نگاهی تحلیلی به تاریخ فارس
*عبدالرسول خیراندیش
خبر پارسی – فارس همواره در عرصه تاریخ، فرهنگ و تمدن ایران جایگاهی خاص داشته است. موقعیتممتاز فارس در جنوب ایران و سواحل خلیج فارس، گستردگی و وسعت فوِالعاده سرزمینی،گوناگونی محیط طبیعی، شرایط متنوع آب و هوایی مشتمل بر سردسیر و گرمسیر، کثرت گونههایگیاهی و جانوری، استعداد فراوان کشاورزی و معدنی، سواحل گسترده، کوهستانهای پهناور ومرتفع، موقعیت ارتباطی و خطوط مواصلاتی پرارزش و شیوههای گوناگون معیشت، در مجموعفارس را گنجینهای از امکانات و ترکیب موزونی از تعامل انسان و محیط و منظره زیبایی ازجلوهگری تاریخ و طبیعت ساخته است. مردمانش نیز به مانند طبیعت دلنوازش، دلی پرمهر، زبانیشیرین و اندیشهای متعالی دارند. مساکنشان گوناگون، سلیقههایشان متنوع و آداب و رسومشانریشه در تاریخ کهن این مرز و بوم دارد.
شرایط مساعد جغرافیایی فارس، این خطه را از کهنترین روزگاران، مهد تمدن و فرهنگ ساختهاست. آن چنان که قدمت حیات انسانی در آن شانه به شانه تمدنهای پرآوازه روزگار باستانمیساید. در هزاره سوم قبل از میلاد، فارس حلقه اتصال تمدنهای سند و بینالنهرین بود و در هزارهدوم قبل از میلاد عرصه تجلی تمدن پرآوازه عیلامی گشت. در روزگار اوج اقتدار و درخشش تمدنعیلامی این تمدن، عالیترین تمدن فلات ایران قبل از آریایی محسوب میشود، آن چنان کهفرمانروایان دولت عیلام را در مواقعی «شاه انشان و شوش» مینامیدند. در کنار هم نشاندن اسامیانشان (نواحی غربی کنونی فارس) و شوش و به کارگیری این ترکیب برای نامیدن شاهان عیلامی،مقام ارزشمند فارس را در تمدن و تاریخ عیلام نشان میدهد. هم اکنون آثار متعددی از دوره عیلامیدر جلگه مرودشت (تپه سبز و تپه مالیان) و ممسنی (کورنگون) میتوان مشاهده کرد.
دولت عیلام سرانجام در برابر تهاجم همسایگان غربی خود تن به شکست داد (۶۴۰ ِ. م) اما تااین زمان مهاجرت اقوام آریایی به فلات ایران که در اواسط هزاره دوم قبل از میلاد صورت گرفتهبود، موجب شد بخشی از آنان که موسوم به پارسیان بودند با استقرار در انزان و نواحی مجاور آن ازفروخفتن چراغ فرهنگ و تمدن در این خطه ممانعت به عمل آورند.
از میان پارسیان، قبیله پاسارگادی و از این قبیله خاندان هخامنشی سرانجام پرچمدار مجد وعظمت ایرانیان در برابر بیگانگان و پیشاهنگ فرهنگ و تمدن ایرانی شدند. پارسیان در عصرهخامنشی (۳۳۱ ـ ۵۵۰ ِ. م) وبه روزگار کوروش (۵۳۰ ـ ۵۵۰ ِ. م) و داریوش اول (۴۸۶ ـ ۵۲۱ِ. م) نه تنها حیات ملی ایرانیان را در برابر تجاوزات بیگانگان حفظ کردند، بلکه با دست بازیدن بهفتوحات و انجام اقدامات سترگ، سروری ایرانیان بر ملل هم عصر خویش را دست یافتنی کردند.اشتهار و آوازه پارس در آن ایام تا بدان وسعت و نیز آن حد از استمرار رسید که از آن پس تاکنونایرانیان به پارسیان مخاطب شدند و زبان ایرانی همان زبان پارسی (فارسی) شناخته شد.
