چرا احمدی‌نژاد تنهاست؟

روسای جمهوری وقتی به پایان دوره ریاستشان بر قوه‌مجریه می‌رسند، با دو نوع برخورد روبه‌رو می‌شوند: یکی همچون سیدمحمد خاتمی که احترام ملی و بین‌المللی‌اش روز به روز بیشتر می‌شود، تا جایی که مخالفان سیاسی و اجرایی وی هم پس از چندی احترام او را به جای می‌آورند، انگار که منتخب آنان نیز بوده است. یکی هم چون رییس دولت‌های نهم و دهم که وقتی کرسی ریاست را تحویل رییس بعدی داد، کسانی در حد بزرگان، پیدا نشدند که بدون انتقاد از او یادش را نیکو دارند، جز در دوسه برنامه تشریفاتی که بیشتر به مجلس دلجویی شباهت داشت. طرفه این‌که بسیاری از همکاران و کارگزاران ریز و درشت او پاس خدماتش را نمی‌دارند و الان که زبانشان برای انتقاد کردن از کسی که فعلا مسئولیت خط‌قرمزداری ندارد، از هیچ فرصتی به منظور عیب‌جویی از او، دست برنمی‌دارند.
مصطفی ایزدی در ادامه یادداشتش در بهار نوشت: محمود احمدی‌نژاد که هرجا هست خدا به سلامت داردش، دارای گفتار و رفتار منحصربه‌فرد مدیریتی بوده و هست که در میان مقامات بلندپایه دیگر کمتر یافت می‌شود. یکی از این ویژگی‌ها، که در حاشیه زندگی خصوصی و اداری او وجود دارد و خود او باعث و بانی آن بوده، همین است که موافقان و حامیانش، در حد وسیع به مخالفان و منتقدانش تبدیل شده‌اند و احترام او را آن‌گونه که حق است نگه نمی‌دارند. می‌دانیم که بخشی از حامیان احمدی‌نژاد، به مرور و در پس نارضایتی از عملکرد سیاسی و فرهنگی و اقتصادی او، صدای مخالفت و انتقادهای تند بلند کردند، اما نه به شیوه مستقیم و رودررو، بلکه با تخریب اطرافیان و یاران باقیمانده‌اش در دولت، به بهانه منحرف شدن بعضی از آنان. می‌دانیم که عنوان «حلقه انحرافی» ساخته و پرداخته رسانه‌هایی است که در نیمه دوم سال ۹۰، هیچ انتقادی را درباره رییس دولت نمی‌پذیرفتند. حتی اگر منتقد از خودشان بود، بایکوت می‌شد. از نظر تمامی اصولگرایان بریده از احمدی‌نژاد، در راس این حلقه انحرافی موهوم، کسی نیست جز اسفندیار رحیم‌مشایی. به ظاهر ایشان باید جلودار رییس خود برای انتقاد شنیدن و ناروا پذیرفتن باشد زیرا مقام احمدی‌نژاد، آن طرف خط‌قرمز قرار داشت و منتقدان درون‌جناحی نمی‌توانستند بیش از حد و اندازه به دست‌وپای او بپیچند، بنابراین همه درشتگویی‌ها را نثار رفیق گرمابه و گلستان او یعنی لیدر به اصطلاح انحرافی‌ها می‌کردند. اما اکنون که جناب دکتر به این طرف خط‌قرمز، یعنی در همسایگی مردم، نقل مکان کرده، از نظر یاران دیروزش، می‌توان به جای گارد فکری او که رحیم‌مشایی بود، سراغ خودش رفت و هرآنچه به دیگران می‌شود گفت، به او بگویند.
تاکنون دیده نشده که یک رییس‌جمهوری پس از رفتن، در میان یاران و دوستان پرشمار خودش این همه مورد بی‌مهری قرار گیرد. چرا؟ چون ایشان در دوران مسئولیت مهمی که داشت، ناگهان ترمز قطار در حال حرکت را می‌کشید و یک‌نفر از همکاران بلندپایه خود را پیاده می‌کرد، به گونه‌ای که در هشت سال تعداد زیادی از وزیران، روسای سازمان‌های دولتی، روسای بانک‌ها، استانداران، فرمانداران و معاونان آنان را از کار برکنار کرد و افراد جدید را سوار می‌کرد یا ارتقای مقام می‌داد. در چرایی این اقدام بی‌سابقه و ضرورت آن بحثی نیست، اما از نتیجه آن، که مخالف‌تراشی برای رییس شد، درمی‌یابیم که نباید انتظار داشت، احمدی‌نژاد با پایان یافتن مسئولیتش در دولت، تنها نباشد. نه که تنها نباشد، بلکه از اعتنای همکارانش نیز محروم شود. لطفا به این خبر دقت فرمایید: «مدیرکل دفتر گسترش آموزش عالی درباره دانشگاه احمدی‌نژاد و عدم دریافت گزارش‌های لازم از این دانشگاه تاکید کرد نمی‌توانم بدون رعایت حداقل‌ها پای مجوز قطعی دانشگاه احمدی‌نژاد را امضا کنم. مهر نوشت ابوالفضل حسنی با اعلام این خبر درباره مجوزهای دانشگاه جامع بین‌المللی منتسب به محمود احمدی‌نژاد در دفتر گسترش وزارت علوم گفت: براساس مصوبات شورای گسترش به منظور کسب موافقت قطعی برای راه‌اندازی هر دانشگاه، هیات موسس باید حداقل هفت نفر و حداکثر ۹ نفر باشند. اما در اساسنامه دانشگاه جامع بین‌المللی تنها چهار نفر به عنوان هیات موسس امضا کرده‌اند که نمی‌توان این عدد را به عنوان ملاک ارائه مجوز قطعی قرار داد و من هم نمی‌توانم پای آن را امضا کنم… وی در پاسخ به پرسش مهر درباره مکان دانشگاه احمدی‌نژاد در تهران گفت: هیچ مکانی برای تاسیس دانشگاه احمدی‌نژاد به دفتر گسترش پیشنهاد نشده است و این دانشگاه فعلا نمی‌تواند مجوز رشته دریافت کند.» (آرمان ۱۷/۰۵/۹۲)
روشن است که این مدیرکل محترم نباید برخلاف قانون عمل کند، بلکه آن رییس (سابق) نباید به‌گونه‌ای عمل کند که یک مدیرکل به این زودی اقدامات خلاف قانون وی را رسانه‌ای کند. آقای محمودی که در یک گفت‌وگوی رادیو تلویزیونی، در مقابل چشم‌ میلیون‌ها ایرانی اعلام کرد همه مردم دنیا احمدی‌نژاد را می‌شناسند و برایش احترام قایلند چون او به مردم دنیا احترام می‌گذارد (نقل به مضمون)، این‌گونه در رسانه‌های میهن خود آن هم توسط یکی از کارگزاران دست سومی‌اش، به بی‌توجهی به قانون متهم می‌شود و تصمیمی را که برای ادامه فعالیت خود پس از ریاست‌جمهوری گرفته است، باد هوا می‌کند، چگونه می‌تواند تنها نباشد؟
محمود احمدی‌نژاد وقتی (در سال ۸۴) رییس‌جمهور شد، در میان هوادارانش آن‌قدر احترام داشت که سیدمحمد خاتمی در سال ۷۶٫ سیدمحمد خاتمی هرگز برای خود نه تنها مخالف درست نکرد، بلکه مخالفان خویش را با ادبیات فاخر و بزرگ‌منشی به منتقد تبدیل کرد. راز محبوبیت هرکسی از رفتار و گفتار او سرچشمه می‌گیرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.