خبر پارسی – رسول بهروش – مجموعهای از سهلانگاریها و تدابیر غلط مدیریتی باعث شد بازی تعیینکننده پرسپولیس و استقلال اهواز در شرایطی اسفبار و افتضاح برگزار شود و جان صدها انسان بیگناه به خطر بیفتد. تصاویری که در این بازی به ثبت رسید، به تنهایی میتواند در هر محکمهای توسط فرصتطلبان سعودی یا اماراتی مورد استناد قرار بگیرد و کار را به سود آنها پیش ببرد. سالها وقت و سرمایه صرف احداث ورزشگاه غدیر شد تا در چنین شرایطی به کمک فوتبال ایران بیاید، اما دوستان عامدانه تصمیم گرفتند برای خراب کردن «فوتبال» و تغییر معادلات قهرمانی، بازی را به یک استادیوم ناامن و یک زمین خراب منتقل کنند؛ آنچه میتوانست به یک فاجعه ملی منجر شود و در تقویم فوتبال ایران برای همیشه روی سوم اردیبهشت رنگ خون بپاشد. با این همه اما بخت یار بود که بلای عظیم از بیخ گوش مردم ایران و اهواز گذشت و سنگباران ورزشگاه تختی، غیر از مشتی جراحت خسارت دیگر به بار نیاورد.
تماشای آن صحنههای رقتبار قطعا تلخ و تکاندهنده بود، اما چیزی که بیشتر از سنگباران و حمله انسان به انسان باعث نفرت میشود، مواضع مسوولان مرتبط با بازی است؛ آنها که این حادثه زجرآور را رقم زدند، اما به جای عذرخواهی و شرمندگی، دو قورت و نیمشان هم باقی ماند. رییس هیات فوتبال خوزستان به کلی از خودش رفع تکلیف میکند و با بیان این جمله حیرتآور که «بیشتر سنگها را پرسپولیسیها پرت کردند» سعی میکند خودش و زیرمجموعهاش را کنار بکشد. سرپرست استقلال اهواز میگوید «سنگ بهانه بود تا پرسپولیسیها دیرتر به زمین بیایند» و آدمی را با این پرسش مواجه میکند که این حجم ویرانگر از تجاهل و گستاخی را با چه واژهای میشود توصیف کرد؟ شاهکار اصلی را اما سیاوش بختیاریزاده رقم زده؛ سرمربی تیم سقوط کرده اهوازی که یک هفته تمام با رجزخوانیهای بیموردش هیزم به آتش این بازی انداخت و آن را بیش از پیش حساس کرد. سرمربی استقلال اهواز که بیشترین اصرار را برای برگزاری بازی در ورزشگاه کوچک تختی داشت، بعد از فجایع به بار آمده در این استادیوم مدعی شده همه این کارها صحنهسازی بوده تا نشان بدهند او اشتباه میکرده است! استاد عقیده دارد با این تحرکات قصد زمین زدن تیم خوزستانی را داشتهاند؛ لابد اگر کمی رو بدهی، آقایان پای سازمانهای جاسوسی بیگانه را هم وسط میکشند تا مبادا ناچار به پذیرش اشتباه خودشان بشوند!
جای شکستگی سنگ خوب میشود، خونش بند میآید و دردش التیام مییابد. غم بزرگتر اما این فرهنگ غلط عوامفریبی و شانه خالی کردن از قبول خطاست که در گوشت و پوست و استخوانمان ریشه زده و رسما دارد نابودمان میکند. ملتی شدهایم ما؛ چنان که میتوانیم سر صلات ظهر به خورشید زل بزنیم و روشناییاش را انکار کنیم. خدا عاقبتمان را به خیر کند!