تهاجم اسکندر و درهم شکستن دولت هخامنشیان (۳۳۱ ِ. م) و پس از آن روزگار سلطهسلوکیان (۱۲۹ ـ ۳۲۱ ِ. م) اگر چه در بسیاری از نواحی ایران تندبادی از تحولات و تغییرات را درپیآورد، اما فارس در تنهایی شکوهمندی که از ایستادگی در برابر تهاجم فرهنگ بیگانه از خود نشانداد؛ پاسدار ثابت قدمی برای حفظ یادگارهای گذشته پر افتخار ایرانیان وتداوم حیات ملی و سنندیرپای این مرز و بوم شد. آن چنان که پس از زوال سلوکیان و در زمان سلسله ایرانی اشکانی (۲۲۸ مـ ۲۴۷ ِ. م) نیز پایبندی پرشور خود به تاریخ و سنتهای ماقبل اسکندر را از دست نداد و از آنجا کهاشکانیان را حافظ آن دوران پرشکوه نمییافت، تمکینی در برابرآنان ننمود.
تأکید مردم و فرمانروایان فارس بر فرهنگ ملی و سنن تاریخی آن سرانجام به تکاپوی ساسانیانمنجر شد و بار دیگر فارس مهد پیدایش یکی دیگر از سلسلههای پرآوازه ایران باستان یعنیساسانیان شد (۶۵۱ ـ ۲۲۸ م). اگر چه ساسانیان به ضرورت جدال با بیگانگان در نواحی غربی ایرانرحل اقامت افکندند اما فارس به عنوان خاستگاه آنان همواره مورد توجه و ایفاگر نقشهای حساسدر برهههای خطیر تاریخ آنان بود. به طوری که در بسیاری از نواحی فارس مانند ممسنی، نقشرستم، سروستان و تخت جمشید میتوان آثاری از آنان مشاهده کرد. علاوه بر اهمیت سیاسی ونظامی فارس برای ساسانیان، کارکرد اداری و دینی فارس اهمیت خاص خود را دارد. فارس درروزگار ساسانیان مهمترین کانون دینی ایرانیان و محل آتشکدههای بسیار مهم آن دوران بود. سنندینی زرتشتی وآیینهای ملی ایرانیان در اینجا ریشههای استوارتری داشت و تا مدتها پس ازساسانیان نیز به حیات خود ادامه داد.
فارس در همان حال که مهمترین کانون فرهنگی و دینی ایران پیش از اسلام محسوب میشود درپذیرش اسلام نیز پیش قدم بوده است. سلمان فارسی نخستین کسی بود که از ایرانیان به دین مبیناسلام تشرّف یافت ودر ردیف اصحاب پیامبر عظیمالشان اسلام حضرت محمد(ص) مقام و منزلتیبلند یافت. اما با پیدایش حکومت خلفای ظلم و جور بنیامیه و بنیعباس، جریان اسلام پذیری درفارس صورتی تدریجی و طولانی یافت تا آنکه از قرن سوم هجری وپس از شهادت امامرضا(ع)رشد چشمگیری در فارس پیدا کرد. از یادگارهای فارس در این دوران تعداد فراوان قبور امامزادگانیاست که در سراسر این خطه وجود دارد و از مشهورترین آنها احمدبنموسی(ع) (شاهچراغ) است.پس از آن نهضتی مستمر و پرقدرت ازمشایخ عرفا حیات فرهنگی و دینی فارس را تحت الشعاعخود قرار داد. نخستین قله رفیع این نهضت را میتوان ابن خفیف معروف به شیخ کبیر (فوت ۳۷۱ه.) دانست. اگر چه دردوران پیش از او یا معاصر با او منصورحلاج (متولد بیضای فارس ۲۴۴٫ مرگ۳۰۹) و ابوحیان توحیدی متولد شیراز (۳۱۰ تا ۳۲۰ ه) و بابا کوهی (۴۴۲ ـ ۳۳۷) نیز قابل ذکرند.پس از شیخ کبیر، پرچمدار بزرگ تصوف و تبلیغ شیخ ابواسحاِ کازرونی شد (۴۲۶ ـ ۳۵۲ ه).
شیخ کبیر و ابواسحاِ روند اسلام پذیری فارس را به سرمنزل پیروزی رساندند و جامعهای ازصلحا وعباد فارس را به وجود آوردند، آن چنان که دامنه اشتهار و اعتبار آنها نه تنها از فارس بلکه ازایران نیز فراتر رفت و مریدانی مؤمن در بلاد دور دست مصر و هند نیز یافتند.
