خبر پارسی – فرزاد صدری – جامعه بدون اعتراض جامعه مرده است. شاید بخش مهمی از فیلم لانتوری درمیشیان را در همین دیالوگ زیبای فیلم بشود جستجو کرد.
لانتوری اگرچه فیلمی در مذمت انتقام و در ستایش بخشیدن است اما به شکلی آشکارا از تفکری انتقاد می کند که تحمل صدای مخالف را ندارد درست مثل شخصیت پاشا در فیلم که تحمل پاسخ منفی از سوی عشقش را ندارد و چون از او جواب رد می شنود می خواهد که او نباشد!
شاید اگر درمیشیان اطمینان داشت که فیلمش توقیف نمی شد حرف خود را به شکلی دیگر مطرح می کرد و خیلی آشکارتر از نگاه حذفی یک طیف سیاسی انتقاد می کرد.هرچند فیلم درمیشیان نیز تا همین اندازه جسورانه است و می شود گفت او خیلی زیرکانه از جامعه مردسالار ایرانی انتقاد می کند. جامعه ای که تحمل نظر مخالف را ندارد و می گوید اگر مثل من فکر نمی کنی پس نباش!
شخصیت محوری فیلم یک روزنامه نگار است که” با انتشار یک عکس و مطلبش در روزنامه سوژه هاش براش تموم نمی شن “. یک روزنامه نگار ایده آل گرا که زندگی اش را برای بچه های کانون اصلاح و تربیت گذاشته و هر تهمت و تحقیری را به جان می خرد تا از شاکیان بخشش بگیرد اما جامعه خیلی بی رحم تر از آنی است که او فکر می کرد.روزنامه نگار قصه فیلم می خواهد به جامعه امید دهد اما پاسخ می شنود “امید باید تو جامعه باشه که نشون داده بشه یا نه؟!”
درمیشیان که خود سابقه کار مطبوعاتی هم دارد به خوبی توانسته فضای حاکم بر روزنامه و روزنامه نگاران آرمانگرا را به تصویر بکشد روزنامه نگارانی که می خواهند “فضا را برای پویایی نسل جوان مهیا کنند و به جامعه حال بدهند،چرا که جامعه امید هم می خواهد!”
لانتوری قصه پلشتی ها و زیبایی های جامعه است.لانتوری هم سیمای لاشخورا و بی معرفت های جامعه را نشان می دهد هم سیمای کسانی که تنها بخششی شادشان می کند. لانتوری فیلم به روزی است آنقدر به روز که یکی از شخصیت های فیلم رسما اعلام می کند دلواپس است تا پاسخ بشنود”هرچی می خواهی باشین اما انسان باشین!”.در فیلم لاشخورای دیگه هم حضور دارند.بی معرفت هایی مثل اختلاس کنندگان! در جایی از فیلم یکی از شخصیت ها می گوید:این همه ملت گشنه هستند از کجاش درآورده ۲ میلیارد می ده ماشین سوار شه؟! یکی از آقا زاده های اختلاس کننده هم جواب می ده:خدا را شکر خدا را شکر هم حساب من پاکه هم حساب بابا،جفتمون سرباز این مملکت هستیم!
لانتوری رسما یک فیلم اعتراضی است.فیلم به خیلی ها معترض است!به دلواپسان.به اختلاس کنندگان.به دیکتاتورها.به آنهایی که آفتاب را از شما دریغ می کنند و شادی را از شما می گیرند به “لانتوران که وقتی دور هم جمع می شن تشکیل داعش می دن”! با این وجود فیلم لانتوری به شما می گوید: “هرکدام از ما یک ماندلا درونمان داریم”.
فیلم کشاکش درونی یک روزنامه نگار آرمانگراست که همه روزهای خبرنگاریش را صرف درخواست برای بخشیدن کرده است اما به نقطه ای می رسد که خودش باید ببخشد و دیگران هستند که از او التماس می کنند ببخشد.او حالا سوژه خودش و همکارانش شده است.انتقام یا بخشش؟ بخشش اما دل بزرگ می خواهد…
لانتوری یک فیلم اعتراضی است.اعتراض به ایمان باختگان آنها که راحت اختلاس و زورگیری می کنند و اعتراض به آنهایی که برای هیچ دلواپسند!
به راستی “هیچکس ندانست نام آن پرنده مهربانی که از دل ها گریخت ایمان بود!”