خبر پارسی – وحید دلپسند :چشم دوخته ای تا ابرهای تیره زمستان ، اندک اندک از آسمان سرزمینت رخت بر کشد ونو ابر شنگول و سپید بهاری، بر جا نشیند. به خنده و گریه ی گاه به گاه این یکی بیشتر دل خوش داری تا سوگمویه ها یِ پیوسته ی آن …!
به پشت که سرک می کشی با آوار نامهای سنگینی روبرو می شوی که روزگاری بودند و دیگر نیستند تا آوای چلچله های نوبهار را بشنوند. شده اند مزاری و منظری؛ یادی و یادبودی؛ قابی بر دیواری…!
این بهار، به آغوش کشیدن دارد. آن کهنه ی پیشین، یغماگر بود و حرامی؛ تاراجگر هستی مردمی. از اربابان مُلک و تدبیر تا نقاشان جانبخش انسان و طبیعت ؛ از جان فشانان به خاکستر نشسته ی آن غول فروریخته تا نقش آفرینان صفحه ی سپید جادوی خیال. از قهرمانان لاجورد سرزمین سوت سبز تا اهالی قبیله ادب و قبله قلم. راهزن بود و غدار؛ دستانمان را تهی کرد و حسرت و عُسرت به جا گذاشت تا ما را بوتیمارِ نوبهارِ این زمستانِ نخبه کشِ بی رحمِ گریبانگیر کند!
گذشتیم و گذشت. همه تقدیری دارند و سرنوشتی مقدر. گوش سپرده ایم به هزار دستان فلک، که سازی نو کوک کند و نغمه ای تازه. پندار ما این است، بادام بُن که شکوفه کند، تلخی ها، خاطره می شوند و یادها، فسانه:
من و مقام رضا بعد از این و شکر رقیب
که دل به درد تو خو کرد و ترک درمان گفت
غم کهن به می سالخورده دفع کنید
که تخم خوشدلی این است پیر دهقان گفت(حافظ)
قناری ها و قمری ها سر در گوش هم کرده و طرحی تازه می پرورانند. خیال شگفتانه دارند. گویی بنا کرده اند تا بهاری به یاد ماندنی تر رقم زنند. ترانه خوان و دست افشان به پیشباز بهارقمری و قناری برویم.
آمد بهار ای دوستان منزل سوی بستان کنیم
گرد غریبان چمن خیزید تا جولان کنیم
امروز چون زنبورها پرّان شویم از گل به گل
تا در عسلخانه جهان شش گوشه آبادان کنیم(مولانا(
بهارتان پر امید
وحید دلپسند/ بندرعباس/ در آستانه بهار۹۶