نهضت مشایخ فارس با مساعی شیخ روزبهان (متولد ۵۲۲ در فسا و مرگ ۶۰۶ شیراز) به حیاتخود ادامه داد و در مجموع میراث فکری و فرهنگی گرانبهایی از خود به یادگار گذاشت آن چنان کهبا ظهور دو شخصیت بزرگ فرهنگ اسلامی وایرانی یعنی شیخ مصلح الدین سعدی (قرن هفتم) وحافظ شیرازی (قرن هشتم)، فارس توفیقی بزرگ و افتخار آفرین در همنشین ساختن فرهنگ ایرانی باایمان اسلامی یافت.
مجاورت طولانی عناصر فرهنگی ایران قدیم با مسلمانان زمینه اصلی این تعامل و همزبانی رافراهم ساخت. آن چنان که نه تنها در نهضت عرفای فارس میتوان این همدلی و همزبانی را مشاهدهکرد بلکه، در تلاش و تقلای جمعی از دانشمندان و ادبای این دیار نیز میتوان این روند را سراغگرفت چنان که کسانی چون سیبویه نحوی (مرگ حدود سالهای ۱۷۷ تا ۱۸۰ ه.) و قاموسفیروزآبادی (۸۱۷ ـ ۷۲۹) از پرچمداران تحولات ادبی ایران بعد از اسلام محسوب میشوند.
علاوه بر تحول فکری و فرهنگی، فارس بعد از اسلام، شاهد تحولات اداری و سیاسی قابلتوجهی نیز بود. در مقدمه این تحول تأسیس شیراز در سال ۷۴ ه. شایان توجه است. شیراز درجلگهای موسوم به بُرجان واقع شده و اگر چه پیش از تأسیس شیراز مسکون و آباد بوده لیکنجلگههای مجاور آن سابقه طولانیتر در عمارت و مرکزیت داشتند. چنان که جلگه مرودشت باوجود شهری مانند استخر، جلگه فیروزآباد با وجود شهری مانند گور و جلگه کازرون و شاپور باوجود شهری مانند شاپور و حتی کمی دورتر جلگه دشت بارین (نواحی ممسنی تاکمارج و خشت)با وجود شهری مانند نوبندهجان دارای سوابق شهرنشینی و تاریخ کهن هستند شیراز از نظر سیاسی ونظامی پس از فتح فارس به دست مسلمانان موقعیت اداری، ارتباطی و سوِالجیشی بسیار باارزشتری داشت و به خوبی میتوانست با نواحی فیروزآباد و استخر و شاپور که زرتشتی نشینبودند در ارتباط باشد و آنها را کنترل کنند. لذا شیراز خیلی زود مرکزیت اداری فارس را با استقرارحکام و عوامل خلفا به دست آورد و دفاتر مالیاتی و عمال دیوانی در آن مستقر شدند چنانکه بعضیبر این باورند که شیراز به معنای شهر راز است که منظور از آن نگهداری دفاتر و اسناد دیوانی و اداریدر این شهر بوده است. در همان حال جلگه شیراز با همه وسعت و مکنت خود به اندازه جلگههایمجاور که در فوِ بدان ها اشاره شد توانایی تغذیه و تأمین معیشت اهالی خود را در شرایط جدیدنداشت، لذا میبایست بخشی از مایحتاج آن از خارج تأمین میشد و همین امر موجب تصوردیگری در مورد وجه تسمیه آن شد، که چون مانند شکم شیر است و از همه جوانب بدان غذا واردمیکنند بدان شیراز گفتهاند. با این حال نیازمندی مرکز حکومت نشین شیراز به تأمین مایحتاج خوداز نواحی اطراف حداقل این نتیجه را به دنبال داشت که عمال خلافت بر تحکیم سلطه و سیطره خودبر نواحی دور و نزدیک فارس بیافزایند و قبایلی از اعراب در این دیار ساکن شوند. در این میدان بهدلیل رونق تجارت، کشاورزی و صناعت فارس تعادلی به لحاظ اقتصادی و اجتماعی و در نهایتامر سیاسی و نظامی میان حیات ساکن و متحرک در این خطه برقرار بود و این وضع تا دوران مغولادامه یافت.
