آقازاده ای که یکطرفه به قاضی می رود/ جناب مشفقیان ؛ اسناد روایت دیگری دارند
خبرپارسی-درج مطلبی درباره باشگاه برق و بازگشت مجدد آن به برق منطقه ای با واکنش پسر رییس برق منطقه ای فارس مواجه شد و او در وبلاگش به نام «ندای اندیشه» تلاش کرد تا پاسخی بر آن گزارش بنویسد. جوابیه ای که البته از منظر خودشان جوابیه نیست اما مرور آن نشان دهنده جوابیه ای است که البته انسجام یک جوابیه رسانه ای را ندارد.
فحوای کلام او این است که «برق قبل از واگذاری به حسین فارسی در اختیار استانداری بوده و ربطی به برق منطقه ای نداشته است» مرور مطلب او در کنار توضیحات خبرپارسی را به شما توصیه می کنیم:
مقدمه:از زمانی که بنده با قلم آقای فرزاد صدری آشنا شده ام مدت زمان اندکی می گذرد. همانطور که در پست قبل نیز اشاره کردم، گویا ایشان بنای کارشان را بر تخریب مدیران برجای مانده از دولت های پیشین بنا کرده اند. کسانی که شاخصه شان در ولایتمداری و اصولگرایی است.
عجیب است ولی واقعیت دارد! ابتدا بیش از ۵ مطلب علیه حاج حسین روزیطلب در طول حدودا ده روز آن هم با ادبیاتی غیر اخلاقی و عجیب! نگاشته می شود. پس از تودیع و معارفه ایشان، فاز تخریب دکتر ایمانیه کلید می خورد. بیش از ده مطلب علیه دکتر ایمانیه در کمتر از دو هفته! آن هم با تیترهای عجیب! مثل ایمانیه رفت همانگونه که شاه رفت! پس از ابقای دکتر ایمانیه و دیدار استاندار با وی و نا امیدی از برکناری ایشان، فاز بعدی سیاست های رسانه ای آقای صدری آغاز شده است و گویا موج تخریب مدیر عامل برق منطقه فارس و بوشهر تازه کلید خورده است و این قصه سر دراز دارد. (البته امیدوارم نداشته باشد)
خبرپارسی-جناب مشفقیان! اینکه شما مدت زیادی نیست که من و قلمم را می شناسید ارتباطی به سابقه رسانه ای من ندارد.من به مدت ۱۲ سال در ایسنا فعالیت رسانه ای داشته ام که ۱۰ سال آن در مسند سردبیر خبرگزاری ایسنای فارس بوده و مابقی دوران رسانه ای ام در سایر رسانه ها هم نیازی به بیان ندارد.هدف ما تخریب افراد ولایتمدار نیست.ادبیات خبرپارسی هم با به لطف خدا تنه به تنه ادبیات مملو از کلامی چون« قطع نامه دانتان پاره شود»، «ممه را لولو برد» و… نزده.ادبیاتی که سردمدار دولت اصولگرایان رواج داد. موج تخریب آقای مشفقیان هم شروع نشده بلکه آن مطلب، گزارشی است که درباره برق شیراز نوشته شده. اگر باور ندارید می توانید از دبیرخانه دیوان عدالت سئوال کنید چنین پرونده ای علیه برق منطقه ای مطرح شده یا خیر.هر چند به زودی باید نسخه دوم دادخواست به برق منطقه ای ابلاغ گردد.
او ادامه داد:بسیاری از سایت های تازه تاسیس خبری برای جذب مخاطب معمولا در ابتدا با تیترهای جنجالی و … کار خود را آغاز می کنند اما باید خطاب به برادر رسانه ایم آقای صدری گوشزد کنم اگر فکر کرده ای می توانی با تخریب دیگران مخاطب برای سایت خود جذب کنی در اشتباهی! پرمخاطب شدن به بهای سربریدن از اخلاق هیچکس را به هیچ کجا نمی رساند.
خبرپارسی:تقریبا به اندازه نصف عمر بیست و چند ساله جناب مشفقیان کار رسانه ای کرده ام. بابت این توصیه ایشان که تاکنون در هیچ کلاس و دانشکده ای به من نیاموخته بودند ممنونم.
وی نوشته است:آقای صدری! نمی دانم مسلمان هستی یا نه، نمی دانم اهل نماز و شرعیات هستی یا نه! اگر هستی توجهت را به یک حدیث قدسی جلب می کنم. حدیثی که می گوید اگر کسی به مسلمانی اتهامی بزند که او را خوار کند خودش را برای جنگ با خدا آماده کند!
خبرپارسی:آقای مشفقیان تلاش کره از ادبیات لاریجانی در روز استیضاح وزیر کار وام بگیرد.ادبیاتی که علیه سردمدار وقت اصولگرایان به کار گرفته شد.اینکه من مسلمانم یا نه ؛ به شرعیات معتقدم یا نه به شما و هیچکس دیگری ارتباطی ندارد.این مفهومش تفتیش عقاید است و امیدوارم در دورانی که برخی به راحتی قانون اساسی را نادیده می گیرند شما به آن معتقد باشید.تفتیش عقاید ممنوع است جناب آقازاده.
