غلامرضا کافی : ادبیات دفاع مقدس ادبیات فرصت و ادبیات جنگ ادبیات شتاب است/هنر جنگ، از ادبیات شفاهی، شعارنویسی و شعر شروع می شود
خبر پارسی – فرزاد صدری – حوادث و رویدادهای بزرگ، انقلاب ها و جنگ ها، با تأثیری عمیق و گسترده در تاریخ جوامع انسانی، فرهنگ و ادبیات و هنر تازه را با خود به همراه می آورند.
جنگ تحمیلی نیز که ناخواسته به فاصله کوتاهی پس از انقلاب به ما تحمیل شد نوعی خاص از ادبیات به نام ادبیات دفاع مقدس را با خود به همراه آورد که تفاوت عمده اش با ادبیات جنگ در دنیا، معنویت نهفته در آن بود.
به همین بهانه با دکتر « غلامرضا کافی »مدرس دانشگاه، شاعر و نویسنده ادبیات جنگ که از ۱۶ سالگی در جبهه حضور داشته گفت و گو یی داشتم که در ذیل می آید.
– این نوع ادبیات از ادبیات وصیت نامه شهداء هم الهام گرفته است؟
اگرچه ادبیات دفاع مقدس شناسه هایی در ساخت و بافت هم دارد ولی در معنا و محتوا اتفاق می افتد، اصولاً ادبیات مفهوم و معناگرا است. حالا اگر از وصیت نامه ی شهدا هم الهام بگیرد الهام معنایی و محتوایی است در حالی که من تا حالا به این سئوال و این زاویه نرسیده ام. یعنی سهم آن در ادبیات دفاع مقدس بسیار ناچیز است. در صورت که هیچ بهره ای نمی دهد، هرچه هست در معناست با سعی اندک. جای بازکردن دلایلش اینجا نیست.
– از فرهنگ حاکم بر جبهه چه؟
وقتی می گوییم ادبیات جنگ درآمد ادبیات دفاع مقدس است، معناش این است که این مقدمه و درآمد از فرهنگ حاکم بر جبهه تأثیر مستقیم می پذیرد ولی نوع پالوده ی آن به ادبیات دفاع مقدس می رسد. الزاماً تأثیر مستقیم آن در ادبیات دفاع مقدس نمایان نیست. چون ادبیات دفاع مقدس پیراسته است و ادبیات فرصت است در حالی که ادبیات جنگ ادبیات شتاب است.
– این نوع ادبیات را ادامه ادبیات انقلاب می دانید یا جدا از آن است؟
اصولاً ادبیات دفاع مقدس فصلی از ادبیات انقلاب اسلامی است. ادبیات انقلاب اسلامی عموم از ادبیات جنگ، دفاع مقدس، مقاومت، بسیج، ارزش مداری و شاید در کل ادبیات متعهد است.
– معتقدید ادبیات انقلاب، مربوط به یک دوره زمانی خاصی است؟
این طور نیست، اصولاً گونه های ادبی تحت تأثیر پدیده های اجتماعی شکل می گیرند و ما تا جریان سیاسی و اجتماعی انقلاب اسلامی را داشته باشیم، زایچه ادبیات انقلاب در آن نهفته است و از این آبشخور، گونه ای ادبیات می تراود که ادبیات انقلاب اسلامی است.
– ادبیات دفاع مقدس هم، اینگونه است؟
در ادامه باید گفت تا سفارش اجتماع باشد، ادبیات هم ادامه دارد. هنوز تأثیرات جنگ تمام نشده است. پس سفارش اجتماع باقی است، ادبیات دفاع مقدس هم ادامه دارد. ضمن اینکه رفته رفته وقایع نام تاریخ می گیرند و تاریخ یکی از بزرگترین منابع تلمیح و تلویح در ادبیات است. پس بعد از آن هم در قالب و هیأت تاریخ ادامه خواهد یافت.
