Hand drawing unhappy and happy smileys on blackboard
خبرپارسی – محمود شبان سروستانی:
شادی گمشدهی امروز ماست؛ نه فقط امروز، روزهای بسیاریست که شادی را گم کردهایم. این را همه میدانیم اما برای بازگرداندَنَش به زندگیهایمان کمتر کاری میکنیم.
سوی دیگر اما عدهای بیکار ننشستهاند؛ پر توان کار میکنند تا شادیهای کوچک و بزرگ را از ما بگیرند؛ گویی که رسالتی جز «شادیزدایی» از جامعه و «پمپاژ غمناکی» به در و دیوار زندگیِ ما مردمان ندارند.
جالب آنکه اگر گهگاهی مدیری در گوشه و کناری، نشانی از این گمشده بدهد و از «شادی» بگوید، آنان را برمیآشوبد که : چرا؟
چند روز پیش، شهردار شیراز در دو جلسهی متوالی، یکی تکریم و معارفهی فرماندهی حوزهی بسیج ادارات کلّ شهرداری شیراز و دیگری دیدار با شماری از زندانیان سیاسی پیش از انقلاب اسلامی در شیراز، از «شادی» و «تزریق امید» به جامعه گفت و انقلابی بودنِ امروز را به ایجاد «امید» در زندگی مردم خواند.
حیدر اسکندرپور گفته بود : «امروز انقلابی بودن به این است که امید را در مردم ایجاد و آنها را به آیندهی کشور خوشبین کنیم. رقابتهای سیاسی و جناحی نباید باعث شود مردم از آیندهی ایران و نظام جمهوری اسلامی ناامید شوند. ایجاد امید با سخنرانی میسر نمیشود، بلکه با کار و برنامهی روشن برای تعالی زندگی مردم محقق خواهد شد.»
شهردار شیراز همچنین گفت که : «نباید بین مردم خطکشی کنیم؛ چراکه مردم در کنار هم و فارغ از خطکشیهای سیاسی، قومی و مذهبی انقلاب کردهاند. دستهبندیها را باید به حداقل برسانیم تا همهی ایرانیان به آینده امیدوار باشند و در کنار هم برای داشتن ایرانی سربلند تلاش کنیم .
اسکندرپور یکی از راههای «شادیآفرینی» در میان مردم را کار و تلاشِ بیشتر مدیران و مسئولان معرفی کرده و گفته بود : «برای اینکه مردم را به کشور و آیندهی ایران امیدوار کنیم، به کار و برنامه نیاز داریم؛ اینگونه است که مردم احساس میکنند آیندهای روشن در انتظار آنهاست .
این سخنان اما خیلی زود با واکنشهایی متفاوت روبهرو شد. شهردار شیراز از «شادی» گفته بود اما عدهای با «ناراحتی» به جدال با سخنان او رفتند. تا آنجا که یکی از رسانه ها در مطلبی با عنوان «آقای شهردار مرز عمق استراتژیک نظام اسلامی را جابجا نکنید» .
این نگاه و این نوع مواجهه با موضوعات مشابه، تنها مختصّ شیراز نیست و در مقیاسی کلانتر و در سطح ملّی نیز میبینیم که هرگاه صحبت از اتفاقی خوب در حوزهای از حوزههای مدیریتی دولت میشود و یا مثلا خبری از گشایش در بحث معیشت مردم و پایین آمدن نرخ ارز یا بهبود وضعیت بورس یا کسب و کار به گوش میرسد، عدهای تلاش میکنند که یا جلوی اتفاق خوبِ گفتهشده را بگیرند و یا با کوچک شمردنِ آن اتفاق و تبعات و نتایجش، بگویند اتفاق مهمی نیفتاده و امیدی به روشنیِ فردا نیست.
گویا قرار است این «شادیکُشیها» و «امیدسوزیها» تا روز انتخابات ریاست جمهوری و شوراها، رمزِ رسانه ایِ تحلیلها و قضاوتهای ما باشد. این درست همان نگاهیست که تلاش میکند بگوید قرار نیست در زمان غیبت ما در مدیریت، کسی احساس رضایت و شادمانی کند؛ اگر گرهی در جایی باز میشود همانا به دست ماست و دیگران خواه رئیس جمهور باشند یا وزیر یا استاندار و یا شهردار، در این بازی سهمی نخواهند داشت.
دوستان عزیز در قضاوت هایمان صبور باشیم.انسان در حالت صبر، می تواند تدابیر بهتری داشته باشد. مولای متقیان امیرالمومنین می فرمایند: «بردباری، دهان بند بی خرد است.» و در خطبه سوم شقشقیه نیز فرموده اند: «با خود اندیشیدم که آیا با دست تنها حمله کنم یا آن که بر شرّ این تیرگی شکیبا باشم… دیدم که صبر در این جا خردمندانه تر است. پس صبر کردم در حالی که گویا در چشمانم خاشاک و در گلویم استخوانی است… در این مدت دراز و در این شدت غم و محنت صبر کردم.»
بزرگی گفته است امید تنها رویای کسانی است که بیدار هستند، به نظر می رسد شهردار شیراز در بیداری کامل شهر را مدیریت می کند و به شهروندانش امید می بخشد.