او می افزاید:من شما را مسلمان می دانم و به خود اجازه چنین کاری نمی دهم رسانه های مرتبط با ما نیز قویا از پیش گرفتن چنین رویه ای منع شده و می شوند. اما بدان دست ما خیلی در این زمینه پر است! آنقدر پر که فقط انتشار سوابق علنی و محکومیت های قضایی برخی فعالان رسانه ای برای طرد همیشگی آنها کافی است اما شما که چنین رویه ای در پیش گرفته اید گویا نه روزیطلب را مسلمان می دانید، نه ایمانیه و نه مشفقیان را!
خبرپارسی:ممنون که مرا مسلمان دانسته اید چون احساس می کردم نامسلمان دانستنم از طرف شما سبب خواهد شد روز قیامت هم کافر تلقی گردم! رسانه هایی را سراغ دارم که قبل از انتصاب یک مدیر ارشد با کد و اشاره آشکار او را «زمین خوار» معرفی کردند و به مجرد انتصابش خبر را از رسانه حذف کردند. محکومیت قضایی یعنی مقابله قانون با متخلف. اگر من نوعی یا هر کسی تخلفی مرتکب گردیده و محکوم شده باشیم که نیاز به طرد- راستی طرد از کجا؟- باشد، قانون آن را تعیین می کند و احتمالا زحمت اجرای احکام را بر دوش شما نمی اندازند.عادت تازه ای نیست که به جای دیگران اظهار نظر نمایید. مسلمانی روزیطلب، ایمانیه و مشفقیان به خودشان مربوط است. ما اینجا عملکرد مدیران را نقد می کنیم تا خود آنها را. قضاوت در مورد آدم ها بماند برای همان هایی که ضبط فیلم و صدای افراد را در جامعه گسترش دادند.بماند برای همان هایی که نمی دانند دوران «بگم بگم» ها به سر آمده است.ما بر سر تعهدها و ایمان افراد چانه نمی زنیم که بین خودشان و خدایشان است. دعوای ما بر سر تخصص هاست.
او در ادامه آورده است:نقد یک چیز است و تخریب چیز دیگر، آزادی بیان یک چیز است و دریدگی کلام چیز دیگر و ما آدمها بهتر می دانیم چه رویه ای در پیش گرفته ایم و هدفمان از انتشار هر مطلبی چیست. در انتها باید گوشزد کنم این مطلب، به مثابه یک جوابیه رسمی یا غیر رسمی از سوی مدیر برق منطقه فارس و بوشهر و یا صادق عابدین استاندار سابق فارس و یا هر کس دیگر نیست. حق پاسخگویی برای این دو بزرگوار محفوظ است گرچه بسیار بسیار بعید می دانم که حتی اگر مقاله درج شده در خبر پارسی را بخوانند به آن پاسخ دهند. این مطالب تنها نظر شخصی بنده است و بر اساس اطلاعاتی است که در این زمینه طی سالها ارتباط با برخی اعضای قدیمی باشگاه برق شیراز و بیش از همه به عنوان یک علاقه مند این باشگاه و کسی که برای دیدن بازیهای تیم برق از سالها پیش به ورزشگاه حافظیه میرفته است بدست آورده ام. علاقه مندی که بیش از دو دهه از عمر بیست و چند ساله حقیر را به خود اختصاص داده است و موجب شده تحولات این باشگاه را از سالها پیش زیر ذره بین داشته باشم.در انتهای مقدمه و پیش از ورود به بحث، این مقاله در توضیح شائبه افکنی های آقای صدری در مقاله سایت خبر پارسی درج شده است. امیدوارم حریت ایشان سبب شود در کنار اتهام زنی و … چند کلامی هم از سوی منتقدانشان در ارتباط با موضوع مورد بحث منتشر کنند.
خبرپارسی:در ادامه بحث متوجه می شویم حق با کیست.
مشفقیان می نویسد:چه بر سر باشگاه برق شیراز آمد؟سالها پیش دولت دهم در راستای تامین منابع مالی برای اجرای برخی طرح ها نظیر هدفمندی یارانه ها و پرداخت یارانه به مردم و … تصمیم گرفت درآمدهای وزارت نیرو را در اختیار گیرد و آن را به حساب خزانه دولت واریز کند. در نتیجه، این وزارتخانه طی مدت زمان کوتاهی با مشکل کمبود نقدینگی و در ادامه کمبود بودجه مواجه شد. اما شرکت های برق و آب منطقه ای که شرکت های اصلی تشکیل دهنده این وزارتخانه هستند برای ادامه روند طرح و توسعه زیربناهای خود، ناچارا طرح های توسعه ای خود را پی گرفتند و در نتیجه به پیمانکاران و بخش خصوصی به شدت بدهکار شدند. بدهی که در انتهای دولت دهم به رقمی بالغ بر ۸ میلیارد دلار می رسید (با احتساب قیمت هر دلار تومان۱۲۲۶) و این، تنها بدهی وزارت نیرو به پیمانکاران بود.
خبرپارسی:اقرار به اشتباهات بزرگِ دولتی که ما حالا مدیرانش را نقد کرده ایم، اشتباهاتی که صنایع مادر را در آستانه ورشکستگی قرار داده است!بهتر آن است که سر دلبران، گفته آید در حدیث دیگران.
