سین سادگی ات را می خرم؛ چند؟
خبر پارسی-نه هیاهوی سبد کالایی ، نه تب داغ کارت به کارت یارانه، نه دغدغه گران شدن بنزین ، نه آلاینده های معلق در هوا؛ هیچ یک نمی تواند لبخندش را بی معنی کند. درب چوبی چفت نشده ای که پشت سرش روی قابی میان آجرهای رنگ و لعاب رفته ، نشسته است نیشگون مان می گیرد تا از پیرمرد بپرسیم «سین» سادگی اش را چند می فروشد.
او احتمالا «حسنک» کتاب های کودکی مان باشد.۶۰ ، ۷۰ سال بعد از آن غروب کذایی و گرسنگی حیوانات. این بار به موقع می رسد با همین لبخندی که مرکب چارپایش را هم سر به زیر کرده است. مرکبی که غذایش را بر دوش خود حمل می کند. سادگی احتمالا معنای واقعی زندگی باشد. همانی که خیلی هایمان آن را گم کرده ایم.
سلام جناب صدری
زیبا بود هم عکس هم مطلب
اندازه یک منظومه شعر ناب لذت بردم