شاهکار در باشگاه برق/ نامه فارسی چیزی شبیه نامه چارلی چاپلین!
خبرپارسی-سالهاست نامه ای منتسب به چارلی چاپلین خطاب به دخترش در جراید و فضای مجازی و … منتشر و نقل و قول می گردد که خیلی ها نمی دانند این نامه هیچ ارتباطی به چارلی چاپلین ندارد! کمتر کسی پیدا می شود که نامه تاریخی چارلی چاپلین به دخترش را نخوانده باشد . نامه ای که در کشور ما سالهاست دست به دست می چرخد . در مراسم رسمی و نیمه رسمی بارها از پشت میکروفن خوانده شد و مردم کوچه و بازار با هر بار خواندن آن به یاد لبخند غمگین چاپلین افتادند که جهانی از معنا در خود داشت . اگر بعد از این همه سال به شما بگویند این نامه جعلی است چه می گویید ؟! لابد عصبانی می شوید و از سادگی خود خنده تان می گیرد . حالا اگر بگویند نویسنده واقعی این نامه سی سال است که فریاد می زند این نامه را من نوشتم نه چاپلین و کسی باور نمی کند چه حالی بهتان دست می دهد ؟ فکر می کنید واقعیت دارد ؟ خیلی ها مثل شما سی سال است که به فرج ا… صبا نویسنده واقعی این نامه همین را می گویند : واقعیت ندارد این نامه واقعی است !
فرج ا… صبا نویسنده و روزنامه نگار کهنه کاری است . او سالها در عرصه مطبوعات فعالیت داشته و امروز دیگر از پیشکسوتان این عرصه به شمار می آید . ماجرا برمی گردد به یک روز غروب در تحریریه مجله روشنفکر .
فرج ا… صبا اینطور می گوید : ” سی و چند سال پیش در مجله روشنفکر تصمیم گرفتیم به تقلید فرنگی ها ما هم ستونی راه بیندازیم که در آن نوشته های فانتزی به چاپ برسد . به هر حال می خواستیم طبع آزمایی کنیم . این شد که در ستونی ، هر هفته ، نامه هایی فانتزی به چاپ می رسید . آن بالا هم سرکلیشه فانتزی تکلیف همه چیز را روشن میکرد . بعد از گذشت یک سال دیدم مطالب ستون تکراری شده . یک روز غروب به بچه ها گفتم مطالب چرا اینقدر تکراری اند ؟ گفتند : اگر زرنگی خودت بنویس ! خب ، ما هم سردبیر بودیم . به رگ غیرتمان برخورد و قبول کردیم . رفتم توی اتاق سردبیری و حیران و معطل مانده بودم چه بنویسم که ناگهان چشمم افتاد به مجله ای که روی میزم بود و در آن عکس چارلی چاپلین و دخترش چاپ شده بود . همان جا در دم در اتاق را بستم و نامه ای از قول چاپلین به دخترش نوشتم . از آن طرف صفحه بند هم مدام فشار می آورد که زود باش باید صفحه ها را ببندیم . آخر سر هم این عجله کار دستش داد و کلمه “فانتزی” از بالای ستون افتاد . همین شد باعث گرفتاری من طی این همه سال . “
بعد از چاپ این نامه است که مصیبت شروع می شود :” آن را نوار کردند ، در مراسم مختلف دکلمه اش می کردند ، در رادیو و تلویزیون صد بار آن را خواندند ، جلوی دانشگاه آن را می فروختند ، هر چقدر که ما فریاد کشیدیم آقا جان این نامه را چاپلین ننوشته کسی گوش نکرد . بدتر آنکه به زبان ترکی استانبولی ، آلمانی و انگلیسی هم منتشر شد!
حتی در چند جلسه که خودم نیز حضور داشتم باز این نامه را خواندند و وقتی گفتم این نامه جعلی است و زاییده تخیل من ، ریشخندم کردند که چه می گویی ؟ ما نسخه انگلیسی اش را هم دیده ایم !
حالا از نامه چارلی چاپلین نوشتیم تا بگوییم نامه چند روز پیش حسین فارسی درباره عزل آبهشت از باشگاه برق که در خبرپارسی نیز منتشر شد و ما هم با دیده شک به آن نگریسته و نوشته بودیم«آقای کمانه بی تردید جدیدترین مرقومه منتسب به آقای مالک به دستتان رسیده است. نوشتیم منتسب زیرا مطمئن نیستیم این نامه واقعا متعلق به اوست یا خیر»هم انگار وضعیتی مشابه دارد. اصل این نامه وجود ندارد و روح فارسی هم از آن بی خبر است. سربرگ آن با سربرگ هایی که در اختیار فارسی است تطابق ندارد، فارسی مهر باشگاه را همواره کنار امضایش می زند اما در این نامه انگار چون امضا به شکل ناشیانه ای جعل شده است مهر را روی امضا زده اند تا پیدا نباشد! خلاصه که اوضاع برق گل بود به سبزه هم آراسته شد. وقتی مالک در پس پرده غیب باشد مشخص است که از قول او می شود روایت های مختلف داشت.ختم کلام:آبهشت عزل نشده و شرکای فارس هم به عنوان شریک منصوب(!) نشده اند.