روایت دلنشین سیروس رومی از دیدار با استاندار فارس/ گاهی چپ،گاهی راست!
*سیروس رومی
خبر پارسی – هنوز برف روی بام ها و کنار گذرگاه ها جا خوش کرده.یک شنبه است.بیست و دو دیماه.ساعت درست هفت بعد از ظهر است که دکتر احمدی به محفلی دوستانه متشکل از چند چهره ی فرهنگی وارد می شود.
سید محمود موسوی،پویا محسنی ،عکاس و فیلمبردار استانداری،پشوتن و زمانی خبرنگار و عکاس ایسنا او را همراهی می کنند.امین فقیری،نوید گویی،همایون یزدانپور و رحیم هودی به میزبانی سیروس رومی حضور دارند.منصور اوجی و ابوالقاسم فقیری بر اثر مشکلاتی عذرخواهی کردند.
«هدف دیدار است» به همین سادگی.دکتر احمدی خواسته با چند چهره ی فرهنگی – هنری دیدار کند.دور از تشریفات اداری.کجا بهتر از سرپناه یکی از این چهره ها!
استاندار بدون مقدمه شروع می کند.احوالپرسی نیازمند مقدمه چینی نیست.تسبیحی جمع شده از این دست به آن دست می غلتد.شاید نشانه ای از همبستگی است. این دانه هایی که جدا نمی شوند از هم و باز اینکه دست راست و چپ ندارد!گاهی در دست راست و گاهی در دست چپ.برداشت های نمادین از صاحب این قلم است.
سخن را من به عنوان میزبان آغاز می کتم . از امید می گویم.امیدی که به دل ها برگشته.از رئیس جمهور روحانی و اعتدالش.از خوب سخن گفتن او و سخن خوب گفتنش و کارهای بزرگی که در زمان کوتاهی انجام داده.از فضاهای تازه و عطر آگین.از نام «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» که زیاد به دل نمی نشیند!هنر در این نام حذف شد و ۹۰ درصد از مردم در مکالمه روزانه و بسیاری از رسانه های مکتوب و حتی تصویری به این وزارتخانه،«وزارت ارشاد» می گویند چقدر دور شده ایم از «فرهنگ و هنر»!
به استاندار یادآور می شوم :اساس هر نهاد و سازمانی را مدیریت مسلط بر آن نهاد شکل می دهد.نیرویی مردمی با آگاهی بالا و همه سو نگر.بدون نقاب،تظاهر و رنگ پذیری. از موازی کاری بسیاری از سازمان ها با متولی اصلی فرهنگ و هنر و از زیر ساخت های کهنه و فرسوده می گویم.نگارخانه وصال و تالار ابوریحان را نمونه می آورم.در پایان از ۱۰ سال بلاتکلیفی «زمین های برف فروشان»قطعه هنرمندان و قطعه روزنامه نگاران در صدرا گفتم که دکتر احمدی استاندار دولت امید است دولتی که قرار است تدبیر کند تا باورمان شود می توانیم آنچه را می خواهیم داشته باشیم.
نوید گویی از نشر می گوید و کتاب که شیرازه اش پوسیده شد و سیاستی نیست تا با انجام یک صحافی خوب،ارزش ها را به کتاب برگرداند.نمونه می دهد،برگزاری نمایشگاه بزرگ کتاب فارس، در سرمای بی پیر دی ماه،در برف و راه بندان و لغزش.
امین فقیری از بررسی کتاب کتاب می گوید و عدم روشن شدن تکلیف کتاب هایی که «مهر باطل» خورده ا ند یا حذف جمعه ها و اصلاح برخی کلمه ها.از آرامستان ویژه هنرمندان و فرهنگوران نیز می گوید.
هودی پیر پهنه نمایش فارس از ضعف ها می گوید و نداشتن محل تنرین و اجرا.از ارزش های فرهنگی و تمدنی نمایش.دریغ می خورد از نابسامانی ها و خوشحال است که شیراز را ترک نکرده.
همایون یزدانپور از آرامستانی در باغ های تحت تملک شهرداری حرف می زند و ماندگاریش در شیراز که با شاعران و جوانانش عشق می کند.
استاندار صحبت می کند.آرام و شمرده.فاکتورهایی که از استان و شیراز می دهد در تایید گفته هایی است که در اولین سخنانش بعد از استانداری بیان کرد:«استان را مثل کف دست می شناسم».دبیرستان و دانشگاه در شیراز بوده و سال ها مسئولیت در استانداری او را در شناخت شیراز و استان یاری داده.از روحانی می گوید و تدبیرش.از جامعه می گوید و امید.او تلاش می کند برای بهتر شدن جامعه ای که به آن وابسته است،به ذره ذره خاکش .خوشحال است که امام جمعه شیراز و نماینده ولی فقیه در استان فارس همراه و یکدل اوست.و گله از برخی کسان که چوب لای چرخ دولت می گذارند.اما او هم پر امید است.برخی برای حوزه فرهنگ و هنر،یاری تمام اهالی این حوزه را می خواهد.قول می دهد که دیدارها ادامه یابد.دیداری بود در گام اول بسیار خودمانی،صمیمی و راحت.تا دیدارهای بعد…