از قرن سوم هجری با پیدایش دولتهای مستقل ایرانی، فارس عرصه کشمکش طولانی ودامنهداری میان فرمانروایان ایرانی و خلفای عرب شد. اگر چه ارزش اقتصادی فوِ العاده فارس بهواسطه داشتن عواید بحری و بری مشتمل بر تجارت دریایی و زمینی، صید مروارید و تولیداتنساجی، محصولات کشاورزی و… از عوامل اصلی پافشاری طرفین در مجادله بر سر فارس بودلیکن برای ایرانیان استخلاص فارس انگیزهای آرمانگرایانه نیز داشت. اگر چه در دوران پس از اسلام،نخستین کوششها برای احیای سنن فرهنگی وتاریخی ایران، در خراسان و ماوراءالنهر فرصت بهترو بیشتری برای ابراز وجود یافت و زبان فارسی (دری) و حماسههای ملی سرانجام در کانونهایپرتلاش و تقلای خراسان و ماوراءالنهر در تلفیقی موزون با فرهنگ اسلامی خود را در قالب آثارمنظوم و منثور نشان داد، اما فارس به عنوان آخرین عرصه تجلی تاریخ ایرانیان قبل از اسلام و تداومبلاواسطه سنن فرهنگی آن همچنان مقام و موقع خود را داشت.
در چنین شرایطی صفاریان (تأسیس ۲۵۴ ه) در جدال با خلفای عباسی تلاشی نه چندان موفقرا برای تصرف فارس انجام دادند. از یادگارهای دوران کوتاه حاکمیت صفاریان مسجد جامع عتیقشیراز است. دوران حکومت صفاریان اگر چه کوتاه بود اما این نتیجه کلی و عمومی را برای فارسداشت که قلمرو دریایی آن از خوزستان تا مکران توسعه یافت و عواید بحری آن افزایشفوِالعادهای پیدا کرد. این امر زمینه اقتصادی مناسبی را برای استقرار دیالمه آل بویه (۴۴۷ ـ ۳۲۰ ه)در فارس فراهم آورد.
استقرار علی بویه (رکن الدوله) در فارس که سر سلسله آل بویه بهشمار میآید و پس از اوعضدالدوله فنا خسرو (۳۷۲ـ ۳۳۸ه ) برای نخستین بار پس از اسلام فارس را بار دیگر مرکزحکومتی ایرانی و مستقل ساخت. پیشرفت اقتصادی فارس در این دوران شایان توجه است. بندرسیراف (طاهری کنونی) عروس شهرهای خلیج فارس شد و کشاورزی فارس با اقداماتی نظیراحداث بند امیر رونقی بیش از پیش یافت. استقرار امنیت، توسعه صناعت و در پی آن رونقتجارت، فارس را در میان ایالات ایرانی صاحب جایگاهی خاص ساخت. این دوران همراه باگسترش هرچه بیشتر اسلام در فارس نیز بود و عرفای نامدار این دوران با تصدی و اداره رباطها وخانقاهها علاوه بر تعالی معنوی و فرهنگی فارس امکانات مناسبی برای ارتباطات و تجارت درسراسر فارس به وجود آوردند. اگرچه آل بویه سرانجام در برابرتهاجم سلجوقیان ترک تبار دوامینیاوردند، اما دوران حاکمیت آنان بر فارس آن اندازه در احیای ایرانیت مؤثر واقع شد که در خلأ ناشیاز زوال آل بویه، شبانکارگان ساسانی تبار فرصت قدرت نمایی یافتند. شبانکارگان که خود را به دلیلانتساب به ساسانیان، بیش از هر گروهی سزاوار حکومت بر فارس میدانستند، تکاپویی پر خسارترا در فارس آغاز کردند. آنان اگرچه برای مدتی سراسر فارس را تحت فرمان خود درآوردند، اما با فرارسیدن عمال سلجوقی که موسوم به اتابکان بودند، کم کم به نواحی شرقی فارس محدود شدند و درمناطقی چون داراب، نیریز و استهبان برای مدتی طولانی به حیات خود ادامه دادند (۷۵۶ـ ۴۴۸ه).از این پس فارس از نظر جغرافیای سیاسی و اداری مفهومی محدود را به خود گرفت زیرا اگر چهفارس همچنان با مرکزیت شیراز و تسلط بر سواحل دریای پارس عنوان و آوازه خود را حفظ کرد اماتسلط شبانکارگان بر نواحی شرقی و زمانی بعد ملوک لر بزرگ بر کوهستانهای غربی فارس(کهکیلویه) قلمروی محدود داشت. در عصر اتابکان سلجوقی، فارس نخستین حضور قبایل ترک راتجربه کرد، احداث بارویی برای شیراز که نشانگر دگرگونی اوضاع فارس در شرایط سیاسی جدید آنبود نیز درهمین احوال صورت گرفت. مهمترین یادگار عصر اتابکان سلجوقی در شیراز باغ تختمنسوب به اتابک قراجه است.
