خبر پارسی – حمید رضا بید خام : پرداختن به علی حاتمی به شخصه برای من بی بهانه ترین رفت نوشت ممکن است.
فرقش البته با زادنوشت اندوه و فراق سنگین و بی بازگشت و همیشگیش برای سینمای ایران است.
پرداختن به شخصیتی چنین عاشق و واله و شیدا به فرهنگ،فولک و آداب سرزمینش یکسو و ترجمان تصویری کم نظیر،شکیل،منظوم و منحصر به فردش به زبان تصویر البته آسان نیست.به ویژه اگر در این مسیر به پرداخت مینیاتوری و وسواس بی همتای علی حاتمی در اجرای جزییات کارش را هم اضافه کنیم.
هنوز هزار دستان و شهرک غزالی اش بعد این همه سال گواه و زنده است.
سریال بی تکرار تلویزیون ایران که هر آنکه در آن حضور داشت از بازیگر و دکور و صحنه آرایی و میزانسن و لباس و دوربین و البته کارگردانی تحسین برانگیز است.
سریالی که البته مورد بی مهری قرار گرفت و بخش مهمی از عشق رضا خوشنویسش به محاق رفت.
و دریغا که محاق عشق از هر سو که باشد دردآور است.
حاتمی در موزیکالها و درام های تاریخی و اجتماعیش کرکترهایی ملموس و مانوس و زیبا خلق کرد که چه در لباس عمله یا آرایشگر ومفتش و دلاک و میرغضب و مفلس و هنرمند و سلطان همه حس همذات پنداری ما را بر می انگیخت. و دل و جان ما را همراه روایت هود می کرد.
حاتمی در سینمای قصه گوی ما زبانی خاص و متمایز و ممتاز داشت.زبانی که در فرش و نقش و رنگ و طرح و عطر و عود ایرانی آمیخته بود و او را به حق اصیل ترین سینماگر ایران مستحق کرده بود.
این روزها هر وقت که فیلمی ،سکانسی، پلانی،فریمی حتا از اون می بینم دلم برای سینمایش تنگ ترین می شود.
و اینکه کاش دوباره بود و فیلمی میساخت و محسورم می کرد.
این روزها مثل پدر دلم برایش تنگ می شود…