ادامه نوشته مشفقیان:در چنین شرایطی که همه برق های منطقه ای ناچارا و بر اساس یک تصمیم اقتصادی بسیار غلط به بدترین وضع موجود رسیدند، هزینه کردن این وزارتخانه برای فوتبال یک اولویت دست چندم محسوب می شود. لذا وزیر وقت نیرو در نامه ای به مدیرعامل برق استان فارس اعلام می دارد این وزارتخانه قصد تیم داری ندارد. علیرغم این نامه، مدیرعامل برق استان از علنی کردن این نامه امتناع می کند و در مراجعات بعدی به تهران و طی دیدارهایی با معاون وزیر و مسئولان ارشد در این وزارتخانه، اعلام می دارد در صورتی که منع قانونی وجود نداشته باشد برق منطقه ای فارس همچنان هزینه های تیم فوتبال برق شیراز را تامین می نماید. پس از تماس و رایزنی های برخی نمایندگان شیراز در مجلس با این وزارتخانه، نهایتا وزارت نیرو موافقت می کند تامین هزینه های این تیم همچنان بر عهده برق منطقه ای باشد. اما ادامه سیاست های غلط اقتصادی در این عرصه که بودجه و درآمد وزارت نیرو را در جای دیگری بجز این وزارتخانه صرف می کند، سبب افزایش تنگناهای مالی و افزایش بدهی به پیمانکاران و کمبود بیشتر نقدینگی در ماه ها و سالهای بعد می شود. امری که برق منطقه ای را ناگزیر می کند میان توسعه شبکه برق استان و تامین برق رسانی پایدار به شهر ها و روستاهای استان فارس و بوشهر از یک سو و تیم داری و هزینه برای باشگاه برق شیراز یکی را برگزیند. هزینه تیم داری در لیگ برتر هم اکنون برای هر فصل بالغ بر ده میلیارد تومان است و اساسا درآمدزایی در فوتبال تمام دولتی ما هم اکنون شبیه شوخی می باشد. شاید باور این مساله که شرکتی همانند برق منطقه ای فارس با صدها میلیارد تومان گردش مالی سالیانه، به جایی رسیده است که نمی تواند ده میلیارد تومان یا کمتر در طول یک فصل برای فوتبال هزینه کند امری غیر قابل باور به نظر برسد، اما عمده ده هزار میلیارد تومان بدهی وزارت نیرو متعلق به همین شرکت های برق و آب منطقه ای در سراسر کشور می باشد که مجددا تاکید می شود نتیجه همان اشتباه و غلطی بود که در عرص اقتصاد رخ داد و برای تامین منابع مالی پرداخت یارانه ها، چشم طمع به سوی شرکت های وزارت نیرو و نفت دوختند.
خبر پارسی:خودتان اوضاع اقتصادی و نوع تصمیم گیری ها را ببینید و اقاریر دوستان را بشنوید.
ادامه نوشته مشفقیان:نهایتا با این شرایط، برق منطقه ای نتوانست از حدود سه سال پیش پرداختی برای جذب بازیکن و … به باشگاه بپردازد. در نتیجه حفظ شاکله و بازیکنان تیم نیز که برای تمدید قراردادهایشان نیازمند پول بودند با مشکل اساسی مواجه شد. با رفتن بازیکنان اصلی تیم و عدم جذب بازیکنان جدید به دلیل مشکل مالی، تیم در سراشیبی سقوط قرار گرفت. سراشیبی که همچنان ادامه دارد و سه پیروزی متوالی اخیر این تیم که بسیار خوشحال کننده نیز هست، شاید یک دستاورد موقتی باشد. در فوتبال ما، پول حرف اول را نمی زند اما حرف آخر را قطعا می زند! باشگاهی که نتواند حتی هزینه اقامت بازیکنانش را در هتل تامین کند و نتواند برای آنها زمین تمرین فراهم کند محکوم به شکست است.
چقدر بی اطلاع(و یا مغرض) هستند کسانی که طی همه این سالها تمام تقصیرات ناکامی های تیم برق شیراز را بر گردن برق منطقه ای انداختند و ایام خوش این تیم و حضور در بالای جدول رده بندی که با همین مدیریت کلان رقم خورده بود را به فراموشی سپردند.
خبرپارسی:با حضور آقای مشفقیان در برق منطقه ای اولین تغییرات سیاسی در باشگاه رخ داد. صالحی رفت و آبهشت آمد. شایسته نیا به باشگاه اضافه شد. شریعت و دینداری خود مهندس مشفقیان را قبول داریم. از خود او بپرسید در روز پذیرش استعفای صالحی و ورود آن دو نفر به برق، چه گفته بود؟ آیا نگفت به سبب توصیه های فلانی و فلاتی شمار را آورده ام و با اینکه از صالحی راضی هستم باید برود؟ مشفقیان برق را به سیاست آلوده کرد.ببینید بعد از آمدن او چه انتصاب هایی صورت گرفت؟ کدام مدیر برقی بر سر کار آمد؟باشگاه چه روالی پیدا کرد؟ تاریخ را که نمی توان تغییر داد جناب آقازاده.ضمنا نشان دادید چقدر از برق با خبر بوده و نتایجش را پیگیری می کنید. این تیم این فصل ۵ بازی انجام داده که دو برد و سه باخت دارد. تیمی که سه برد متوالی داشته برق نارنجی است!!