مهمترین وارث امرای سلجوقی اتابکان فارس موسوم به سلغریان (۶۸۶ـ ۵۴۳ه) بودند.سلغریان اگرچه در شرایط پر مخاطره پس از زوال سلجوقیان بزرگ (۵۵۲ـ ۴۲۹ه) در جنوب ایرانظهور کردند، اما روزگار پر آوازه حکومت آنان مربوط به قرن هفتم و عصر استیلای مغولان است.سلغریان پس از تلاش نافرجامی که در برابر خوارزمشاهیان (۴۲۸ـ ۴۲۷ ِ.) و سپس حکومتهایمحلی شبانکاره و لر بزرگ برای توسعه قلمرو خود انجام دادند، سرانجام با فرا رسیدن مغولان آمال واعمال آنان محدود و منحصر به فارس شد. سلغریان در روزگار سلطان جلالالدین خوارزمشاه(۶۲۸ـ۶۲۱ ه.) در برابر مغولان ایستادگی کردند. سپس در زمان سلجوقشاه سلغری قیام خونینی علیهآنان انجام دادند، آن چنانکه به کشتار شدید مردم کازرون (به دست مغولان) انجامید. (۶۶۱ـ ه.) نیزدر سال ۶۶۳ه به رهبری قاضی القضاه شرفالدین ابراهیم جدال پرخسارتی با مغولان کردند. اما درمجموع در روزگار سلطنت اتابک ابوبکربن سعد (۶۵۹ـ ۶۲۳ه) شرایط عمومی ایران و اوضاعنواحی مجاور فارس چارهای جز اطاعت از مغولان مهاجم را نشان نداد (۶۳۳ه) اگر چه این از اطاعتدر شرایطی که آنان کرمان را مطیع ساخته (۶۲۸ه)، اصفهان را تصرف کرده (۶۳۳ه) و یزد نیز تسلیمشده بود (پس از ۶۳۳ه) فاقد هر گونه اهمیت سیاسی بود، اما برای بقای حیات فرهنگی ایران ارزشفراوانی داشت. در شرایط هولناک عصر تهاجمات مغول که ماوراءالنهر و خراسان به عنوان دو کانوناصلی فرهنگ ایرانی بعد از اسلام یکسره لگدکوب سُم ستوران شد و کلیه مراکز فرهنگی و تمدنیدستخوش تباهی و تاراج شد، فارس یگانه جایگاهی بهشمار میآمد که موجودیت و هویت ایرانیانرا به خصوص در زمینه ادب و عرفان حفظ کرد. از سراسر ایران شعرا و دانشمندان بدین خطهمهاجرت کردند و بدین ترتیب شعله فروزان زبان فارسی در این دیار به درخشش خود ادامه داد.استاد بیهمتای سخن پارسی سعدی شیرازی (فوت ۶۹۱یا۶۹۴ه) در همین روزگار میزیست وهمو سخن پارسی را به پایهای از شیرینی و رسایی رساند که آنان که فارسی نمیدانستند و حتی درایران نیز نبودند از شیرینی این زبان کهن بهرهمند میشدند. عصر سلغریان علاوه بر بزرگانی مانندسعدی و قطبالدین شیرازی (۷۱۰ـ ۶۳۴ه) و و صافالحضره شیرازی (فوت ۷۳۰ه)، یادگارهایارزشمندی چون بقعه و بارگاه شاهچراغ و مسجد جامع نو و رباط آبش خاتون (خاتون قیامت) را ازخود به یادگار دارد.
