خبر پارسی – فرزاد صدری – دکتر :شبا کار می کنی؟(پرویز پرستویی در نقش حیدر):کار من شب و روز نداره تو حفاظتم محافظم….
فیلم بادیگارد با دیالوگ بالا شروع می شود.جایی که در ادامه حیدر از دکتر چشم پزشک خود سئوال می کند: دکتر کی می تونم بخوابم؟!!!سئوالی که آشکارا پیداست استعاره است و خوابیدن حیدر نیازی به پرسیدن از چشک پزشک ندارد.حانمی کیا در واقع می خواهد بگوید دوستداران واقعی نظام خواب به چشمشان نمی آید تا از همان اول فیلم تکلیف خود را با مخاطب روشن کرده باشد و به او بگوید: یک محافظ واقعی اگر بخوابد ، با خواب او نظام، بیمحافظ میماند!
برای او گروه های سیاسی و برداشتشان از فیلم اهمیتی ندارد چرا که آنچه خود می گوید مهم است نه آن چیزی که طیف های مختلف سیاسی می خواهند.نکته ای که در ادامه فیلم هم حاتمی کیا به آن اشاره می کند و در سکانسی که تعدادی از مزدم بلوچ قرار در بیابان به استقبال معاون رئیس جمهور می آیند حیدر در پاسخ به این سئوال که اینا برای شما غریبه نیستند،پاسخ می دهد برای شما شاید اما برای یه حفاظتی همه غریبه اند! آیا نمی شود گفت برای حاتمی کیا این نظام است که مهم جلوه می کند نه گروه های چپ و راست؟یک دوستدار واقعی نظام همه برایش غریبه هستند مگر اینکه عکسش ثابت شود!
حاج حیدر بچه سوسول و حتی مدعی امروز نیست که انقلاب و جنگ را ندیده باشد و بخواهد مدعی ارزش ها شود و یا بی آنکه همت ها و باکری را ندیده باشد بخواهد پز آنها را دهد.او جنگ را با تمام وجودش لمس کرده و بازمانده سردارهای راستین جنگ است.زمانه اما عوض شده اما حاج حیدر نه! او هنوز یک فدایی نظام است،وقتی می گوید: محافظ وظیفه اش همینه(حفاظت از موجودیت نظام)،منتی سر کسی نداره! شاید کلیدی ترین دیالوگ بادیگارد در همین جمله کوتاه حاج حیدر نهفته است:”منتی سر کسی نداره” و البته ناگفته پیداست که امروز کدام گروه و کدام دسته مدام منت بر مردم می گذارند که ما بودیم و ما بودیم! حاتمی کیا از این روزها خسته است .روزهایی که عده ای مدام بر سر مردم منت می گذارند و اعصابش را به هم می ریزند.به یاد بیاوریم صحنه ای را که حاج حیدر در بالکن خانه نشسته شهر را نظاره می کند و می گوید: چرا امروز تموم نمی شه! و همه ما می دانیم که امروز در نگاه حانمی کیا روز سختی است که عده ای مدام منت بر سر مردم می گذارند و دود موتورهایشان مردم را خفه می کند!جایی که از حاج حیدر به طعنه پرسیده می شود تو موتوری هستی یا خیبری؟!!حاتمی کیا در جای جای فیلم حرف خودش را می زند و عجیب است که چرا تندروها فکر می کنند حاتمی کیا این بار در دفاع از آنها فیلم ساخته!