تحریف صریح تاریخ از اینجا اوج می گیرد که مشفقیان می نویسد:پس از ناتوانی برق منطقه ای در تامین هزینه های مالی باشگاه برق، این مجموعه تصمیم می گیرد امتیاز این باشگاه را واگذار نماید. اشکالی که در این میان پدید آمده این است که عده ای گمان کرده اند برق منطقه ای مجموعه ورزشی برق شیراز را به مزایده گذاشته! مجموعه ای شامل استخر و سونا و سالن بدنسازی و زمین چمن فوتبال …(واقع در بلوار رازی) در حالی که فروش و به مزایده گذاشتن این مجموعه که دولتی محسوب می شده با توجه به براورد قیمت چند ده میلیاردی آن اصلا در حوزه اختیارات مدیرعامل برق منطقه ای نبوده و نیازمند تصویب وزارت نیرو و ابلاغ هیئت دولت بوده است. اما آن چیز که انجام شد، تنها واگذاری امتیاز تیم بود نه چیز دیگر، آن هم بر اساس شرایطی خاص. شرایطی چون عدم تغییر نام باشگاه و عدم انتقال این تیم به شهر دیگری، و اما برای جلب نظر سرمایه گذار، امتیازاتی را نیز در نظر گرفتند. از جمله اینکه برنده مناقصه (توضیح خبر پارسی-استاد! مناقصه نبود؛ مزایده بود. این دوتا با هم خیلی فرق دارند.باور کن)به صورت رایگان از زمین چمن تمرین و استخر و … برای خود و اعضای تیم بهره می برد و هزینه ای پرداخت نمی کند و …
خبرپارسی:جناب کارشناس! امتیاز تیم را مزایده نگذاشتند. طبق تبصره ذیل ماده ۳۰ آیین نامه اجرایی و نقل و انتقالات فدراسیون واگذاری امتیاز تیم ممنوع است. سهام باشگاه را مزایده گذاشتند. باشگاه و تیم فرق دارند.
او ادامه می دهد:گذشت زمان و مراجعه برخی افراد برای خرید امتیاز باشگاه (توضیح خبر پارسی:والله؛ بالله؛ تالله؛ باشگاه امتیاز ندارد سهام دارد)و رد صلاحیت بسیاری از آنها توسط نهادهای قانونی و نظارتی، برق منطقه ای را ناچار کرد تلاش کند این تیم را به هیئت فوتبال استان واگذار کند. تلاش هایی در همین راستا جهت حضور آیت اللهی در هیئت مدیره شکل گرفت اما هیئت فوتبال و شخص آیت اللهی زرنگ تر از این حرفها بودند که مسئولیت یک تیم فوتبال با میلیاردها تومان هزینه سالانه را بر عهده گیرند.
نهایتا در شرایطی که استانداری فارس خواهان سر و سامان گرفتن وضعیت این تیم بود، طی مذاکرات صورت گرفته با استانداری، شخص استاندار طی نامه هایی به برق منطقه ای مسئولیت تام این تیم را قبول می کند و شخصا مسئول و رئیس مجمع عمومی باشگاه می شود و از این لحظه شخص مدیرعامل برق منطقه ای در واقع جای خود را به استاندار فارس داده است.
استاندار فارس نیز در ابتدا بسیار از وضعیت تیم برق شیراز گلایه مند بود و بسان بسیاری دیگر از بیرون گود نشستگان، میگفت لنگش کن! اما وقتی خودشان مسئولیت این باشگاه را پذیرفتند و با هزینه های سرسام آور آن مواجه شدند و از طرفی ردیف بودجه دولتی برای آن نیافتند، ناچارا دست به دامان بخش خصوصی شدند و به حسین فارسی رسیدند.
نا گفته نماند بخش خصوصی سودمحور برای ورود به عرصه فوتبالی که هیچ درامد قابل توجهی ندارد، یا باید دیوانه باشد و یا عاشق فوتبال! متاسفانه برخی افراد مراجعه کننده به باشگاه نه عاشق بودند و نه دیوانه فوتبال! بلکه سودجو بودند! میگویند امتیاز تیم رایگان به فارسی واگذار شده! بله این حقیقت است اما همه حقیقت این نیست. آقای فارسی زمانی که به این باشگاه آمد، برق شیراز در حدود سه میلیارد تومان از بابت هزینه های مختلف بدهکار شده بود و اولین تعهد محضری ایشان به برق منطقه ای، پرداخت این مبلغ و تسویه حساب با طلبکاران باشگاه بود. و البته در ادامه ایشان نیز نتوانستند پول چندانی به باشگاه تزریق کنند و پرونده ایشان و برخی اطرافیان در محاکم قضایی در حال رسیدگی است.