حفظ موجودیت و هویت ایرانی و اسلامی فارس در شرایط دهشت زای عصر مغول زمینهای رافراهم ساخت تا با زوال دولت ایلخانان مغول (۷۳۶ه) فرصت مناسبی برای تأسیس دولتی باداعیههای ایرانی در فارس فراهم شود. سلسله جدید که موسوم به «آل اینجو» بود تا آن اندازهمیکوشید خود را ایرانی نشان دهد که اقدام به شبیه سازی ایوان مداین کرد و برای گام برداشتن درطریق اقتدار اقدام به تصرف یزد و اصفهان نمود. عصر آل اینجو (۷۵۸ـ۷۰۳ه) اگرچه چندان طولانینبود، اما به واسطه ظهور غزل سرای پرآوازه ایران خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی (فوت۷۹۱ه) خاطرهای پایدار در تاریخ ادبیات ایران از خود بر جای گذاشت.
سلسله بعدی فارس یعنی آل مظفر (۷۹۵ـ۷۱۳ه) نیز در پرتو حضور حافظ آوازهای بلند یافت.آل مظفر اقتدار سیاسی فارس را پس از مدتها رکود و سکون بار دیگر به عالیترین درجه خودرساندند. آنان کرمان، شبانکاره، یزد و اصفهان را متصرف شدندو تا آذربایجان نیز پیشروی کردند.بدین ترتیب در حد فاصل عصر ایلخانی تا تیموری، آل مظفر مقتدرترین و وسیعترین دولت درایران قرن هشتم بهشمار میآید.
در عصر مغول، فارس علاوه بر ایفای رسالت تاریخی خود در حفظ زبان فارسی و فرهنگایرانی، عهدهدار توسعه زبان فارسی و عرفان اسلامی در خارج از ایران نیز شد چنانکه برای سالهایمتمادی سرزمین پهناور و کهنسال هند تحت تأثیر ادبا و عرفای فارسی قرار گرفت.
در اواخر قرن هشتم هجری حیات سیاسی قدرتمندانه فارس (آل مظفر) در نتیجه پیدایشکشورگشایی به نام تیمور رو به افسردگی نهاد. امیر تیمور گورکانی در تهاجم سال ۷۹۵ ه. به فارسسلسله آل مظفر را که به ایستادگی جانانهای در برابرش دست زده بودند، نابود کرد. عصر تیموریان(نیمه اول قرن نهم) و پس از آن عصر ترکمانان «قراقویونلو» و «آِ قویو نلو» (نیمه دوم قرن نهم) برایفارس کارکردی دوگانه یافت. در این دوران غلبه سیاسی و نظامی عشایر که از دوران مغول توسعهایبیش از پیش یافته بودند، حیات اجتماعی فارس راتحت تأثیر قرار داد. اما در همانحال به دلیلرونق تجارت دریایی ملوک کیش و مهمتر از آن ملوک هرمز وملوک لار، فارس از نظر اقتصادی طریقانحطاط را طی نکرد. زیرا در سراسر عصر مغولان و تیموریان به دلیل تاخت و تازهای مکرر درصفحات شمال شرقی و شمال غربی ایران و در نتیجه ناامنی مسیر عمومی جاده ابریشم، تجارتدریایی اقیانوس هند و خلیج فارس گسترش بیشتری یافت و از این رهگذر این تحول مراکز تجاریکیش و هرمز اعتبار فوِالعادهای یافتند. به همین نحو در فارس حکومتهای سلغری، آل اینجوسپس آل مظفر و در کرمان حکومت سلسله قتلغ خانیه از این تجارت بهرهمند شدند. لذاحکومتهایی که قدرت و مرکزیت را در ایران بهدست میآوردند (مانند ایلخانان، تیموریان،قراقویونلوها و آِقویونلوها) به فارس نیز توجه داشتند. اما فارس خود به واسطه تجارت دریاییبیشتر متوجه هندوستان و مشرِ آفریقا بود بهطوری که زبان فارسی و فرهنگ ایرانی آثار پایداری ازخود در این نواحی برجای گذارد.