– خود شما پرداختن به ادبیات دفاع مقدس را کی و چگونه آغاز کردید؟
به اصطلاح اهل جبهه، من از معبر جنگ و دفاع مقدس وارد ادبیات شدم، ورودم به عالم شعر، لااقل آنجا که جدی و قابل اعتناست، با شعر جنگ بوده است:
« باید که فلک بوسه زند پای شما را
بر دیده نهد خاک قدم های شما را »
که برای رزمندگان گفتم.
– حضور در فضای جنگ چقدر در ادامه این مسیر به شما کمک کرد؟ منظورم این است که اگر فضای جبهه را لمس نکرده بودید آیا به این نوع ادبیات روی می آوردید؟
تجربه ی ملموس، قوت حس و صداقت بیان را بیشتر می کند و به همین میزان تأثیر کلام را بالا می برد، همان که در عالم سینما نیز پذیرفته و تجربه شده است. قطعاً تأثیر داشته است. اما این حضور الزام ندارد برای سرودن یا نوشتن از جنگ، چون هنرمند قدرت آفرینش را با خود دارد. منظورم دیگرانند، یعنی داریم شاعرانی که خیلی خوب فضاها را تصویر می کنند، بدون الزام تجربه ی مستقیم. در ادامه ی سئوالتان شاید جواب این باشد که در آن صورت ممکن بود این قدر فراوانی نداشته باشد. یعنی تأثیر مستقیم این بوده است که من ثابت قدم تر در کار باشم.
– پس معتقدید اگر کسی به جبهه نرفته باشد می تواند در این فضا قلم بزند یا بنویسد.به بیان دیگر این نوع ادبیات در انحصار طیف خاصی نیست.
اصلاً ادبیات دفاع مقدس، ادبیات جنگ نیست که جبهه رفتن در آن نقش داشته باشد. ادبیات جنگ چنان که در اول صحبت گفتیم، جزیی از ادبیات دفاع مقدس است.
– حضور نویسندگان و شاعران برجسته در حوزه ی ادبیات دفاع مقدس چه؟چقدر می تواند به استحکام و حتی جهانی شدن آن کمک کند؟
اول این که از بدیهیات است، یعنی وقتی تجربه های ادبیات محض به کمک یک نوع خاص و یک گرایش ویژه از ادبیات بیاید، آن را برخواهد کشید. ولی نکته ی دیگر در این باره آن است که هرگونه ی ادبی، برای خود برجستگانی دارد. اگر چنین نباشد، تخصیص یافتن و شناخته شدن آن امکان ندارد. معمول آن است که گونه ی ادبی را ویژگی ها می سازند و ویژگی ها از آثار برجسته بر می آید که زاده ی ذهن و زبان نوابغ آن گونه ی ادبی است.
– شما قبول دارید که سینمای دفاع مقدس از ادبیات آن جلوتر است؟ اگر قبول دارید فکر می کنید چرا؟
سینما عوام پسند و عوام زیست تر است. فراوانی آن به دلیل رویکرد امروزی آن است و الا هنر جنگ، از ادبیات شفاهی، شعارنویسی و شعر شروع می شود. نکته دیگر این که سینما به عنصر اکشن نیاز دارد که در جنگ نهفته است و این کنش در ادبیات با واژگان اتفاق می افتد. ضمناً این دوگونه ی هنر با هم قابل مقایسه نیستند. لااقل طولاً نمی توانند با هم مقایسه شوند. شاید در عرض حرف شما صحیح باشد.
– متن فیلمنامه را متعلق به ادبیات دفاع مقدس می دانید یا سینمای آن؟ همین طور متون نمایشنامه؟
امروزه اینقدر هنرها و مخاطبان آن خاص شده اند که نمی توان متن فیلمنامه و نمایشنامه را از آن هنر جدا کرد. ذوقاً آن را از نوع ادبیات نمی دانم، گرچه از لطف ادبیات و ادبیت بی بهره نیستند.
