خبر پارسی – عبدالصمد ابراهیمی :قدم هایش انگار روایت گر یک یلدا فراق هستند.سنگین و شمرده و متفکر.متکی به عصایی که اگر تنهایش بگذاری با دیوار کاهگلی تا صبح قصه خواهد گفت. آن نیمکت خالی اگر سکوتش را بشکند و راز داری اش را کنار بگذارد از خلوت های عاشقانه دو نفره آنقدر حرف برای گفتن دارد که حوصله چنار سر می رود.دست سرو را می گیرد و از قاب تصویر می گریزد.
پیرمرد! همانجا که ایستاده ای بمان! میانجی میان سایه درخت ها.این روزها سایه ها هم با هم می جنگند.