خبرپارسی:دم خروس همین جا پیداست. در صورتجلسه ای که تصویر آن را مشاهده می کنید و در تاریخ ۹۱/۴/۱ تنظیم شده رییس مجمع باشگاه خود آقای مشفقیان بوده است.طبق همین صورتجلسه که به ثبت شرکتها رفته و در آنجا ثبت گردیده(مهر ثبت شرکت ها دیده می شود) اعضای مجمع موسسه برق شیراز نامشان ذکر و امضایشان هم ذیل اوراق آمده.بفرمایید کجای این صورتجلسه نام استاندار وجود دارد؟ کجا گفته شده که رییس مجمع استاندار است؟کجایش آمده فارسی باشگاه را از استانداری گرفته؟ مهمتر از همه بند دوم تصمیمات متخذه است«مقرر گردید موسسه فرهنگی ورزشی برق شیراز بدون انتقال دیون و مطالبات منتقل گردد» جناب مشفقیان عزیز! این یعنی هلوی هسته جدا! یعنی یک هدیه بی مثال تقدیمی از سوی برق منطقه ای به جناب حسین فارسی که خودتان در وصفش و سودجویی اش و پرونده دار بودنش قلم زده اید. باشگاه ۷۰ ساله را دو دستی و رایگان به حسین فارسی داده اند . دیون آن هم منتقل نشده و بر عهده دولت باقی مانده است.اگر باشگاه تحویل استانداری گردیده بود چرا مهندس مشفقیان در شهریور ۹۱ به فدراسیون نامه زد که ظرف شش ماه بدهی های برق را می پردازیم؟ چرا اخیرا با فارسی قراردادی بستند که مجموعه واقع در بلوار رازی به مدت ۷ سال در اختیار فارسی قرار گیرد و او هم ظرف دو سال بدهی ها را بپردازد؟ اگر بر سر بدهی ها توافق اولیه وجود داشت و به قول شما تعهد محضری داده ، چه نیازی به این قرارداد اخیر بود؟نخیر! باشگاه را مهندس مشفقیان تقدیم فارسی کرد.می شود استنباط خودتان از این سند را برایمان شرح بدهید؟ متعاقب همین صورتجلسه هم سهام به نام همسر و دختر حسین فارسی گردیده که لینک آن را در همان گزارش گذاشته بودیم و در روزنامه رسمی درج شده است.پس برای برائت ابوی گرامی مستند حرف بزنید.انگار از یکطرفه به قاضی رفتن راضی هستید.
وی افزود:اما نه شخص استاندار سابق در این زمینه پرونده ای در محاکم قضایی و غیره داشته و دارد و نه شخص مدیرعامل برق منطقه ای! این که برخی عنوان می کنند اینها پرونده دارند را باید به حساب کدورت های سیاسی و غیره گذاشت و البته انتشار دهندگان این اکاذیب باید توجه کنند که نشر این گونه اکاذیب قطعا پیگرد قانونی دارد.
خبر پارسی:هیچ جا نگفتیم این دو پرونده دارند. الان به خاطر این اقدام آنها پرونده در دیوان به تازگی تشکیل شده است که چگونگی اثباتش را قبلا نوشتیم.
بقیه مباحث مطرح شده توسط مشفقیان:آیا بازگشت به دامان برق منطقه ای، مشکل برق شیراز را حل می کند؟
اگر در کوتاه مدت بخواهیم به مسائل نگاه کنیم، بله بازگشت مجدد برق شیراز به مجموعه برق منطقه ای مشکلات این تیم را حل می کند به شرطی که ساز و کار تامین منابع مالی شرکت های وزارت نیرو از جمله برق منطقه ای فارس به قبل از سال ۸۸ بازگردد. اما آیا هزینه مداوم از بودجه بیت المال برای فوتبال یک راهکار همیشگی است؟ آیا این درست است که بگوییم چون رئال مادرید سالیانه ۲۵۰ میلیون یورو هزینه جذب بازیکن و … می کند پس ما هم باید در فوتبالمان میلیاردی هزینه کنیم؟ اگر رئال مادرید ۲۵۰ میلیون یورو هزینه می کند ۳۵۰ میلیون یورو درامد دارد اما درامد های بهترین و پرطرفدارترین باشگاه فوتبال ایران (پرسپولیس یا استقلال) با هزینه کرد برای هر فصل در حدود ۱۵ الی ۲۰ میلیارد تومان، به یک و نیم میلیارد می رسد؟ به عبارت صحیح تر اینها حتی یکدهم هزینه شان نیز درامد ندارند! اوضاع برای تیم های شهرستانی و … به مراتب بدتر است. این هزینه بی حساب از بیت المال مسلمین برای پولدار شدن بازیکنان فوتبال و ارائه یک فوتبال ضعیف از سوی آنها و … تا کی باید ادامه داشته باشد؟
راه چاره چیست؟شاید یک راه چاره منطقی، راه اندازی یک مدرسه فوتبال واقعی توسط باشگاه های حاضر در لیگ برتر و … است. مدرسه ای که البته غالبا از آن برخوردارند اما خروجی آنها بسیار کم و در واقع صفر است. تیم بزرگسالان برق شیراز باید از خروجی های امید این تیم استفاده و بهره گیری کند و تیم امید این باشگاه و سایر باشگاه ها نیز باید در رده های نونهالان و نوجوانان دارای تیم های منسجم با مربیان کارآزموده باشند.
هم اکنون بسیاری از بازیکنان شاغل در بسیاری از تیم های مطرح دنیا نظیر منچستر یونایتد، آرسنال، بارسلونا و آژاکس و خیلی های دیگر خروجی های مدارس فوتبال همان باشگاه هستند.
در نتیجه، خروجی باید بدین نحو باشد که یک تیم شاکله خود را از میان جوانان و نو نهالان همان منطقه برگزیند و برخی مهره های تکمیلی و کلیدی را در صورت نیاز از دیگر تیم ها جذب کند. در واقع فروش بازیکنان تربیت یافته در مدرسه فوتبال هر باشگاهی امروزه در سراسر دنیا یکی از راه های اصلی درامد زایی برای باشگاه هاست.
