خبرپارسی – جامعه پیشرفته، در درجه اول اجازه بروز اعتراض نسبت به عدم تعادلها را میدهد، سپس وجود بحران را میپذیرد. در مرحله بعد، سعی میکند که آن را درک و فهم کند و در پایان نیز میکوشند که راههایی را برای حل این بحرانها، پیشنهاد و اجرا کنند. ولی جامعه پیشامدرن و سنتی و توسعه نیافته چگونه عمل میکند؟
عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی و اجتماعی، در یادداشتی در روزنامه ایران نوشت: «یکی از ویژگیهای جامعه مدرن، بحرانزا بودن آن است. جوامع توسعهیافته در بطن خود بحران را پرورش میدهند. چرا؟ به این علت که در جوامع جدید سرعت تحولات و تغییر متغیرها به نسبت زیاد است. هر تحول جدید در فناوری، اساس این جوامع را دچار دگرگونی میکند و از این تغییرات افراد زیادی بهرهمند و افراد چشمگیری متضرر میشوند. تغییرات جوامع جدید لزوماً هماهنگ نیست. مثل بدن انسان نیست که از خردسالی تا بزرگسالی همه اجزای بدن متناسب رشد کنند، حتی در رشد انسان نیز مراحل بحرانی مثل دوره بلوغ وجود دارد ولی در جامعه، پیشرفت اجزای گوناگون جامعه یکنواخت نیست، در نتیجه توازن اجزای جامعه را به هم میزند و این سبب عدم تعادل میشود و عوارض این عدم تعادل در مقاطعی خود را نشان میدهد.
یک جامعه توسعهیافته برای مقابله با این عدم تعادلها دو ویژگی را باید داشته باشد. اول این که امکان بروز اعتراض نسبت به این عدم تعادل را فراهم کند. در واقع امکان تبخیر آب را در نقطه جوش طبیعی فراهم میکند و اجازه نمیدهد که مثل دیگ بخار فشار در داخل جامعه بالا رود و به صورت فورانی و انفجاری بروز کند. در جامعه مدرن نه تنها امکان اعتراض فراهم است، بلکه این اعتراضها به علت وجود نهادهای مدنی، کمابیش به صورت آرام و نظارت شده ابراز میشوند و ضربهگیرهای فراوانی برای جلوگیری از اثرات تخریبی اعتراضها وجود دارد. نکته و ویژگی دوم، آمادگی جامعه مدرن در پاسخگویی به اعتراضها و کوشش برای برقراری دوباره تعادل است. شاید هیچ بحرانی به عمق بحران ۱۹۲۹ غرب نباشد که بیشتر جوامع غربی را با رکودی وحشتناک و فراگیر مواجه کرد. ولی با تغییر نگرش اقتصادی توانستند از آن بحران سربلند بیرون آیند.
آخرین بحران اقتصادی نیز در ۲۰۰۸ رخ داد که از آن هم عبور کردند. بحرانهای دیگر مثل فاشیسم و جنگ جهانی دوم نیز دامن غرب را گرفت. کافی است که بگوییم برخورد کشورهای پیروز با کشورهای شکست خورده پس از جنگ جهانی دوم به کلی متفاوت از این برخورد پس از جنگ جهانی اول بود. چرا؟ به این دلیل ساده که دیدند آن نحوه برخورد منشأ جنگ بعدی شد. بنابراین جامعه پیشرفته، در درجه اول اجازه بروز اعتراض نسبت به عدم تعادلها را میدهد، سپس وجود بحران را میپذیرد. در مرحله بعد، سعی میکند که آن را درک و فهم کند و در پایان نیز میکوشند که راههایی را برای حل این بحرانها؛ پیشنهاد و اجرا کنند. ولی جامعه پیشامدرن و سنتی و توسعه نیافته چگونه عمل میکند؟ قرآن آن را توصیف میکند. کسانی هستند که چون در دریا دچار سختی و نزدیک به غرقشدگی میشوند دست دعا به سمت خدا برمیدارند و چون به ساحل آرامش و نجات هدایت میشوند، دوباره خدا را فراموش میکنند. برخورد جامعه ما با رویدادهای دیماه سال ۱۳۹۶ در مجموع مصداقی از همین توصیف قرآنی است. در آن زمان همه در مقام تحلیل خواهان رسیدگی و شناخت پدیده شدند. اصل وجود مشکل را پذیرفتند ولی چون آرامش بازگشت، نه تنها گذشته را فراموش کردند، بلکه حتی منکر خطیر بودن وضع شدند و خطیر بودن را ساخته و پرداخته اذهان بیگانه توصیف کردند! و هیچ زمینه عینی برای آن قائل نشدند و آمار تورم و بیکاری و رشد اقتصادی را مطرح کردند که همگان متفقالقولند که این آمارها در سالهای اخیر یا بهتر شده یا در چند دهه گذشته کمابیش همین وضع بوده است. کسانی این منطق را به کار بردند که تا پیش از آن و برای زدن دولت، مشغول ترسیم بدترین وضع برای جامعه ایران بودند. در پایان نیز نتیجه گرفتند که این اتفاقات جدی نیست یا این که حداقل ریشه عمیقی در داخل ندارد.
متأسفانه پس از این اتفاقات تاکنون هیچ گزارش و تحلیل رسمی از این اعتراضها تهیه و منتشر نشده است. درسهایی که مسئولین از این اعتراضها گرفتهاند، چیست؟ چه اقدامهایی برای جلوگیری از تکرار آنها میتوانند انجام دهند؟ تا چه حد این مسائل را به فضای عمومی کشاندهاند؟ پاسخ به نسبت روشن است. احتمال دارد که گزارشهای توصیفی تهیه شده است، ولی هیچکدام (اگر چنین گزارشهایی باشد) برای استفاده در یک بسته سیاستی جهت بهبود شرایط و رفع زمینههای اعتراضهای مذکور مورد استفاده واقع نشده است. ما نه تنها اجازه نمیدهیم که اعتراضها بیش از آن که به وضع بحرانی برسد، مجال بروز پیدا کنند و میکوشیم تا حد ممکن مانع بروز آنها شویم، بلکه در تحلیل و ارزیابی آن و علل و عوامل مؤثر بر شکلگیری بحران نیز ناتوانیم؛ چرا که نهادهای مستقل دانشمحور و کارشناسی نداریم یا آنها را به رسمیت نمیشناسیم. در حالی که در یک جامعه پیشرفته چنین نهادهایی هستند و فراتر از سیاست عمل میکنند و گزارشهای آنان مورد پذیرش نسبی جامعه قرار میگیرد و مبنای سیاستگذاری میشود. بنابراین مرحله پایانی که تهیه و تدوین بسته سیاستی برای تغییرات و اصلاحات در ساختارها و روندهای موجود است، به طور کلی از دستور کار رسمی جامعه ما خارج میشود. در نتیجه رخدادهای گذشته را آگاهانه به فراموشی میسپاریم. برخورد رسمی ما با وقایع دیماه ۱۳۹۶ نه تنها واجد ویژگیهای یک جامعه پویا و رو به پیشرفت نیست بلکه میتوان گفت که برخی از سیاستهای چند ماه اخیر، در جهت عکس عمل میکند و به تشدید عواملی پرداختهاند که موجد آن اعتراضها است. پراکندگی گسترده نظرات و سیاستها در ساختار رسمی موجب شده که اقدامهای جاری به جای حل بحرانها، بروز آنها را به طور موقتی به عقب بیندازد، البته با شدت بیشتر.»