طراح صحنه نارنجی پوش: طراح در رابطه ای پیوسته و تنگاتنگ با کارگردان و متن معنا پیدا می کند
خبر پارسی – فرزاد صدری؛ امیرحسین قدسی طراح صحنه فیلم هایی چون «نارنجی پوش» داریوش مهرجویی،«پذیرایی ساده» مانی حقیقی و «قاعده تصادف» بهنام بهزادی این روزها در شیراز است و طراحی صحنه و لباس نمایش «خرده خانم» احمد سپاسدار را برعهده گرفته.علاقمندان به تئاتر شاید او را با طراحی صحته «ایوانف» امیر رضا کوهستانی که اتفاق در تلار حافظ شیراز هم به اجرا رفت می شناسند.
قدسی همچنین طراحی صحنه نمایش«برهان» محمد یعقوبی را نیز در کارنامه دارد.
به بهانه نمایش «خرده خانم» گفت و گویی را با این هنرمند طراح انجام داده ایم که از نظر شما می گذرد.
*از فضای نمایش «خرده خانم» شروع کنیم .فضایی که به نظر سنتی و نوعی سیاه بازی است و در زیر مجموعه تئاتر بی چیز قرار می گیرد اما بر خلاف این فضا «خرده خانمی» که شما طراحی کرده اید خیلی چیز در صحنه دارد!
فکر می کنم بهتر است با یک نقل قول شروع کنم که کمی راهگشاست.ژان کوکتو در پاسخ به پرسشی که سال ها پس از مرگش به چاپ رسید گفت:«من همواره اساطیر را بر تاریخ ترجیح داده ام زیرا تاریخ مرکب از حقایقی است که در نهایت دروغ از آب درمی آیند و اساطیر از دروغ هایی ساخته و پرداخته شده اند که به مرور به حقیقت تبدیل می شوند». و به نظرم تئاتر و نمایش هم ریشه در اساطیر دارند و هم از تاریخ بهره می گیرند و این دو پهلویی یا بینابینی را دوست دارم.
به نظر این بخشی از خصلت زبان تئاتر است.حالا اگر به سئوال شما برگردیم من کمی موافق نیستم.به نظرم در نامگذاری یا استفاده از واژه هایی مثل نمایش سنتی و یا اطلاق اصطلاحاتی چون «بی چیزی» به آن، کمی دقت لازم است و به نظرم متونی مثل «خرده خانم» را شاید بتوان به عنوان تئاتر ایرانی بررسی کرد ولی واژه نمایش سیاه بازی و…را فکر نمی کنم.زیرا قالب اجرایی همه متون از این دست غربی است و به شکل تئاتر نوشته شده و در سالن تئاتر غربی اجرا می شود.حال آنکه در مورد نمایش های ایرانی به نظرم دقت در این تفاوت یعنی مکان اجرا ،شیوه اجرا و شکل نوشتار متن مهم است. به نظرم می رسد توضیح نبود دکورهای بزرگ در تعزیه یا اجرای نقالی و سیاه بازی با اکسوسواریز و بدون آکسا سوار و دکور حجیم را نمی توان با اصطلاح بی چیز تعریف کرد همانطور که رابطه تعزیه خوان با تماشاگر و شیوه اجرائیش را نمی توان با فاصله گذاری برشت توضیح داد.به نظر این تلاش برای توضیح قدیم یا جدید بدون آگاهی و شناخت قدیم راه به جایی نمی برد.و حتی به نظرم می رسد تعزیه به لحاظ اجرایی بسیار شلوغ است تا خلوت و بی چیز .
*با این توضیحات بالآخره نمایش خرده خانم کاری سنتی و تخت حوضی هست یا نه؟
نه!نمایش خرده خانم را نمی توان یک نمایش تخت حوضی یا سیاه بازی دانست.آن هم به صرف استفاده آدمی که یادآور شخصیت سیاه است.این نگاه شما کمی سهل انگارانه است چرا که به پارامترهای بیشتری نیاز داریم تا یک اجرا را این یا آن بنامیم.
