بقیه مردم دنیا «سیبزمینی» هستند/نکونام، سردار آزمون و مونوپل غیرت ایرانی
خبر پارسی – رسول بهروش :تیم ملی ایران اگرچه نمایش چندان باکیفیتی برابر قطر نداشت، اما به هر حال با سود بردن از اشتباه تاریخی دروازهبان حریف توانست اولین سه امتیاز را در مسیر راهیابی به جامجهانی روسیه به دست بیاورد. غیر از داستانهای فنی این بازی که در جای خودش قابل بحث است و مجال مفصلی را میطلبد، دوئل روز پنجشنبه حاشیههای وحشتناکی هم داشت که بخش زیادی از آن بعد از گل اول تیم ملی کشورمان رقم خورد. در این زمان، درست در لحظههایی که مردم ایران و از جمله حضار در استادیوم مشغول لذت بردن از این گل سرنوشتساز بودند، جواد نکونام با شادی اغراقشده و نامتعارفش یک جنجال بزرگ راه انداخت. مربی جدید تیم ملی، بعد از ضربه گوچی مشتهایش را گره کرد و با عبور از مقابل نیمکت تیم ملی قطر، خودش را وسط زمین رساند! تماشای چنین صحنههایی غیرقابل تصور بود. چطور میشد باور کرد یک مربی دست به این قبیل رفتارهای زاید، تحریکآمیز و بچگانه بزند؟ طبیعتا قطریها هم این واکنشهای نکو را توهین به خودشان قلمداد کردند و بعد از گردگیری مفصل در تهران، از حالا وعده تلافی در مسابقه برگشت را دادهاند.
دردناکتر از کارهای زشت و قبیح نکو در کنار زمین، توجیه مضحک او در مصاحبههای بعد از بازی بود. اینکه استاد گفته: «من غیرت دارم، من روی تیم ملی تعصب دارم، به من بر خورده بود که داشتیم مساوی میکردیم» و باقی ماجراها. کاش خداوند مهربان عمرمان را چنان طولانی کند که حداقل برای یک روز، در هم شکسته شدن توهم این مونوپل «غیرت ایرانی» را به چشم ببینیم! در آن زمان، لابد منطق و عقلانیت چنان بر جامعه حکمفرما شده که دیگر کسی فکر نکند بقیه مردمان دنیا از زیر بوته به عمل آمدهاند، هیچکدام رگ و ریشه و غیرت و تعصب ندارند و همهشان یک مشت سیبزمینی بیبخار و بیخاصیت هستند. تا فرا رسیدن آن زمان اما، چارهای نیست غیر از اینکه توجیهات و فرافکنیهای امثال نکونام را تحمل کنیم و زجر بکشیم. در این سالها بسیار پیش آمده که کلیدواژه «غیرت» به سپری برای سوءرفتارهای آنچنانی تبدیل شود و حالا هم نوبت نکونام است که این اسب لنگ را به سمت مقصدش بتازاند.
وقتی کاپیتان پیشین تیم ملی از تمام فلسفه مربیگری کیروش فقط مشت حواله دادن را یاد میگیرد و چوب حراج به آبرو و پرستیژ یک مجموعه ملی میزند، از بقیه چه انتظاری باید داشت؟ او که به اصطلاح «دنیا دیده» است و کلی تجربه بینالمللی دارد، هنوز پیش پاافتادهترین اصول بازی حرفهای و جوانمردانه را درک نمیکند؛ در این صورت چرا نباید از سردار آزمون ۲۲ساله توقع داشت حرف دهانش را نفهمد و بگوید: «قطریها غیرت ندارند»؟ فقط یک لحظه چشمتان را ببندید و فرض کنید یک بازیکن خارجی در مورد ما چنین الفاظی را به کار ببرد؛ چه احساسی به شما دست خواهد داد؟ سردار که تا دیروز سنگ غیرت لیلا رجبی را به سینه میزد، حالا چشمش به یکی مثل نکونام میافتد و گمان میکند برخوردهای پرخاشگرانه پیشکسوتش، اجازه هر رفتاری را به او میدهد؛ غافل از اینکه فعل غلط، غلط است و ربطی به اسمها و رسمها ندارد.
در مورد جواد نکونام خیلی میتوان حرف زد؛ از اتفاقات روزهای آخر حضور افشین قطبی در تیم ملی تا ترک اردوی شبانه در دوران علی دایی، از درگیری با امیر قلعهنویی و خیز برداشتن برای سهمخواهی از استقلال تا قلعوقمع شدن خیلی از استعدادهای داخلی در دوران کیروش. با این همه اما وقتی او حرف از «غیرت» میزند، نمیتوان تکاندهندهترین برش بازی تاریخی ایران و آرژانیتن را فراموش کرد؛ روزی که شیربچههای ما به خاطر یک باخت ناعادلانه کف زمین پهن شده بودند، اما کاپیتان تیم ملی ایران در راهروهای استادیوم دنبال گرفتن پیراهن لیونل مسی بود. غیرت مشتی نیست که به سمت میهمان بازنده حواله شود، غیرت دستی است که اشکهای شکست را از گوشه چشم همبازیها پاک کند.