که از آن جمله است: حضانت کودکان، کشته شدن زن توسط شوهر در شرایط ارتکاب به زنا، دیه متفاوت، استیذان و سنگسار زن و مرد زناکار.
امید است این بررسی مختصر بتواند قدری نزدیکی روح حاکم بر قرآن کریم و برابری در حقوق انسانی را به اثبات رسانده باشد.
در مجموع میتوان به این نتیجه رسید که هیچگونه تعارض بین حقوق انسانی و اسلام وجود ندارد بلکه قرآن کریم خود بر احقاق حقوق انسانی تأکید دارد و همانگونه که در مقاله مورد توجه قرار گرفت برابری در حقوق انسانی زن و مرد از نگاه قرآن پذیرفته شده است و مواردی که برداشت تبعیض از آن میشود ناشی از اراده الهی نیست بلکه برخاسته از ساختارهای انسانی تبعیضآمیز است.
پینوشتها:
۱- اسرا ،۷۰/۲- (۱۳حجرات)/۳- نساء/۴- آیه ۳۵ سوره بقره/۵- آیه ۳۵ سوره بقره/۶-، ۳۶ سوره بقره ۲۰ سوره اعراف/ ۷- ۲۲ اعراف فاکلا منها، ۱۲۱ طه/۸- ۲۳ اعراف/۹- ۵۸ نحل/۱۰-آیه ۷ و ۸ سوره تکویر۱۱- ۳۱ اسرا و لاتتقلو اولادکم تمن نوزقکم و ایاهم ۱۵۱ انعام/۱۲- ۳۱ بقره/۱۳- ۳۳ بقره/۱۴- ۳۳ بقره/۱۵- ۱ علق/۱۶- ۳۲ نساء/۱۷- ۴ نساء/۱۸- ۲۱ سوره روم/۱۹- ۱ سوره نساء/۲۰- ۶ نور/۲۱-۵۱ احزاب/۲۲- آیه ۲۸ سوره احزاب/۲۳- ۲۴۱ سوره بقره/ ۲۴- آیه ۳۳۱ بقره/۲۵- ۱۹ نساء/۲۶- ۲۳۳ سوره بقره./۲۷- نقل از کتاب نظام حقوق زن در اسلام، استاد مطهری. /۲۸- ۵۴ انعام/۲۹- ۱۱ حجرات/۳۱- ۱۲ حجرات/۳۲- ۱۲ نور/۳۳- ۱۶ نور/۳۴- ۳۳ نور/۳۵- ۷۳ سوره هود./۳۶- آیه ۳۷ ابراهیم./۳۷- ۷ سوره قصص، /۳۸- آیه ۹ سوره قصص./۳۹- ۲۴ و ۲۵ قصص./۴۰- ۴۲ آل عمران/۴۱- ۱۱ تحریم/۴۲- آیه ۱۰ تحریم./۴۳- آیه ۲۳ سوره نمل./۴۴- آیه ۴۲ سوره نمل. /۴۵- آیه ۴۴ سوره نمل./۴۶- ۷۲ توبه./۴۷- ۱۲ سوره ممتحنه./۴۸- ۱۰ ممتحنه./۴۹- ۶۱ آل عمران./۵۰- ۱۶۴ انعام/۵۱- ۹۴ انعام/۵۲- ۱۸ عنکبوت و ۵۴ نور/۵۳- ۹۸ نمل/۵۴- ۳۷ و ۳۸ طه/۵۵- ۴۲ آل عمران/۵۶- ۷۵ مائده/ ۵۷-۷۲ توبه/۵۸- ۶۸ توبه/۵۹- ۶۸ توبه/ ۵۹- ۷۵ اسری/ ۶۰- ۱۳ حجرات/۶۱- ۱۱۰ کهف/ ۶۲- ۱۵۰ نساء/ ۶۳- تفسیر قرآن المیزان، جلد ۲٫/۶۴- آیه ۱۸۹ سوره اعراف/ ۶۵- آیات ۳، ۱۲۸، ۱۲۹ سوره نساء