برو بچه های قدیمی تر کشتی فارس هنوز در شوک از دست دادن بهنام زراعتکار، همراه قدیمی خود بودند که خبر پر کشیدن عباس شجاعی داور پیشکسوت بین المللی و از افتخارات کشتی فارس و کشور به دیار باقی، حسرتی مضاعف را بر دلهاشان نهاد .
عباس را از سال های بسیار دورمی شناسم، بیشتر از ۴ دهه، ازهمان دورانی که آموزش های مربیان کشتی در شهرش رابرای رسیدن به آرزوهایش کافی نمی دانست، لذا آخر هفته ها به عشق آموختن فن و بند کشتی، مسیر طولانی زادگاهش کازرون را تا شیراز با دوچرخه رکاب میزد تا در تمرین کشتی شرکت کند و از استادان بزرگ شیراز استفاده لازم را ببرد .
برای اولین بار سال ۱۳۵۸ در مسابقات کشوری تهران با او همسفر شدم، در اردوی کشتیگیران فارس محور بگو و بخند ها بود، با لحجه شیرین کازرونی خاطرات مسابقات را تعریف می کرد گاهی هم نی می زد و آواز می خواند تا همه خصوصیات یک بچه جنوبی خون گرم را به رخ بکشد .
پشتکار بی اندازه و مثال زدنی، او را به درجات قابل قبولی در دنیای قهرمانی رساند اما خیلی زود سودای قهرمانی را از سر باز زد و در عرصه داوری کشتی پای به میدان نهاد و در این مسیرنیز همچون گذشته هر چه در توان داشت مایه گذاشت .
این بچه شهرستانی ساده دل که برای رسیدن به آمال و آرزوهای بزرگش می بایست با خیلی از مدعیان مرکز نشین که غیر از همشهریان خود هیچ کس به چشمشان نمی آمد رقابت کند، مشکلات پیش روی را به چشم نمی آورد و با انگیزه و پشتکاربسیار لحظه ای از پای نمی نشست و به قول خودش همه داشته های زندگیش را در این راه هزینه کرد .
عباس طی چند دهه با تکیه بر استعداد و پشتکار به همه افتخارات وآنچه که می خواست اعم از میادین کشوری، آسیایی، جام جهانی و قهرمانی جهان در دنیای داوری کشتی دست یافت و افتخارات زیادی هم برای شهر و استانش به ارمغان آورد .
دنیای داوری ورزشی خواسته و ناخواسته همراه با چالش و اشتباهات همراه است اما به جرات می توان ادعا کرد که کمتر کشتی گیری را می توان پیدا کرد که به قضاوت عباس اعتراضی یا دلخوری داشته باشد .
او در مسابقات مایه دلگرمی و پشتوانه بچه های فارس بود زیرا تا وقتی که در مسابقات حضور داشت هیچ کس قادر به ضایع کردن حق کشتی گیران شیرازی و فارس نبود، عباس با شجاعت تمام و بدون هیچ واهمه ای بر سر یک امتیاز با مسئولان اجرایی مسابقات درگیر می شد .
همین روش و منش پهلوانی شجاعی هاست که یادشان را همیشه مانا و غم از دست دادنشان را سخت و سنگین باقی می گذارد اما به واقع مرگ عباس شجاعی را به دلیل شرایط ویژه حاکم بر کشور که مشایعت دوستان، رفقا و آشنایان را نا ممکن کرده و تنهایی خانواده آن عزیز را در پی دارد می توان مرگی غریبانه نامید .