داخلی ، عصر ، خانه پدری .
پنجره نیمه باز رو به حیاط در رقص پرده یشمی ابریشمی پیدا و نهان می شود .
پنجره از هیاهوی گنجشک ها و عطر شرقی ابریشم هندی لبریز است .
نتی شاد در اتمسفر کوچه جاریست
زمزمه ای دارد در گلویم قد می کشد . زمزمه از لابلای علفزار و شقایق های وحشی می گذرد از کوچه و تنگاره و بام های کاه گلی، از جوب های گیج و حیاط و فواره و پنج دری ، از اتاق و دولاب و صفحات خش گرفته بیست و سه دور ، از عشق ، از خاطر و خاطره ….