خبرپارسی-رسول بهروش-۱- در حاشیه بازگشت حسن روحانی از سفر نیویورک، برخی از عناصر افراطی در فرودگاه مهرآباد تهران با پرتاب کفش به او حمله کردند. پس از این اتفاق، سیدمحمد خاتمی به تندی علیه ماجرا موضع گرفت. رییس دولت اصلاحات در تخطئه این رفتارهای رادیکال گفت: «اگر جلوی جریانات تخریبی گرفته نشود، باید منتظر ترور باشیم.» بعد از این اظهارنظر جنجالی، بحثهای زیادی پیرامون هشدار صریح خاتمی در محافل سیاسی در گرفت، اما شاید جالبترین واکنش ممکن به داستان را نماینده اصفهان در مجلس شورای اسلامی نشان داد. احمد سالک در یک جبههگیری بحثبرانگیز مدعی شده است «از این به بعد هر اتفاق ضد امنیتی در قالب ترور رخ بدهد، مسوولیت آن متوجه خاتمی خواهد بود» و در توجیه اعلامنظر عجیبش ادامه میدهد: «خاتمی باید اسناد اظهاراتش را در اختیار دستگاههای امنیتی قرار بدهد، در غیر این صورت خود او متهم خواهد بود.»
۲- آنچه این روزها برای رییسجمهور پیشین کشورمان رخ داده، به شکل عجیبی یادآور فضای فعلی فوتبال ایران است. آنجا محمد خاتمی به جرم اعلام هراس از برخی تندرویهای احتمالی، خودش در معرض اتهامزنی قرار میگیرد و اینجا علی دایی به بهانه افشاگری پیرامون بعضی پشتپردههای فوتبال، متهم میشود به اینکه شخصا در این ماجراها دست داشته است! اتفاقا همین چند روز پیش بود که محمد مایلیکهن – شاید سالک فوتبال!- در کنفرانس مطبوعاتی قبل از بازی پرسپولیس و صبا انگشت اتهام را به سمت خود شهریار نشانه رفت و ادعا کرد قطعا این قبیل روابط آلوده به شکل دوسویه برقرار میشود، وگرنه چرا کسی به او پیشنهاد نمیدهد و داوران برای زدوبند سراغ دایی میروند؟! این فرهنگ حاکم بر جامعه ماست؛ عرف سنگینی که راه را بر هر اصلاح و ویرایشی میبندد و اجازه نمیدهد سیاهیها از پستو بیرون بیایند. اینجا همه شرارتها باید مکتوم و سر به مهر باقی بمانند. هرکسی حرف بزند یا هر تلاشی برای افشاگری به خرج بدهد، اول خودش متهم خواهد بود؛ درست مثل عابری که یک زخمی رها شده در خیابان را به بیمارستان میرساند و مطابق قوانین مدرن کشور ما، «بازداشت» میشود تا تکلیف بیمار روشن شود!
۳- مشکل اینجاست که ما در خیلی از موارد، سکوت عافیتطلبانه را به مبارزه ماجراجویانه ترجیح میدهیم و حاضر نیستیم برای تضمین اخلاق و امنیت هزینه بدهیم. دقیقا چیرگی همین طرز تفکر هم هست که باعث میشود شمشیر قهر و غضب به جای عناصر آلوده، رو به افراد افشاگر و غیر سازشکار تیز شود. اگر محمد خاتمی امروز از احتمال ترور سخن میگوید، دلیلش این است که یک بار چنین حادثه تلخی در دولت او رخ داده و برای ایران به عنوان یکی از امنترین کشورهای جهان مشکل درست کرده است. اینکه نسبت به هشدار او جبهه بگیریم و با تهدید و ارعاب ساکتش کنیم، چه دردی را از ما درمان خواهد کرد؟ از این سو اگر علی دایی داستان تبانی و زدوبند در فوتبال ایران را پیش میکشد، باید به تجارب او احترام گذاشت و حرفش را جدی گرفت. کسی که نزدیک به سه دهه از عمرش را در بالاترین سطح این حوزه به فعالیت مشغول بوده و از او به عنوان چکیده و عصاره فوتبال کشورمان یاد می شود، حتما آنقدر تجربه دارد که ندیده و نشناخته حرف نزند. راههای دعوت دایی به خاموشی فراوان است؛ اینکه بپرسیم چرا بعد از باخت افشاگری کردی؟ چرا وقتی از داوری سود میبردی حرفی نزدی یا چرا این پیشنهادات به مربیان دیگر ارایه نشده؟ این همه فرمول امتحان پس داده و نخنما شده برای پاک کردن صورت مساله وجود دارد و همیشه هم جواب داده، اما شاید بتوان حداقل برای یک بار، شیوهای دیگر را آزمایش کرد؛ راهی دشوار رو به کشف حقیقت و پاکسازی فوتبالی که سلول به سلولش فساد و تباهی را فریاد میزند.
۴- رویای پیشرفت و ترقی، با دهانهای دوخته جور در نمیآید. وجدان اجتماعی را فلک نکنید. هر جامعهای به بیمدهندههای بیباک نیاز دارد؛ کسانی که بدون واهمه از عقوبتهای واهی، حرفشان را بزنند و از دردهای موجود پرده بردارند.