حافظ و عصر طلایی ادبیات پارسی
*شارل-هانری دوفوشه کور
خبر پارسی – شمس الدین محمد (۷۹۲-۷۲۶ هـ) معروف به حافظ در شیراز به دنیا آمد و در این شهر که در طول هشت سال عمر خود تنها یکبار از آن پا بیرون گذاشت،چشم از جهان فرو بست.
سال ۷۵۴هـ در زندگانی او مرحله مهمی را رقم می زند.حافظ دراین سال تقریبا سی ساله بودو به سبب استعداد آشکارش در شعر و شاعری مورد حمایت و التفات قوام الدین حسن وزیر قرار گرفته بود.در ۷۵۴هـ قوام الدین حسن در گذشت و قدرت به دست امیر مبارزالدین محمد افتاد که راه و رسمی سختگیرانه را که با شیوه زندگی بسیاری از مردم شیراز در آن عصر سازگار نبود،بر ساکنان آن دیار تحمیل کرد.شعر هایی از حافظ و دیگرا شاعران آن زمان که در طعن راه و رسم خودکامانه حکومت او گفته شده بود،نهانی دست به دست می گشت.
دوران حکومت مبارزالدین محمد یازده سال به درازا کشید و سرانجام فرزند او،جلال الدین شاه شجاع، بر او شورید و به جای پدر نشست.شاه شجاع از ۷۶۶تا۷۸۶ هـ حکومت کرد. این سال ها به ویژه برای ادبیات فارسی سالهای طلایی بود و در این دوران بود که حافظ دستاورد سترگ خود را به عالم ادب عرضه کرد.با این حال،این دوران نیز که با لطف و نوازش شاه شجاع قرین بود برای حاظ چندان نپایید و او بار دیگر دوازده سالی را به دور از حکومت شیراز زیست و یک چندی نیز به حکومت های اصفهان و یزد روی آورد.
تعیین دقیق زمان سرودن غزل های حافظ بر مبنای وقایع یاد شده دشوار است.جزئات مربوط به زندگی شاعر را آن هم به اختصار ،تنها می توان از راه قیاس و بر مبنای حیات سیاسی زمانه اش و اشاراتی که در شعر او به آن شده استنتاج کرد.سوای انچه از شواهد و قراین به دست می آید ،ز زندگی این شاعر تنها افسانه ای بر سر زبانهاست که در باره آن با قطع و یقین نمی توان قضاوت کرد.خود او به شیوه ای که مرسوم ایرانیان است ، درباره زندگیش سخن چندان نمی گوید و ای بسا که زندگی واقعی او نه در محفل شاعرات و ادبای دربار که برای امرار و معاش بدان وابسته بود،بلکه در جای دیگر می گذشت.
با این حال واقعیت های چندی از زندگی او به دست ما رسیده است.سال وفات او۷۹۲ هجری(۱۳۸۹میلادی)،از رهگذز مقدمه ای بر دیوانش که کاتبی ناشناس(که بعد ها بنام محمد گلندام شناخته شد)نوشته بود،بر ما مکشوف گردید.نشانه ای در دسترس نیست که حافظ شغل و منصب دیوان خاص و یا مقام شاعری در بار را داشته است.آیا نمی توان گفت که حافظ،آنچنان که از تخلصش بر می آید،(حافظ قرآن)در مدرسه به تدریس علوم قرآنی اشتغال داشته است؟در تاشکند نسخه ای موجود است،در پنج مجلد،از امیر خسرو دهلوی(۷۲۶-۶۵۱ هـ) که امضای حافظ را دارد و تاریخ۷۵۶هـ بر آن رقم خورده است.شاید حافظ نیز در آن زمان به شغل کاتبی اشتغال داشته داشته است.در یکی از غزل هایش که در سوگ فرزند سروده شده،همچون فردوسی و نظامی در غم از دست رفتن عزیزش ناله های زاری سر داده است.
شواید و قراینی که از اشعار حافظ به دست می آید حتی برای تهیه طرحی از زندگینامه او کافی نیست.با این حال،همچنانکه منتقد انگلیسی جی.ام.ویکنز خاطر نشان ساخته است،باید گفت دیوان حافظ بیش از انچه زمانی همگان تصور می کردند،در ارتباط مستقین با محافل ادبی دربار است،محافلی که حافظ به هنگام سرودن غزلهایش بدانها راه داشت و برای حیات ادبی او این ارتباط پشتوانه ای اساسی به شمار می رفت.
