به بهانه تخریب سینما شهر فرنگ بهبهان / جایی برای مرد شدن

خبر پارسی – حمید رضا بیدخام – دلت که می گرفت زیر آسمان این شهر ، از ایام نچسب و آدم های بد کردار یا سرزنش و تحقیر آویخته بر در و دیدار ، هوای تکاندن دل و جان که می کردی ، با چند سکه در جیب یا قلک سفالی که هیچوقت پر نمی شد در عیش و خوشدلی ، میرفتی و از بین آن همه دوست که در سبقت یکدلی شان می ماندی ، به کفایت سکه هایت ، هر که بود را به مهمانی بی دعوت زندگی می بردی .
به آبشار نور و رنگ و صدا ، در جادوی ضیافت پرده نقره ای .
و سینما تنها ماجراهای ناممکن ابر آدمها نبود . سینما زندگی بود ، رهایی ، آزادی ، ترک عادات رخوت و تردید بود .
آداب خندیدن از اعماق دل ، گریستن از سویدای جان ، بی ترس و تشر ، بی عذر و غرض .
سبک می شدیم انگار در عضله و اندیشه هامان ، مسخ و مجذوب یا مات ومبهوت .
آدم دیگری می شدیم انگار ، در برگشت خانه ای که بی پرده بود همه پنجره هایش و روزهای نیامده را به رویای ضیافتی دیگر گره می زدیم .
در مهتابی همین پرده نقره ای بالغ شدیم ، در انس گونه و دستهامان ، اشک ها و لبهامان .
به مهر نشستیم ، به انتظار گسستیم ، به حسرت و حزن جان دادیم ، تا شدیم ، جفا دیدیم ، شکستیم.
حرمت دل را اما ، به هر از راه رسیده ای نباختیم که حرمت از مرام بود و مردانگی هنوز کیمیای زمان نبود ، قسم راستمان بود و هنوز آدمها را به حرف و قولشان محک می زدند
پا به پای همین سینما به میانسالی و سپید مویی و مرگ رسیدیم ، به غرابت نسلی که ضربان نامنظم قلبش هنوز با فریم های شور و شیدایی کوک میشود و تا نفس آخرش روی حرفهایش می ماند .
زیر تیغ هم که باشد ، در ابدیت اظطراب و نفس هم که باشد ، شیدایی سینما ، نوستالژی اعتماد و امیدش را فریاد می زند :
« قبله عالم سینماتوگراف آدم تربیت می کند »
حمید رضا بیدخام

تخریب سینما شهر فرنگ بهبهان

IMG-20150725-WA0008

IMG-20150725-WA0009

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.