در کنار این امر که نیازمند ایجاد زیرساخت هاست، باید شرکت سرمایه گذاری باشگاه ها شکل گیرند. بدین معنا که دولت به جای آنکه هر سال میلیارد ها تومان به باشگاه ها بپردازد، یک بار این هزینه را به شرکت سرمایه گذاری آن باشگاه بپردازد و از آن پس، این شرکت سرمایه گذاری به سان بسیاری از کشورهای پیشرفته، با هزینه این مبلغ در بخش تولید و بورس و …. به درامدزایی برای باشگاه مشغول شود. امری که هم به تولید ملی کمک می کند، هم منجر به کار آفرینی و کمک به حل معضل بیکاری می شود و هم دست باشگاه های پر هزینه فوتبال را از جیب دولت کوتاه می کند. نهایت امر اینکه هر باشگاهی به اندازه ای باید هزینه کند که درامد دارد نه بیشتر!
خبر پارسی: شما که همه این ها را می دانستید به ابوی گرامی راهکار می دادید تا برق را به دست افراد سودجوی پرونده دار نسپارد.ضمنا قبل از سال ۸۷ هم در دوران لیگ هشتم برتر بود که به دلیل بی پولی تیم حتی یزدانی را هم فروختندو سقوط کردند پس ربطی به سال ۸۸ ندارد.
ادامه افاضات او:
پی نوشت۱: نگارش کلیت این مطلب توسط حقیر از سالها پیش مد نظر بوده اما بنا بر دلایلی به تعویق می افتاد. شاید دیدن مقاله خبر پارسی نیروی محرکه این امر بود. مطالب دیگری نیز هست که در وقت مقتضی بیان می شوند
پی نوشت۲: بار اولی که مقاله آقای صدری را خواندم دو سه ساعت پیش از نگارش این مطلب بود. پس از مطالعه آن، با توجه به حرفهایی که خیلی وقت بود میخواستم آن را بازگو کنم وقت را مغتنم شمرده و یک بار برای همیشه تصمیم گرفتم برخی از آنچه که از باشگاه برق شیراز می دانم را به نگارش درآورم. نکته عجیب اینکه دو سه ساعت پیش مطلب آقای صدری علیه برق منطقه ای و استاندار سابق، ۲۷ بار بازدید شده بود (بر اساس شمارنده سایت) و حالا پس از تنها دو ساعت به رقم ۱۱۲۷ رسیده است! یعنی در این دو ساعت ۱۱۰۰ بار دیده شده! اولا بنده اگر سایت خبری تحلیلی داشته باشم خودم و دیگران را با این آمارها گول نمی زنم (حتی اگر واقعیت داشته باشد) ثانیا احساس میکنم آقای صدری نیز علاقه مند فوتبال و برق شیراز است اگر مطلب خبر پارسی را هیچ کسی نخوانده باشد به جز من، باز هم ارزش این را داشته که برای یک علاقه مند به فوتبال و برق شیراز حقایقی را بازگو کرده باشم.
پی نوشت۳: آقای صدری! شخصی را میشناسم که یک سالی هست که سایت خبری تحلیلی زده، سایتش سامانه پیامکی هم دارد و تیتر مطالبش را با هزینه شخصی، برای مخاطبانش پیامک می کند. پس از یک سال فعالیت با یک گروه پنج شش نفری و کلی تبلیغات و این در و آن در زدن، یک مطلب که در پیشنهاد سردبیر می زند با ارسال پیامکش به کلی آدم و ارسالش توسط ایمیل به خیلی های دیگر، بازدید از آن مطلب بعد از ۲۴ ساعت تازه به عدد ۱۰۰۰ نزدیک می شود! شما چطور به این موفقیت دست یافتید که یک خبرتان در دو ساعت ۱۱۰۰ بار بازدید می شود؟ آن هم تازه بدون پیامک و خبرنامه ایمیلی و تبلیغات و … و این همه گمنامی! راز این موفقیت چیست؟
پی نوشت ۴: بنده ساده نیستم، بلکه اصل را بر صداقت می گذارم
پی نوشت ۵: نا خودآگاه یاد این مطلب خبر پارسی افتادم
خبرپارسی:جناب مشفقیان! اگر بعد از این همه سال فعالیت رسانه ای هنوز در گیر و دار کلیک صوری باشم همان بهتر که ننویسم.جهت اطلاع شما هواداران برق، وبلاگ و پیج فیس بوک دارند که لینک مطالب را بعضا در آن قرار می دهند.وبلاگ خود آنها یا وبلاگ صالحی مدیر سابق برق گاهی تا ۶۰۰بازدید روزانه دارد.شما شاید نخواسته اید بدانید که برق هنوز برای خیلی ها برق است و هر خبر آن، باعث سرکشی آنها به رسانه ها می شود.اگر اصل را بر صداقت گذشته اید از خود بپرسید بر سر برق چه آورده اند که هوادارانش در سایت های عمدتا” سیاسی اخبارش را به این تعداد دنبال می کنند. آن سایتی که شما می شناسید را اتفاقا من هم می شناسم. پیامک هایش هم بدستم می رسد. برای افزایش بازدید کننده اش هم به سهم خود چند کلیکی در روز کرده ام. امیدوارم به هزار بازدید برسد.البته امیدوارم چون جز امیدواری کاری از دستم بر نمی آید.
اما همین جناب مشفقیان در یادداشت دیگری با تیتر «تشکر از فرزاد صدری» نوشته است»:
این مقال نوشته می شود مگر به جهت تشکر و سپاس از فرزاد صدری، رقیب سیاسی قابل احترام که باید اذعان کنم انسجام مجدد جریانات موثر رسانه ای اصولگرا در شیراز مرهون امثال او (شلتوک کار و …) است.