در آغاز قرن دهم هجری دو تحول اساسی فارس را تحت تأثیر قرار داد. اول تأسیس دولتصفویان (۹۰۷ ه.) در شمال غربی ایران بود که سرانجام دامنه قدرت آن به فارس نیز گسترش یافت واین خطه نیز تحول عمومی سیاسی و فرهنگی ناشی از تأسیس دولت صفویان مشارکت نمود. دومحضور یافتن پرتغالیها در خلیج فارس که با مطیع ساختن ملوک هرمز سرانجام بخش اعظم سواحلو جزایر خلیج فارس و سپس تجارت دریایی آن را قبضه کردند.
اگر چه برای مدتی صفویان به دلیل درگیری با ازبکان (در شمال شرِ) و عثمانی (در غرب وشمال غربی) تمام توجه خود را معطوف بدان صفحات کردند، اما با توسعه تجارت از سمتجنوب، تجارت و دریانوردی خلیج فارس ضرورت یافت.
این امر موجب شد تا در زمان شاهعباس صفوی (۱۰۳۸ـ ۹۸۹ه) با انتصاب «اللهوردی خان» بهفرمانروایی فارس و تقویت نظامی آن به وسیله سربازان قزلباش، فارس کم کم اهمیت گذشته خود راباز یابد. عصر «الله وردی خان» و فرزندش «امام قلی خان» فارس را دوباره قدرتمند و پرآوازهساخت. مشارکت مؤثر در جنگهای بینالنهرین (با عثمانی) فتح بحرین و هرمز و اخراج بیگانگان ازخلیج فارس، رونق تجاری و غنای فرهنگی فارس را موجب شد و بار دیگر مرکز آن شیراز را درردیف شهرهای بزرگ ایران قرارداد. آن چنان که متفکر بزرگ عرصه اندیشه و فلسفه اسلامیملاصدرای شیرازی (فوت ۱۰۵۰ه) را در دامان خود پروراند. اهمیت و آبادانی فارس در عصرصفوی به درجهای رسید که با سلطه یافتن افغانان و سقوط صفویان (۱۱۳۵ه) شیراز پس از اصفهان،دومین شهر بزرگی بود که طعم تهاجم و تاراج را چشید و سرانجام در هم شکستن سیطره پر ظلم وجور افاغنه نیز با شکست آنان در جنگ زرقان (۱۱۴۲ه) به دست نادر و اخراج آنان از شیراز صورتگرفت.
در عصر نادر شاه افشار (۱۱۶۰ ـ ۱۱۴۸)، جنگهای پر دامنه این سردار پرآوازه با عثمانیها و نیزنواحی قفقاز و ماوراءالنهر و هندوستان مانع از توجه او به فارس نشد. زیرا به دلیل حساسیت واهمیت تحولاتی که در خلیج فارس به دلیل حضور استعمارگران و جولان آشوبگران به وجود آمدهبود، توجه به این خطه ضرورت داشت. پیوند مسایل ایالت فارس با تحولات خلیج فارس در ایندوران تا بدان حد بود که میتوان آن را در تاریخ دریانوردی ایران موردی استثنایی بهشمار آورد. بااین حال در عصر نادرشاه به دلیل آشوبها و سرکوبیهای مکرر، فارس رو به ویرانی نهاد تا آنکهکریم خان زند در عرصه سیاست و حکومت ایران درخشید.
کریم خان (فوت ۱۱۹۳ ه.) پس از سالها تکاپو و تلاش، سرانجام بر مدعیان خویش در عصرجنگهای جانشینان نادر فایق آمد و در حالی که شاه اسماعیل دوم صفوی را در قلعه آباده ساکنساخته بود، خود در شیراز رحل اقامت افکند و بدین ترتیب شیراز پایتخت ایران شد. پس از آن و اززمان قاجاریه بود که تهران پایتخت قرار داده شد. در عصر صلح و ثبات کریم خان، شیراز رفاه و رونقخود را بازیافت و تجارت با خلیج فارس به خصوص بندر بوشهر ترقی فوِالعاده کرد. چنانکه آثارپر ارزشی چون ارگ کریم خانی، مسجد وحمام وکیل و بازار وکیل و عمارت کلاه فرهنگی ازیادگارهای آن دوران آسایش و آرامش میباشند.