*به عنوان یک طراح فکر می کنید رابطه طراح صحنه و لباس با کارگردان یک اثر نمایشی چگونه رابطه ای است؟می شود گفت طراح صحنه در نمایش کارگردان دوم اثر است؟
اگر طراح را را ضامن تمامی فضاها و امکانات بصری یک کار بدانیم یعنی آنچه با چشم در اثر می بینیم را کار طراح بدانیم،طراح در رابطه ای پیوسته و تنگاتنگ با کارگردان و متن معنا می یابد.وابستگی میزانسن ها به طراحی و فضاسازی به اجرا و چگون دیده شدن به آنچه دیده می شود،همه از این رابطه حکایت دارند و در این میان دو وجه طراح دو وجه دارد.یک وجه اجرایی و یک وجه ذهنی که به فراخور اجرا گاه یکی پررنگ تر و یا کم رنگ تر می شود.مثلا بسیاری از کارگردان های مطرح جهان ایده هایی یا حتی طرحی اولیه از طراحی صحنه کار خود دارند که اجرای آن را بر اساس آن پیش می برند و عموما کار طراح سروسامان دادن و اصلاح و گاه اجرای درست آن است.آنجا که طراحی باید گاه سازه ای بزرگ و دکور عظیم را بسازد یا صحنه ای ساده با اشیاء در گوشه و کنار با نورهایی که فضاسازی می کنند و یا باید اشیائی را کم و یا زیاد کند.یعنی آن بخش اجرایی آن تقریبا خیلی دعوایی نیست.اما موضوع صحبتم بخش اول آن است که موضوع ذهنی می شود.یعنی چرایی قرار گرفتن یک شی یا نوری در جایی از صحنه آنجا که پرسشی ایجاد می شود این به نظرم بیشتر نگاه طراحانه است تا صرف رنگ و حجم یک شی در صحنه یعنی نگاه فیلسوفانه به صحنه و فلسفه هنری و زیبایی.اینجا نقطه مهم تلاقی طراح به هنر است و آنجاست که کار او آغاز و پایان می یابد.و باز این نقطه اشتراکی است که به نظرم یک جای کار می لنگد و آن هم بخش ذهنی است.آنجا که ما خود را به عنوان طراح،بازیگر و کارگردان و …درمی یابیم آنچه بسیار مهم می شود تصور ما از کارمان است. اینکه کار طراح چیست؟قرار دادن اشیاء و چیدمان آنها یا بنا کردن یک حجم و سازه و رنگ آمیزی و نور پردازی آن یا چیز دیگری هم هست.این را قبل تر توضیح دادیم و آن را بخش ذهنی طراح نامیدیم.حال آنچه به آن اضافه می کنم،تصور ناقص و گاه اشتباه ما از حرفه و کاری است که انجام می دهیم.
*چه شد که حاضر شدید به شیراز بیائید و طراحی نمایش خرده خانم را بپذیرید؟
زمانی که متن خرده خانم برای اجرا به من پیشنهاد شد،می دانستم که می خواهم حتما در شیراز و با گروه های شیرازی کار کنم و این را قبل تر به آقای خباز مدیر موسسه فرهنگی شهر آفتاب ،گفته بودم.ایشان لطف کردند و این دعوت را انجام دادند.او را از قبل می شناختم و دعوتش را چشم بسته پذیرفتم.غیر از این هیجان کار کردن در یک شهر دیگر و آدم هایی که نمی شناسی خیلی خیلی زیاد بود.الآن هم از کار در شیراز بسیار راضی ام و خوشحالم از آشنائی با آقای سپاسدار کارگردان نمایش خرده خانم که قبل از همکاری با مطالعه گذشته کاری شان پیشاپیش احترام بسیاری برایم داشتند و این همکاری را با افتخار پذیرفتم.
*برای طراحی صحنه نمایش خرده خانم چه منابعی را مطالعه کردید؟
ابتدا بازخوانی متن را شروع کردم و سعی کردم در آن دقیق شوم و هر بار نکات تازه ای در آن بازیابم و بعد نوبت به بررسی و تحقیق بود و چون فضای متن در دوران قاجاریه بود مطالعه تصاویر آن دوران را آغاز کردم برای بخش صحنه بیشتر به کتاب «تصویر سازی داستانی در کتاب های چاپ سنگی فارس» نوشته «اولریش مارزلف» رجوع کردم که طرح اولیه صحنه هم از همین کتاب گرفته شده بود.
بعد کتاب «وقایع نگار تاریخ مشروطه» آقا رضا عکاسباشی،محمد حسن میرزا(آخرین ولیعهد قاجار) برای لباس بسیار راهگشا بود. خاطرات اعتماد و السلطنه هم برای آشنایی با ادبیات و فضای آن دوره کمکم کرد و بهترین کتابی که برای آشنایی فضای داخلی عمارت های آن دوره پیدا کردم کتاب «کاخ گلستان» بود و بعد شروع به طرح زدن کردم و چون در شیراز نبودم،از طریق ایمیل و تلفن طرح را با آقای سپاسدار مطرح و با موافقت ایشان جزئیات آن را بررسی کردم.به عنوان مثال در مورد دیوارها،آجر چینی باغ جهان نما را مناسب دیدم.از آن عکس گرفتم و برای چاپ آماده کردم.برای کاشی ها از پرتو آذر که به نظر از بهترین طراحان کاشی بودند کمک گرفتم و به همین شکل سایر جزئیات را کنار هم چیدم تا فضا و طراحی نمایش آنچه امروز می بینیم شد.که البته باید همچنان از کمک های آقای خباز و نیز جناب سپاسدار که به من لطف داشتند تشکر کنم.بدون صبر و مشورت آنها قطعا کار به این سمت و سو کشیده نمی شد.