جلسات مکرر جهت بازیابی انسجام از دست رفته در شش ماه منتهی به انتخابات ریاست جمهوری و حضور بزرگان شهر در جلساتی که باید خروجی شان وحدت رویه می بود، هیچکدام حاصلی نداشت! انگار انشقاق پیش آمده از ماه ها قبل از انتخابات، تبدیل به گردی از نا امیدی و رخوت شده بود که بر سر معتقدان حقیقی به ولایت فقیه (که ما آنها را اصولگرا می نامیم) بعد از انتخابات پاشیده شد. هیچ چیز در گردهمایی مجدد این برادران موثر نبود تا مواجه شدیم با قلم های دوباره عریان شده و صورت هایی که در این سالها پشت صورتک ولایت مداری مخفی شده بودند.
الحمدلله که شرایط باز هم به گونه ای شد که جریان معتقدان حقیقی ولایت باز هم رقیبی پیدا کرد آن هم از جنس عقیدتی اش! که خیلی راحت اخلاق را سر می برد، تقوا را قی می کند و در بیان مقصود غیر مشروعش بی تکلف سخن می گوید.کاری که بزرگان شهر نتوانستند در انسجام مجدد ما انجام دهند این آدمها با قلمهایشان انجام دادند.
فکر می کنید یکی از عوامل مهم ابقای دکتر ایمانیه چه بود؟ این تیترها و این قلم ها ستودنی است چون ماهیت واقعی مخالفان دکتر را نشان داد و اگر ما هزاران قسم حضرت عباس هم میخوردیم که اینها افراط گرایان بی اخلاق هستند کلاممان مقبول نمی افتاد! تیترهایی چون:
ایمانیه رفت همانگونه که شاه رفت! (قیاس دکتر ایمانیه با شاه ملعون! این آقایان یا شاه را خیلی آدم بدی نمی دانند یا دستان دکتر ایمانیه را آغشته به خون هزاران شهید بیگناه و خیانت ای نابخشودنی در حق مسلمین و … می دانند! این است قلم عریان اصلاح طلبان!)و ایضا تیترها و جملاتی در وصف حاج حسین روزیطلب!
و دیگر تیترهایی که این روزها خبر پارسی را تبدیل به فحش نامه علیه دکتر ایمانیه کرده است که قطعا ادامه این روند به تقویت و تثبیت جایگاه و تلاش مضاعف ایشان جهت بهبود عملکرد منجر خواهد شد.
این تیترها گرچه در سایتی گمنام مثل خبر پارسی درج شد اما نشان داد خیزهایی برای عرض اندام دوباره برداشته شده. ورود مجدد این طیف را به عرصه خبر به خودم و برادرانم تبریک می گویم! زین پس چند مخاطب به سایتهای این دوستان اضافه می شود(که ما باشیم)
قطعا پربازدیدتر شدن و حرفه ای تر قلم زدن این قبیل سایتها و شناخته تر شدن تریبون آنها به تقویت اراده و انسجام درونی ما نیز می انجامد. آقا فرزادی که نه تو را دیده ام و نه میشناسمت! از تو تشکر می کنم
پی نوشت۱: چند وقتی است که یکی از دوستان، سایت تحلیلی خبر پارسی را به بنده معرفی کرد و گفت گویا مطلبی علیه شما در این سایت درج شده است! طولی نکشید که فهمیدیم این سایت متعلق به فرزاد صدری است. خبرنگار اصلاح طلبی که یکی دو سال پیش کمی مراودات وبلاگی داشتیم و البته نه او را دیده ام و نه میشناسم. اما قلمش و قلم دوستان و همفکرانش را تحسین می کنم به دلایلی که ذکر شد.
پی نوشت ۲: خدا رحمت کند مرحوم علی شریعتی را می گفت آن چیز که منجر به شکوفایی می شود تقابل تز و آنتی تز است!
خبرپارسی- جناب مشفقیان عزیز؛ بگذار ساده با شما حرف بزنم. اگر یک درصد به تاثیر این سایت در جامعه شک داشتید و باور داشتید که این سایت سبب افزایش همبستگی آن طیف گردیده عمرا” چنین مطلبی را می نوشتید. اجازه می دادید تا ما مثلا در جهل خود بمانیم و شما از این موضوع منتفع شوید. این را گفتم تا مبادا تصور کنید کسی این حرفتان را جدی گرفته است.
سیاسی نویسی اصولی دارد که حداقل آن را در مطالب شما نمی بینم. اگر جوابی هم می نویسم به آن سبب است که انشاالله برای ابوی گرامی قرائت فرمایید وگرنه تقابل دیدگاه بین خودم و شما نمی بینم.
در مطلب قبلی درباره باشگاه برق گفته بودید با قلم من اندک زمانی است آشنا هستید و اینجا حرف از دو سال است و مراودات وبلاگی. دو سال برای عمر بیست و چند سال کم نیست اگر بپذیریم که حداقل تا ۱۲ سالگی هم نباید در گیر و دار این مسائل بوده باشید.
اتفاقا انسجام رقیب برای ما همواره دارای اهمیت بوده و شعار« زنده باد مخالف من» سر لوحه کارمان بوده و هست.تقابل با «مالدیو» مزه ندارد، بازی «ایران و کره» است که همواره سرنوشت ساز بوده. اگر باعث انسجام شما شده باشم خدا را شاکرم.