– به نظر می رسد یکی از آفت های شعر و داستان دفاع مقدس سفارشی نویسی بودن آن است، نظر شما چیست؟
اگر چنین بود، باید سینمای دفاع مقدس بیشتر آسیب می دید. تازه حوزه ی سینما به دلیل فراگیری و حمایتش بیشتر با سفارش کار می کند؛ در حالی که شما سینمای دفاع مقدس را در جایگاه برتر دیدید. این طور نیست. « مایاکوفسکی » سخن معروفی دارد که « شاعر باید از اجتماع سفارش بگیرد » پس صرف این سفارش عیب نیست و به خودی خود نمی تواند آفت باشد. دیگر این که این حجم فراوان سفارش بردار نیست. ضمن اینکه نحله ها و نگرش های کاملاً متفاوت و گاه مخالف و متضادی به این موضوع و مضمون پرداخته اند. می دانید که من حداقل صدها صفحه درباره ی شعر دفاع مقدس کتاب نوشته ام، آنجا به قلم آورده ام که همین به قول شما سفارش نویسی یا سفارش سرایی جریان ادبی پدید آورده است و جریانی به نام منظومه پردازی دفاع مقدس که یکی از خدمات این ادبیات به مجموعه ادبیات فارسی به حساب می آید. حال همین است باید توجه داشت که ادبیات دفاع مقدس هم به دلیل مایه وری و هم به دلیل تنوع سفارش بردار هم هست، گرچه میزان قابل توجهی از آثار، در خلوت های صادقانه، تحت تأثیر تجربه های شگفت و راستین و دیگرخواهانه نوشته شده اند و با آن که ممکن است احساساتی باشند، مخاطب را منقلب می کنند و در عین حال او را به ژرفا و ژرف کاوی می برند.
– اگر شعر و کلاً خلق آثار هنری را نوعی الهام بدانیم نویسندگان این حوزه برای دریافت وحی( الهام ) در عرصه دفاع مقدس باید منتظر چه اتفاقی باشند تا وحی بر آنها نازل شود. منظورم این است وقتی که جنگی نباشد (عشقی) چگونه چیزی بر شما الهام می شود؟
به تازگی در مصاحبه ای گفتم که « الهام انگیزش دانسته ها و آگاهی هاست. » منظورم این است که ناخودآگاه، اصلاً مناسبتی با ناآگاهی ندارد، بلکه غفلت خردِ اول آدمی است و الا خرد فرایی انسان، هوشیار و آگاه است. این از الهام. بعد این که ادبیات جنگ در جنگ اتفاق می افتد. ضمن اینکه تأثیرات جانبی آن تازه بعد از پایان جنگ بروز می کند. دیگر این که تاریخ را منبع تلویح و تلمیح دانستیم. همه ی این ها یعنی این که « یک عمر می توان سخن از زلف یار گفت! » مثال بزنم: شاعر نیشابوری، برای حادثه ی انفجار قطار در این شهر شعر گفت، او شماره ی قطار را با سال حمله ی مغولان به این شهر یکی دیده! ببینید الهام چه کار می کند؟! لازم نیست متن واقعه آدمی را به الهام وا دارد. هنر این است که شاعر به حسن تعلیل، به تلمیح شایسته، با دریافت دقیق از عهده ی کار بربیاید.
-با این توضیح، ادبیات دفاع مقدس هم آیا متأثر از سینمای آن تقابل خیر و شر و یا خوب مطلق و بدمطلق است؟
ببینید اگر ما از ادبیات جنگ به طور صرف یا لااقل ادبیات دفاع سخن می گفتیم، فضاها خاکستری بود. ولی پسوند یا صفت مقدس، ناگزیر گرایش انگیز و تجربه گر است. پس فضاها در ثنویت سیاه و سفید تاب خواهد خورد. گرچه ادبیات دفاع مقدس بدان دلیل که در مجال و فرصت شکل می گیرد، از این نظر متین تر از ادبیات جنگ است ضمن اینکه هرچه از جنگ و تبعات نخستین آن فاصله بگیریم، فضاهای خاکستری یا حتی نارنجی بیشتر نمایان خواهند شد.