حانمی کیا یک معتقد واقعی به نظام است.چپ و راست فقط زمانی برایش معنا پیدا می کند که عملکردشان به موجودیت نظام خدشه وارد نکند. به قول یک منتقد “او هم نگران نسلی است که در دود و خماری و نشئگی دست و پا میزند و هم نگران موتورسوارانی است که با تندروی یادگار خیبریها را خدشهدار کنند!” حاتمی کیا تکلیفش با خودش مشخص است درست مثل حاج حیدر در فیلم بادیگارد وقتی دخترش مشکلش با الیاس که همکار حاج حیدر در حفاظت است شغل اوست و به پدر می گوید:ا”لیاس پسر خوبیه .اون کارشه ،اعتقاد که نیست،وظیفه است.به نظر من هیچی ارزش مردن نداره!” و حاج حیدر پاسخ می دهد: :ولی تو سر سفره پدری بزرگ شدی که شغلش اعتقادشه” و حاتمی کیا شغلش اعتقادشه و البته اعتقادش را با هیچ گروه سیاسی معاوضه نمی کند.به یاد بیاورید سکانسی را که حاج حیدر با همسرش راجع به خواستگار دخترشان بحث می کنند.مادر به تصمیم دخترش احترام می گذارد و حاج حیدر به او می گوید: “از طرفی دوست داری رو سینه شوهرت مدال بگذارند و از طرفی می خوای الیاس(خواستگار دخترش) شهامت نداشته باشه!” نکته مهم در این سکانس پاسخی است که مریلا زارعی (همسر حاج حیدر) به پرویز پرستویی می دهد:” من تو اوج دهه شصت به تو پاسخ مثبت دادم.من به تصمیم دخترم احترام گذاشتم تا او هم به تصمیم دخترش احترام بگذارد” دیالوگی که نشان از اعتقاد حاتمی کیا می دهد.اعتقادی که مبنای اصلی آن احترام به رای و نظر دیگران است حتی اگر خلاف ما فکر کنند!
حاتمی کیا از نگاه های سیاسی که به او و فیلم هایش می شود خسته شده و از زبان حاج حیدر می گوید: ” من دیگه نمی تونم محافظ سیاسی ها باشم! ” او اما می خواهد همچنان حافظ منافع نظام باشدبادیگارد اما نه! در سکانسی از فیلم وقتی مهندس زرین به حاج حیدر می گوید: “من دوست ندارم بادیگارد داشته باشم” پاسخ می شنود:”من هم دوست ندارم بادیگارد باشم می خوام محاقظ باشم!”در ادامه همین سکانس حاتمی کیا یک بار دیگر به سیاسیون طعنه می زند و از زبان حاج حیدر می گوید:”اینقدر آدم داریم که جایگزین سیاسی ها کنیم اما تو چند میلیون جوون ایرونی فقط چند نفر داریم که نابغه بشن”
در سکانسی دیگر مهندس زرین (نابغه هسته ای)هم حرف حاج حیدر را تایید می کند و می گوید:”دکتر صولتی(معاون رئیس جمهور و شخصی که حاج حیدر قبلا بادیگاردش بود) استاد من بود،کرسی دانشگاه را ول کرد و رفت کرسی سیاست!”اما مهمتر از حرف او پاسخی است که نامزدش یه او می دهد و می گوید:” تو ( مهندس هسته ای کشور ) یکی از پیچ و مهره های قدرت خواهی شد !” دیالوگی که آشکارا اعتزاض حاتمی کیا به استفاده ابزاری از اساتید و شاید هم شهدای هسته ای است.ورود به عالم سیاست از نگاه حاتمی کیا بسیار خطرناک است جایی که از زبان سحر نامزد مهندس میثم زرین می شنویم:” تو به جائی خواهی رسید که در اتاق خوابت هم دوربین خواهند گذاشت، تلفن هایت را کنترل و مشکل خروج از کشور پیدا خواهی کرد و ایران جز قفسی برای تو نخواهد شد!”
حاتمی کیا در بادیگارد به خشک مقدس ها هم اعتراض می کند و در سکانسی از فیلم از زبان حاج حیدر می گوید:”به جای اینکه فدای مقدس بشین،مقدس را فدای خودتون می کنین!این یعنی خطر برای نظام” در سکانسی دیگر از فیلم حکم تعلیق حاج حیدر صادر شده و اسلحه او را که از موجودیت نظام حفاظت می کرد می گیرند.امروز اما خشک مقدس ها اسلحه دارند و اسلحه(قدرت) را از دوستداران واقعی نظام گرفته اند!پیامی آشکارتر از این در فیلم بادیگارد نمی شود دید! حاج حیدر تمام عمرش را فدای دفاع از نظام کرد اکنون اما نه منتی بر کسی دارد و نه خرده حسابی با مردم او می خواهد جای درست خود را در جامعه پیدا کند.
به اعتقاد من بادیگارد در مجموع فیلمی خوش ساخت مثل آژانس شیشه ای و شاید بالاتر از آن است.فیلم خوبی است چون در خدمت فیلمنامه و اهداف آن است.هیجان و اکش فیلم چیزی از سینمای اکش هالیوود کم ندارد .فیلمی جسور و زیبا که داستانی روان دارد و تماشاگر را بر صندلی سینما میخکوب می کند.