خبر پارسی – کمالی سروستانی در مراسم اهدای نشان مفاخر فارس به منصور اوجی، او را شاعر تصویر در زبان خواند و گفت هر اتفاق سادهای برای منضور اوجی شعر میشود.
به گزارش ایسنا، آیین اهدای هشتمین نشان مفاخر فارس به منصور اوجی با حضور اهل فرهنگ استان و با سخنرانی مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس، مدیر مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس، معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی استان و مدیرمسئول روزنامه عصر مردم برگزار شد.
در این مراسم، بهزار مریدی، مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس گفت: آنچه در شعر، مخاطب را مجذوب اوجی میسازد ریتم و تکرار موسیقی کلامی است و این در بطن شعر جاری است؛ شعر اوجی علاقه وافری برای پرداختن به خود شعر و شاعر اما نه از نوع ارجاع متن به خود دارد.
او تیزبینی اوجی را در یادآوری خاطرات خواند و ادامه داد: در شعر اوجی، رنگها، خاطرهها و عطرها چنان ملموس دوبارهسازی میشوند که گویی در همان زمان و همزمان با شاعر آنها را مرور میکنیم. خاطرات او در شکلگیری هر شعر و حوادث اجتماعی زمان خود شاکلهای کلی از خود برجای میگذارد که ما را به جهان شعر از سویی و جهان ابیات معاصر از سویی دیگر رهنمون میشود.
مریدی همچنین از اعطای نشان آذرخش در آذرماه امسال به مدت ۳۰ شب به ۳۰ چهره شاخص فرهنگی و هنری استان خبر داد.
محمدرضا خالصی، معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی فارس هم شعر اوجی را سخت تحت تأثیر طبیعت توصیف کرد.
او افزود: شعر اوجی مملو از فرهنگ، آداب و رسوم و زیست شیرازی است؛ در شعر او شیرازی بودن موج میزند و شاید برای فهم کامل شعرش باید شیرازی بود و یا با فرهنگ شیرازی آشنایی کامل داشت.
محمد عسلی، مدیرمسئول و صاحبامتیاز روزنامه عصر مردم نیز گفت: بزرگداشت مفاخر استان درسی آموزنده برای جوانان مستعدی دارد که فضای فرهنگی و هنری ایران قهرمان را در آیندهای نزدیک از آن خود دارند. به قول سعدی بزرگ: “هنر دولت پاینده است و چشمه زاینده. هنرمند هر جا رود قدر بیند و بر صدر نشیند…”
توضیحات سیروس رومی، عضو هیات امنای انجمن آثار و مفاخر استان فارس در خصوص این رویداد، بخش دیگری از مراسم بود.
منصور اوجی نیز به بیان خاطراتی پرداخت.
همچنین کوروش کمالی سروستانی، مدیر مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس، در این رویداد گفت: منصور اوجی نامی دیرآشنا است که نبض نگاهش با شعر درآمیخته؛ تار و پود شعر را میشناسد و در شاعرانگیهایش آن را به تجلی میگذارد. اهل قلم است و سالهاست که بر صحیفه ماندگار زندگانیاش، نقش شعر میزند. فراز و فرودهای بسیاری را پسِ پُشت نهاده است، اما قامت استوارش از نستوهی او حکایت دارد.
وی ادامه داد: اوجی، ساده و صمیمی، بیآنکه تکلفی در کلام داشته باشد، چونان رودی جاری و زلال به سخن مینشیند. رنگ و روی کلامش ریشه در تبار و نژاد اصیل این سرزمین دارد. از نسل اول شاعران نیمایی است. شعر او جوشش است. زیرساخت آن فلسفه، پیوندش طبیعت و دغدغههایش شخصی و انسانی است. اوجی و شعرش با شیراز عجین شدهاند؛ آنجا که طلوع بلندای آفتاب از هُرم نفسهایش به لبخند آمده است، تا اهوراوش، آوای آشنایش را از درازنای تاریخ به اینک ما پیوند زند؛ آنجا که کاه گِلِ بارانیاش، عطر و عبیر بهشت گمشده را میمانَد…
کمالی سروستانی تاکید کرد: گویی اوجی، شاعرِ تصویر در زبان است و در نهایتِ ایجاز تصویر میآفریند. هر اتفاق سادهای برای او شعر میشود و هر واقعه نیز. نامبردار و ساده و صمیمی است؛ چه در زیست و چه در شعر. بیش از ۵۰ سال از شاعریاش میگذرد.