– تا حالا شده برای یک سرباز عراقی شعر بگویید یا شاه بیت عزلتان به سربازی عراقی ختم شود؟
نه. این پاسخ منفی بیشتر در حوزه ی ادبیات جنگ خود را نشان می دهد. باید بدانیم که ادبیات مقاومت همان گونه که دیگرخواه است، همه ی آزادگان را می ستاید، انقلابیون را تکریم می کند، ستم ستیز است و ایثارگری او به آن مأموریت می دهد تا از مظلومان حمایت کند. این بحث را در « دستی بر آتش » به تفصیل آورده ام و شاهد آورده ام که شاعر جنگ ما « رابرت امت » ایرلندی، یا «جمیله بوپاشای» الجزایری یا «جمال عبدالناصر« یا «فتحی شقاقی »را می ستاید و شعر می گوید.
– به نظر می رسد فیلم های مطرح جشنواره فیلم فجر، معمولاً فیلم های دفاع مقدس هستند اما در جشنواره های شعر و داستان کمتر این اتفاق می افتد و معمولاً هم نویسندگان و پدیدآورندگان و آثار دفاع مقدس در حوزه ادبیات فقط به جشنواره های اختصاصی خود دل بسته اند، مشکل کجاست؟
اول این که در سئوالات قبل پاسخ داده شد که « اکشن » در فیلم نقش حیاتی دارد و این در دفاع مقدس نهفته است. ولی این فرآیند در ادبیات چندان روی ضرورت ندارد. دیگر اینکه در حوزه ی سینما تک اثر مورد قضاوت قرار می گیرد در حالی که در حوزه ی ادبیات، به ویژه شعر، این اتفاق نمی افتد. و آن جا که در ادبیات تک اثر مورد قضاوت می گیرد، مثل حوزه ی رمان فکر می کنم وضع مثل سینمای دفاع مقدس باشد. به همین دلیل « سفر به گرای ۲۷۰ درجه» احمد دهقان، با ترجمه ی آقای « دکتر پل اسپراگمن » به چندین چاپ در آمریکا می رسد.
– به هر حال قرار نیست همیشه مخاطب شما داخلی باشد، معتقدم زبان شعر و داستان می تواند فریاد در گلو مانده رزمندگان ما را به آدم هایی در سرتاسر گیتی برساند، آفریقا، اروپا، آمریکا و…
همیشه جهانی شدن از ریزترین و دقیق ترین نگاه های بومی آغاز شده است. پس باید اول این سوی قضیه را ترمیم کرد. دیگر این که کل ادبیات ما از این موهبت بازمانده است و خاص ادبیات انقلاب اسلامی نیست. باور کنید با همه ی تأثیر سیاست در ترویج اندیشه ها ، با این همه حتی اندیشه های همگرا با جریان های سیاسی مخالف انقلاب اسلامی هم نتوانستند جایی برای خود در آن سوی مرزها باز کنند. در حالی که شعر و داستان دفاع مقدس، حداقل جایی برای خود بازکرده است و افق های پیش رو روشن است. پشت این مه، آسمانی است آبی که در آن انعکاس حقیقت بسیار دل انگیز است.