در جایی از مطلبتان نگرانم کردید. نوشته اید« جلسات مکرر جهت بازیابی انسجام از دست رفته در شش ماه منتهی به انتخابات ریاست جمهوری و حضور بزرگان شهر در جلساتی که باید خروجی شان وحدت رویه می بود، هیچکدام حاصلی نداشت!……. کاری که بزرگان شهر نتوانستند در انسجام مجدد ما انجام دهند این آدمها با قلمهایشان انجام دادند………… این تیترها گرچه در سایتی گمنام مثل خبر پارسی درج شد».
نمی دانم چه باید بگویم. از ضعف آدم های بزرگ شهر بنالم یا قدرت رسانه ای گمنام و اصلاح طلب خوشحال باشم؟ وقتی رسانه ای گمنام چون خبر پارسی این همه قدرت دارد که کاری را که بزرگان شهر نتوانسته اند آن را انجام دهند انجام داده- لابد هراسی ایجاد شده که به وحدت شما انجامیده وگرنه همان انشقاق پا برجا می ماند-پس وای به رسانه مطرح اصلاح طلب. متشکرم که از من تشکر کردید و فهمیدم که کارم را خوب انجام داده ام که با افعال معکوس سراغم آمده اید.
توصیف قلم های بی تقوا مصداق همان حدیث قدسی است احتمالا هر چند انگار زاویه دید دوستان به دینداری و ولایتمداری دیگران، زاویه دیدی با تفسیر به رای است.اگر ولایتمداری به این است که اول شخص یک دولت ۱۱ روز خانه نشین شود ما ولایتمدار نیستیم. باقی بقایتان؛ به ابوی گرانقدر سلام برسانید.
آقای مشفقیان به قول رئیس تون (احمدی نژاد) :
آب رو بریز همونجا که می سوزه
دیروز داشتم مطلبی را در مورد ایمانیه در گوگل سرچ می کردم که به وبلاگ شما برخوردم و چه دفاع جانانه ای ازش کرده بودید
آیا شما خبر داری ایمانیه چه بر سر وضعیت دانشگاه و سلامت مردم در این 8 سال آورده که در وبلاگت ازش دفاع می کنی؟
اصلا شما تا حالا یه روز پات رو تو دانشگاه علوم پزشکی گذاشتی؟
بازم میگم به این توصیه رئیس تون بیشتر دقت کن آقا
جناب آقازاده کجای شما و سایت های اصولگرا سوخته که چنین برآشفته شده اید؟ به رشد بی رویه سایت های اصولگرا نگاه کنید در میان این همه سایت همسو یک سایت هم بگذار اصلاح طلب باشد اتفاقا چنین کاری فقط از آقای صدری برمیاد کسی که نویسنده برجسته و آزادیخواهی چون عبدالله شهبازی در باره اش نوشت : “صدری انسانی وارسته است و در بیان نظرات خود صریح و بیپروا.و به راستی به انقلاب اسلامی و آرمانهای آن معتقد بود، در این زمینه تعارف نمیکرد و اهل پردهپوشی یا تقیه نبود. ” حالا شما او را به تقوایی و نامسلمانی هم متهم می کنید؟ صدری در همه سال هایی که ایسنا بود حق و حقیقت را گفت و نوشت و تا جان در بدن داشت از دانشجویان حمایت می کرد طوری که گاهی ما نگرانش می شدیم باور کنید گاهی خبرهایی که او از دانشجویان و مواضع برحقشان کار می کرد ایسنا تهران کار نمی کرد مسئله ای که حالا بر عکس شده!ایسنا تهران اخبار دانشجویان را منتشر می کند ایسنا فارس منتشر نمی کند! – خیلی خوب است که یک نفر باعث انسجامتان شده است به نظرم اگر ایمانیه و دارو دسته اش به رسانه ها پول می دهند تا اخبارشان منعکس شود دانشجویان هم باید به خبر پارسی نشان لیاقت بدهند که آزادانه نظرات دانشجویان را منعکس می کنند و همچنان بی پروا می نویسند تا کور شود آنکه نتوان دید….
خبر پارسی عزیز
بد حالشو گرفتی
لا اقل یه جای سالم تو بدنش می ذاشتی
یکی نیست به آقای مشفقیان بگه شما که دم از مسلمانی می زنی ، جلسات کانون فرهنگی میگذاری ، صحبت از تقوا می کنی ، بین کارکنانت پخش می کنی که من غلام درگاه زهرا (ص) هستم نماز شب می خوانم و هزار حرف دیگر ….آیا مسلمانی به اینه که اگه یکی حرف حق زد باید تیشه به ریشه اش بزنی ،عابرویش راببری ،در جمع تحقیرش کنی و…..درسته که وجدانت چند سالی که خوابه و برق میز مدیریت حقیقت را روی چشمات بسته ولی شما از همون قومی هستید که وقتی حسین در کربلا پشت کرد و گفت هر کس توان ایستادگی ندارد برود فرار را بر قرار ترجیح دادند دین را به دنیا فروختند ای کاش میشد چوب خدا صدا داشت تا وقتی آدمها بعد از دوره فرصتها جواب کارهایشان را می دیدند می فهمیدند از کجا می خورند تا شاید چند صباحی از عمر متظاهرشان را در استغفار بگذرانند من یکی که واگذارت کردم به همون فاطمه زهرایی که دم ازش می زنی اگر واقعا معتقدی