حافظ غزل سرایی را در ادب فارسی به اوج کمال رساند و از همه پیشینیان خود در این عرصه گوی سبقت را ربود.در این شیوه مضامینی را که از بزرگان سلف اقتباس کرده به طرزی دلپذیر در شعر خود تغییر شکل داده است و کمال استادی خود را در به کار بردن صنایع و ظرایف سنت شعر فارسی آشکار می سازد.او این مضامین مقتبس را ساحرانه در شعر خود به کار می گیرد،زیر و زبر می کند و حیاتی تازه به آن ها می بخشد.قدرت معنوی حافظ آن چنان الفاظ را به روانی و بی هیچ تکلیفی از معنا و نیرویی متراکم انباشته می سازد که شنیدن هر غزلش برای صاحبان ذوق شور و جدی متعالی در پی دارد.هر صنعت شعری در غزل حافظ آن چنان به کار رفته که متضمن اشارات بی شماری است.از این رو به جاست که برای درک معنای کلام حافظ،نخست او را در مقام یک شاعر بشناسیم.
غزل قالبی از شعر است که بر حسب معمول شماری از موضوعات و مضامین شعری در آن گنجاده می شود.این قالب شعری دارای دو عنصر متشکله است:سطر هایی برابر با وزنی واحد.هر سطر یا بیت دارای دو بخش متساوی با وزنی یکسان است که مصراع خوانده می شود.وزن غزل در همه مصراع ها و ابیات یکسان است .دو مصراع یا دو بخش بیت نخست با یکدیگر هم قافیه هستند.
غزل معمولا دارای هشت تا دوازده بیت است و نمونه های آن را در میان کهن ترین آثاری که از ادب پارسی تا کنون به دست ما رسیده ،می توان یافت.این قالب شعری به لحاظ ایجاز و ساختمان پرداخته اش مناسب ترین قالب برای بیان مضامین عشقانه،ستایش شراب و همراهی با موسیقی و آواز است.در سرودن غزل شاعر با محدودیت و مضایقی روبروست و هم از این رو است که این قالب شعر طرفداران زیادی دارد.سرودن غزل مهارت طبع و ذوقی را از شاعر طلب می کند که برای همیشه ملاک داوری و اعتبار کار اوست.
اغلب در پایان عمر شاعر و پس از مرگ اوست که اشعارش به صورت دیوان گرد آوری می شود.دیوان حافظ به طور عمده مشتمل بر غزلیات است و از این لحاظ در میان دیوان های شاعران پارسی که غالبا در ان هها به انواع صورتها و قوالب شعری بر می خوریم،دیوانی نا متعارف به شمار می آید.
گذشته از این باید گفت نسخه اصیلی از دیوان حافظ در دست نیست.البته،غزل را سراینده آن می نوشت،اما آن را با تمام زیر و بم های صوتی،وقف ها،ظرایف و لطایف آوایی نیز با صدای بلند می خواندند.بدین لحاظ ،چند غزل پراکنده که منفردا در زمان حیات شاعر به رشته تحریر در آمده،اکنون در دست است.شاید نویسنده مقدمه یاد شده بر دیوان حافظ(مجمد گلندام)نخستین گرد آورنده آثار حافظ باشد.اما به نظر می رسد که غزل های حافظ پیش از مزگ و هم پس از مرگ او دست به دست می گشته و در جریان این دست به دست گشتن ها بوده است که شاعر خود پاره ای حک و اصطلاحات را در شعرش به عمل آورده است.
قدیمی ترین نسخ اشعار دو نسخه است شامل چهل و سه و سی و شش غزل که در سال های ۸۰۷ هـ و پیش از۸۱۱ هـ تحریر شدند.نخستین نسخه کامل دیوان حافظ(مشتمل بر ۴۵۵ غزل)متعلق به سال ۸۱۳ هـ است.اما یک قرن پس از مرگ حافظ تعداد نسخ و شمار غزلیات او رو به فزونی گذشت(شمار غزلیاتش به ۷۲۴ رسید)و کلام او نیز در این میان از دخل و تصرفات کاتبان بی ذوق مصون نماند.امروزه،دیوان حافظ را بارها و بارها چاپ و منتشر کرده اند که از این میان باید به دیوان حافظ به تصحیح انتقادی پرویز ناتل خانلری اشاره کرد که در سال۱۳۶۲ ش در تهران منتشر شده و مصحح چهارده نسخه قدیمی و معتبر را اساس کار خود قرار داده است.
مطالعات زیادی درباره شعر حافظ انجام گرفته و به زبان های مختلف طبع و نشر یافته است.مسئله اصلی در این پژوهش ها و مسئله ای که هم چنان جای بحث و برسی دارد،همانا معنایی است که باید برای غزل های حافظ قائل شد.آیا شعر او در ستایش خوشی و خوشی باشی است،عرفانی است،یا تعزل محض است؟در همان قرن هشتم هجری به گفته خواندمیر روزی شاه شجاع حافظ را به سبب پراکندگی و عدم تجانس موضوع غزلیاتش یعنی،شراب،عرفان و ذکر معشوق،مورد سرزنش قرار داده بود و حافظ در پاسخ وی گفته بود که اگر چه این خرده بر شعر او گرفته شده و رواست ، اما همین نظم پراکنده او در تمام عالم مشهور خاص و عام است.