– برخی معتقدند در حوزه ادبیات جنگ فقط یک راوی بی طرف باشیم، چگونه می توان بی طرف ماند وقتی از قبل می دانیم که جنگ به ما تحمیل شد؟
این تفکر ناشی از افراط آن سویی می باشد. یعنی در برهه ای اینقدر یک سویه عمل کرده ایم که به نظر آمده است خیلی جانبدارانه بوده است و حالا باید این تفکر تعدیل شود. دیگر این که سیاسی کاری برخی را به این نگرش واداشته است. همان ها که جریان سیاسی ذهن را به شدت دوست دارند و آن را تحسین می کنند، در این موضع واپس می روند که ذهن شاعر ترمز هم لازم دارد. حقیقت مدارانه نیست به قول شریف سعدی در این نگاه « هم از خبث نوعی در آن درج است! »
– می شود این سئوال را جور دیگری هم پرسید.برخی معتقدند بچه های جبهه در یک مقطع خاص الگو شدند، اما الان شرایط فرق کرده و ممکن است الگوهای دهه ۶۰ الان خود به نوعی ضدالگو شده باشند. قهرمانان دیروز هم ممکن است ضد قهرمان شوند. گاهی از این حیث احساس نگرانی نمی کنید؟
آیا به نظر شما سربداران خراسان، علویان طبرستان، یا حتی میرزا کوچک خان جنگلی، در زمان خودشان الگو بوده اند یا کسی جرأت نمی کرده در عصر خودشان به آن ها نزدیک شود. زبان ابوطالب مناقبی را بریدند و آب هم از آب تکان نخورد آن ها از این پس الگو خواهند بود. همان طور که سربداران و علویان و میرزاکوچک خان و ابوطالب مناقبی پس از گذشت عصرشان الگو شده اند. اصلاً به ضدقهرمان شدنشان ایمان ندارم. گرچه خاصیت زمان است که غبار بنشاند، ویژگی انسان است که فراموش کند و البته مقداری از واگویه های ادبیات جنگ فراموشی این گونه ارزش ها و شایستگی ها است.
– بگذریم، در هفته دفاع مقدس روزی هم به نام روز \”شعر و ادبیات دفاع مقدس\” اختصاص دارد؟ اگرنه ضروری است یا تفاوتی نمی کند.
حتماً بقیه ی هنرها هم روزی می خواهند! ضرورت ندارد.
– می دانید که از جنگ به دفاع مقدس یاد می کنیم،در وادی این عرصه رقابت چه مفهومی دارد؟ شما وقتی در جشنواره ی مربوط به این حوزه برنده می شوید چه حسی دارید اصولاً آیا أدم های این عرصه هم با هم رقابت می کنند و اصلاً مگر نوشتن برای رزمندگان هم رقابت می خواهد؟
البته به قول « وین دایر »: « در ساحت معنویت، رقابت بی معناست. »
– مثلاً تفاوتی نمی کند که علیرضا قزوه یا سنگسری و یا کافی برنده شوند؟
کلی جواب بدهم این که ما اگر عاشق هنرمان، خاصه عاشق مضمون هنرمان باشیم، باید خوشحال باشیم که دیگران برای تعالی این عشق و ذوق و علاقه ی ما کار کنند. پس فرقی ندارد و این می تواند توصیه ی خوبی به شاعران، به ویژه شاعران جوان باشد.
– سوژه های شما گذشته از شهید، جانباز، آزاده و یا رزمنده چه عناصر دیگری می تواند باشند که مستقیم و غیرمستقیم بر جبهه و جنگ تأثیرگذار بودند؟
اتفاقاً الان شعر دفاع مقدس به زاویه های خاموشی و فراموش می پردازد. زاویه های کاملاً بدیع و تازه و مضمون آفرین. نه این که من نقشی داشته ام، ولی بسیار خوش بینم و شعر نسل سوم هم گرایش به دفاع مقدس نشان داده و هم به این زاویه های مه گرفته پرداخته است.
– و سئوال آخر جای سرزمینی به نام \”ایران\” در ادبیات دفاع مقدس کجاست؟ شده تا حالا \”خاک\” و فقط خاک وطن\” مهم ترین دست مایه آثارتان دراین عرصه باشد.
البته جنبه ی اعتقادی و آیینی در شعر دفاع مقدس. ملیت را واگذاشته است. ولی عرصه هم خالی نبوده است. شاید شاعر این شعر همگرایی سیاسی نداشته، اما گفته است:
دوباره می سازمت وطن اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو می زنم اگرچه با استخوان خویش!