چرا و به چه کسی رأی می دهم؟
عباس عبدی –
احساسم این است که بر خلاف تصور، وضعیت پس از انتخابات ۲۴ خرداد می تواند به بهبود روند جامعه ایران کمک کند و از تداوم مسیری که در این ۸ سال رفته، پیش گیری نماید، حداقل امید دارم که چنین شود. تحقق این هدف تا حدی منوط به اشتراک نظر و عمل عقلانی نیروهای منتقد است. اشتراکی که در مقایسه با گذشته تا حدودی عقلانی تر و واقع گرایانه تر شده است.
تاکنون ۵ پرونده قضایی به ناحق درباره من تشکیل شده و جمعاً حدود ۴۰ ماه زندان بوده ام که بیش از ۳۰ ماه آن را به تنهایی تحمل حبس کرده ام. زمان زیادی را صرف پیگیری این پرونده های ناحق کرده ام و هزینه های متعددی را متقبل شده ام. مؤسسه پژوهشی آینده که معتبرترین از نوع خود بود را با همکاری تعدادی از دوستان تاسیس کردم، ولی به ناحق و غیرقانونی تعطیل شده است. همیشه دچار سندروم زنگ (تعبیر زیبای احمد زیدآبادی) بوده و آن را حس کرده ام. بیش از دو سال است، کتابی را که بسیار برای آن زحمت کشیده ام و مطمئنم با معیارهای تنگ موجود هم مجاز به انتشار است، در پشت سد سانسور وزارت ارشاد متوقف است. هنوز هم عده ای هستند که آخر شب بیدارند تا در آخرین مراحل اقدام غیر قانونی خود یادداشت های مرا از روزنامه اعتماد حذف کنند و به جای آن چیز دیگری بگذارند. سال هاست که برای انجام فعالیت حرفه ای ام (پژوهشگری و روزنامه نگاری) با موانع جدی مواجه هستم و این فعالیت ها عملاً به محاق رفته اند و …
اینها را نوشتم تا بگویم که علی رغم تمامی این ناملایمات، برای بازماندن روزنه امید به اصلاحات، در انتخابات شرکت می کنم، و می کوشم که موضعی بگیرم که خالی از حبّ و بغض هایی باشد که همه ما را کمابیش احاطه کرده است. نگاه من تنها به آنان که نیامدند یا ردصلاحیت شدند محدود نمی شوند، هرچند این بخش از ماجرا مهم است.ولی به آنان هم که هستند نگاه می کنم. نگاه من نه تنها به وضع انتخابات که به وضع منطقه، از افغانستان و پاکستان در شرق کشور تا عراق و سوریه و…نیز هست. من هم مثل همه هموطنان، هر روز که خرید می کنم دچار استرس می شود و می بینم که نگرانی در چشم مردمان دیگر هم موج می زند، و همچون آنان چاره ای جز کاستن از سبد خرید ندارم.
من به صفت حوزه تخصصی ام بیش از بسیاری دیگر با وضعیت ناهنجاری ها و تبعات سوء سیاست هایی جاری آشنا هستم، ولی نگاه خود را محدود به این ها نمی کنم و گمان می کنم که بدتر از این هم ممکن است و آن از میان رفتن ساختار تامین کننده امنیت، هنگامی که جامعه با چالشی غیر قابل حل مواجه شود است. به همین دلیل هیچ علاقه ای به تضعیف بی حساب و کتاب نهاد برقرارکننده امنیت، بدون آن که از طریق دیگری تقویت و جایگزین شود ندارم. رأی به همین وضعیت می دهم تا به اندازه رأی خودم به آن رنگ خود را بزنم و زده هم می شود، و به همین میزان آن را تغییر دهم.
ولی به چه کسی رأی خواهم داد؟ مسأله اصلی برای من، ابتدا مشارکت در انتخابات و سپس فعال شدن نیروهای منتقد است. منتقدین باید از رفتار آقای هاشمی درس بگیرند. همه رهبران منتقد با حذف خود، نه تنها کمکی به اصلاحات نکردند که بیش از همیشه اثرگذاری خود را در جامعه کاهش دادند، ولی آقای هاشمی پس از ردصلاحیتی که به مخیّله کمتر کسی خطور می کرد، حتی تغییر لحن هم ندادند و جالب تر این که خواهان ایجاد حماسه سیاسی شدند و شنبه گذشته در مجمع تشخیص مصلحت کنار آقای جنتی جلسه گردانی کردند، و از اولین افرادی است که رای خواهد داد. بنده نیز از همین زاویه دید و انگیزه بود که حتی در انتخابات مجلس گذشته نیز شرکت کردم. از این رو مسئله اصلی ام در شرایط کنونی باز کردن این راه و بازگشت منتقدین به عرصه رسمی است و فردی که به آن رأی می دهم در درجه دوم اهمیت دارد.
البته میان آقایان روحانی و عارف ترجیحی را در نظر دارم، ولی به دلیل اهمیتی که برای وحدت نظر اصلاح طلبان قایل هستم، دوست ندارم که پیش از رسیدن به این وحدتِ نظر، ترجیح خود را بگویم و امیدوارم که اصلاح طلبان با همکاری آقایان روحانی و عارف، مصالح مردم و کشور و اقتضائات منافع ملی ایران را در نظر گرفته و به حکمیت گروه تعیین شده برای وحدت تن دهند. با قاطعیت نمی توانم بگویم، ولی احساسم این است که بر خلاف تصور، وضعیت پس از انتخابات ۲۴ خرداد می تواند به بهبود روند جامعه ایران کمک کند و از تداوم مسیری که در این ۸ سال رفته، پیش گیری نماید، حداقل امید دارم که چنین شود. تحقق این هدف تا حدی منوط به اشتراک نظر و عمل عقلانی نیروهای منتقد است. اشتراکی که در مقایسه با گذشته تا حدودی عقلانی تر و واقع گرایانه تر شده است.