اگرچه در جدال میان قاجاریه و زندیه، فارس دستخوش تهاجم واقع شد اما خیلی زود سلسلهتازه تأسیس قاجاریه (تأسیس ۱۲۱۲ه) دریافت که ارزش اقتصادی و سیاسی این ایالت بیش از آناست که بدان بیتوجهی شود لذا در سراسر عمر این سلسله (۱۲۱۲ـ۱۱۶۳ه) همواره فرمانروایانفارس از میان شاهزادگان و بزرگان قاجار برگزیده میشدند و نسبت به حفظ امنیت آن تلاش فراوانیمبذول میگردید. به دلیل اهمیت تجاری خلیج فارس و نقش ارتباطی فارس در این تجارت، راههایفارس گسترش یافت و در این مورد مشیرالملک وزیر فارس با احداث چندین پل و کاروانسرا ازجمله در برازجان گامهای مؤثری در این راه برداشت. با احداث خط تلگراف هند و اروپ و سپستلگراف ایرانی که مسیر بوشهر شیرازـ اصفهان ـ تهران از جمله خطوط مهم آن محسوب میشد، ـاهمیت ارتباطی فارس بیش از پیش شد و در همان حال دولت مرکزی نقش مهمتری در اداره امور آنپیدا کرد. اما در همان حال به ضرورت توسعه اداری بنادر ایران در خلیج فارس با تأسیس «حکومتبنادر»، بوشهر، لنگه و بندر عباس از نظارت مستقیم حکمرانی فارس به مرکزیت شیراز خارج شد.
عصر قاجاریه، همان گونه که در سراسر ایران عصر تحولات پی در پی، تعارض کهنه و نو وجدال با استبداد و استعمار بود، فارس نیز عرصه رخدادهای فراوانی گشت. در اوایل عصر قاجاریهآخرین سلسله از تحولات عشایری فارس به وقوع پیوست و دو اتحادیه ایلی بزرگ موسوم بهقشقایی (در غرب) و خمسه (در شرِ) فارس به منصه ظهور رسیدند. اگرچه عناصر و عوامل تکویناین دو اتحادیه ریشه در زمانهای دورتری داشتند، اما در مجموعه تحولات این دوران به خصوصبرههای که انقلاب مشروطه در آن جریان داشت، فارس نیز سخت متلاطم گردید. اگرچه در فارسنهضت مشروطه از دو خصیصه استبداد و استعمار ستیزی، جنبه دوم را بیشتر داشت. ـ چنانکه درنهضت تنباکو به رهبری میرزای شیرازی (۱۳۰۹ه.م نیز فارس پیش قدمی آشکاری از خود نشان دادهبود. ـ تحولات فارس درعصر مشروطیت با افزایش حضور سلطه گرانه انگلستان در خلیج فارس ومداخله آن در فارس در مجموع سیری را پیمود که به وقایع فارس در جنگ جهانی اول منتهی شد. درجنگ جهانی اول فارس عرصه تلاش پرشور علما، روشنفکران و عشایر و ژاندارمری در جدال بااستعمار گران بود. در آن شرایط پرخطر تلاش فارسیان برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران،صفحات پر افتخاری را برای آنان رقم زد.
پس از سلسله قاجاریه اگرچه فارس به واسطه احداث راهآهن تهران ـ خرمشهر شرایط اقتصادینامناسبی یافت اما به دلیل داشتن آثار تاریخی گرانبهای ایران باستان مانند پاسارگاد، نقش رستم،تخت جمشید، شاپور، فیروزآباد و مقابر شعرا وعرفای بزرگی چون سعدی، حافظ و ابن خفیف وروزبهان و ابواسحاِ کازرونی و باغهای پرآوازهای چون باغ ارم، باغ عفیفآباد و آثار تاریخی مانند:مسجد عتیق، مسجد نو، عمارات وکیل… همچنان به عنوان یکی از پرآوازهترین شهرهای ایران بامعروفیتی جهانی در زمینه فرهنگ و ادب و عرفان حضور خود را حفظ کرد. در انقلاب اسلامی،جنگ تحمیلی و سازندگی نیز فارس سربلند و سرافراز ایفاگر رسالت خویش نسبت به اسلام و ایرانبوده است.