او در توصیف اوجی ادامه داد: غرور شاعرانهاش نوعی تشخص به رفتار و آثارش میدهد. او جوهره شعر اصیل را میشناسد و سرچشمههای زلال شاعری را نیک یافته است. تنوع مضامین در شعرهای او، اسب پرخروش خیالش را چنان تازیانه میزند که دشت و صحرا و تاریخ و اسطوره و زندگی و سیاست و عشق را نازکاندیشانه در می نوردد. حلاوت و دلپذیری شعرهایش از لونی دیگر است. تصاویر و مضامین در اشعار او اگرچه یادگار سنتهای شعر دیروز و امروز ادب فارسی است، اما آثار او بر پایه نگاه معاصر به پدیدهها، شکل یافتهاند و در پرنیان کلامش به تجلی رسیدهاند. آنجا که لالههای احساس، برگ برگِ گل مریم و یاس، از سرآغاز طلوعش پیداست.
مدیر دانشنامه فارس گفت: فغان و غوغایی که اندرونش را به تاب میآورد و یا هزاهز شادمانگیهای بی پایان که در مامن روحش به جوش میآید، خروشی میآفریند بر قامت کلمات، که هم سرمنزل شیدایی اوست و هم حکایت از عاشقانگیهای او دارد؛ راحتِ جان را در لطف سخن و زلال کلامی میجوید که انصاف را «خداداد» است.
او افزود: اینگونه است که شعرش و رقص روحنواز کلماتش، قبول خاطر و وصفی دلپذیر یافته. نازکی طبع لطیفش در بند بندِ اشعارش هویداست؛ گویی طربسرای محبتی میآفریند که امید عاطفتی از آن برمیخیزد تا به مبارک باد امیدی دست یازد که در کلامش جاری است. اینگونه است که ما را وامدار هنر خویش میکند و تکریم و تعظیممان را برمیانگیزد. به خلوت سرایش که پا مینهی، جز ملکوت کلمات نمییابی و هر آنچه را که مییابی، گویی سوسوی فانوسی است غریب که غریقان بیطلوع را خورشید شبافروز مینماید؛ از آن پس تردیدی نمیماند که اعجاز هنر را میشناسد و از آن با ما سخن میگوید.
کمالی سروستانی در ادامه گفت: گویی عاشقانههای خیالانگیزش برخاسته از طبعی روان و واگوایههای درونی خلوتنشینی است که با خامه قلم بر سر انگشتان مرمرین سپیدجامه اوراق، نقش بسته است. لحن شعر و کلام شاعر ثابت میماند و تصاویر تداعیکننده مفاهیمی کلاسیک و برخاسته از ذهنی بیتکلف است که در بخشی، تجربههای فردی خویش را و در بخشی دیگر آمال و آرزوهای شاعرانه خویش را با مخاطب در میان میگذارد. آنچه شعر او را دلپسند و خواندنی ساخته، بیتکلفی، صداقت و روانی کلامی است که با صمیمیتی شاعرانه آن را با ما در میان میگذارد. گویی گفتمانی است آشکارا که گاه طربناک است و وجدبرانگیز و گاه دردناک و تاملبرانگیز.
وی تاکید کرد: کارنامه پربار استاد منصور اوجی افتخاری است برای او و همه فرهنگوران ایرانزمین. ما نیز به این گنجینه دوستداشتنی و تکرارنشدنی مدیونیم و دیرپایی و پویاییاش را آرزومند.
منصور اوجی متولد شیراز، فارغالتحصیل رشته فلسفه از دانشگاه تهران و کارشناسیارشد رشته علوم تربیتی از دانشسرای عالی تهران است. از وی تاکنون بیش از ١٠ دفتر شعر از جمله«باغ شب»، «خواب درخت و تنهایی زمین»، «شهر خسته»،«برگزیده اشعار»، «مرغ سحر»، «شعرهایی به کوتاهی عمر» و«خوشا تولد و پرواز» در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.