نخستین بررسی های انتقادی درباره شعر حافظ در ترکیه عثمانی و در قالب شرح و تفسیر غزلیاتش صورت گرفت.شرح شرح شتمی و شرح سروری بر جنبه عرفانی شعر حافظ تاکید داشت و این گونه تفسیر از شعر او در قرن شانزدهم و در دوران صفویه هم در ایران و هم در هند متداول بود.سودی که بر اشعار سعدی نیز شرح نوشته است، در اثر معروف و معتبر خود تنها به جنبه لغوی و تحلیل دستوری شعر حافظ پرداخته است و از این رهگذر اثر او راهنمایی سودمند برای سخن شناسان اروپایی به شمار می رود.
شارحان حافظ در زمان ما بسیارند.غزل های حافظ آن چنان غنی و سرشار از معناست که هیچکدام از تفاسیر مورد قبول نتوانسته است این غنا و سرشاری را به تنهایی در بر گیرنده باشد.هر گونه ادعای جامعیت در این زمینه نشانه ای از ضعف شارح و ادعایی خطاست.
دو عنصر اصلی در شعر حافظ جالب توجه است.نحست این که،تشخیص مخاطب شعر او همیشه آسان نیست و اینکه این مخاطب آیا ممدوح اوست،معشوق شاعر است،معبود اوست،شاهزاده ای مورد عنایت یا دوست اوست،شخصی است که برای شاعر وجودش عزیز و گرامی بوده است و یا اینکه این مخاطب خداوند است.دوم اینکه،به رغم پراکندگی و گسیختگی ظاهری ابیات بسیاری از غزل ها،تمامی آن ها از وحدتی ظریف و دقیق برخوردارند که در حال و هوای هر غزل خود را آشکار می سازد.این ویژگی را هر کدام از شارحان حافظ بگونه ای تعریف کرده اند:شبکه در هم پیچیده ای از صناعات لفظی و معنوی گرداگرد چند مضمون مرکزی (ویکنز)؛سمفونی مضامین(آربری)؛انسجام پنهان(استولز)؛تغزلی لطیف و معنوی(بوسانی)؛ساختار نمادین سه مرحله ای با قابلیت عرضه پژواک های غنی و بی مانند(لازار).
غزل را می توان به قطعه ای الماس تشبیه کرد که برق گنجینه صور خیال سنت ادب پارسی از آن ساطع است و در منشوری همه آن بار معانی را بر می تابد که الفاظ در طی قرون و اعصار بر خود گرفته اند.دکتر نصرالله پورجوادی یکی از شارحان و حافظ شناسان برجسته به خوبی نشان داده است که برای مثال لفظ “نظر” به همان معنای عرفانی که در نوشت های احمد غزالی به کار گرفته شده،بر کلک توانای حافظ نیز رفته است،و چنین است جام،کشتی نوح،میخانه،خون،پیر و مرشد،رند و بسیاری دیگر از الفاظ و تغیراتی که در شعر حافظ بدان بر می خوریم.
یکی دیگر از شارحان حافظ ، آن ماری شیمل به درستی از ماهیت مستدیر غزل های حافظ سخن گفته است.ذهن شاعر در این غزل ها بر یک نقطه واحد متمرکز نمی شود بلکه مستمع را به کنه واقعیت های خود می برد و با معنا دادن به این واقعیت ها بدان ها جان و نیرو می بخشد.اگر حافظ می تواند با یکایک ما سخن گوید و ارتباط برقرار کند،از آن روست که زبانش دو حوزه دنیوی و معنوی را احاطه کرده و او خود به هردو حوزه تعلق دارد.به تعبیری که حافظ با کلام خود یگانگی و وحدتی را بشارت می دهد که همانا توحید و لب کلام عرفان ایران است-حیات انسانی-،عشق،شراب و بالاخص شاهان و حکام ممدوح او در واقه تنها استعاره هایی برای بیان واقعیتی دیگر که همانا واقعیت معنوی و روحانی است،به شمار می آیند.
ترجمه رضا فرخفال
*شارل-هانری دوفوشه کور،فرانسوی،استاد ادبیات کلاسیک فارسی(قرن چهارم تا نهم هجری)در دانشگاه پاریس III(سوربن جدید). بررسی مفهوم اخلاق ادبیات فارسی در قرن های سوم تا هفتم از دیگر کارهای او است.