/ مراسم روز خبرنگار در تالار مجلل عروسی!/سرزمین سبز،سرزمینی پر از خالی!
سردبیر
خبر پارسی – فرزاد صدری – یک تالار عروسی در دورترین نقطه شهر مابین کاندیدهای انتخابات که چهره شان هم اصلا فتوژنیک نبود غربت روز خبرنگار را دوچندان کرده بود!
سرزمین سبزِ شهرِ جدید صدرا جایی که تازه به دوران رسیده ها اصرار دارند «گرین لند» ش بخوانند اصلا نشانی از سبزی و طراوت روز خبرنگار نداشت! از چند صد متری این تالار مجلل عروسی نیروهای انتظامات تو را سین جین می کردند کجا؟خبرنگاری؟اسمت چیه؟خبرنگار کدوم روزنامه هستی؟….اینقدر تو را سین جین می کنند که هاج و واج می مانی قرار است به مراسم روز خبرنگار بروی یا از تاسیسات هسته ای بازدید کنی؟!
مرحله سخت ورود به تالار عروسی را که می گذرانی فضایی مدرن و شیک انتظارت را می کشد. دیدن جمعی از دوستان قدیمی بار سنگین فضای غریب تالار را تا حدودی کم می کند.صرف چای در لیوان یک بار مصرف حس بدی برایم دارد مثل روزهای تلخ عادل آباد وقتی در شیشه نوشابه چای می خوردیم! حال خوبی ندارم فضای تالار با همه زیباییش مناسب اهل اندیشه نیست.عادت کرده بودیم در جوار حضرت حافظ مشق عشق بنویسیم و حرفِ دل بگوییم.
به حیاط محوطه برمی گردم از بالا نگاهی به صدرا می اندازم حس خوبی ندارم از بالا نگاه کردن به آدم ها همیشه حالم را بد می کند! فکر کردن به انبوه آپارتمان های صدرا با همه مشکلات پیدا و پنهانشان در یک تالار مجلل عروسی کمی ابلهانه است!دچار پارادوکس عجیبی شده ام ماندن یا رفتن مسئله این است! به احترام همکاران خبرنگار و دعوتی که مدیر کل فرهیخته و آرام فرهنگ و ارشاد از من به عنوان یک خبرنگار پیشکسوت به عمل آورده تصمیم می گیرم تا پایان سخنان استاندار جدید فارس بمانم.جمع را به طبقه بالای تالار دعوت می کنند.چیدمان صندلی ها بر خلاف هدف گذاری که شده بود اصلا صمیمانه نیست.یک گروه موسیقی که بسیاریشان تازه کار و کارآموز می نمایند به اجرای کاری می پردازند که حالم را بدتر می کند!موسیقی همراه با رقص نور اجرا می شود و من احساس می کنم چقدر ساحت اندیشه پایین می آید!
استاندار فارس وارد تالار می شود و تلاش می کند قشنگ صحبت کند.شسته و رفته!فضا اما به سالن عروسی شباهت دارد غیر از خبرنگارانی که وظیفه پوشش سخنان استاندار را بر عهده دارند کسی صدای او را نمی شنود! استاندار پر از تیتر کلیشه ای است و مراسم روز خبرنگار پر از خالی! چیدمان صندلی ها اجازه نمی دهد استاندار با خبرنگاران خوش و بشی داشته باشد! او خیلی زود تالار عروسی را ترک می کند تا خبرنگاران به این فکر کنند با چه کسی درد دل داشته باشند!
مراسم مجری ندارد!صدایی پخش می شود که خودمان را برای پارت دوم موسیقی آماده کنیم!دوباره حالم بد می شود به این فکر می کنم که کاش جای پخش این موسیقی های بی و سروته استاندار نشسته بود و به صدای خبرنگاران استان گوش می داد. فرصتی بسیار خوب برای اینکه استاندار جغرافیای تازه سکونتش را بهتر بشناسد و خبرنگاران نیز با دیدگاه های استاندار بیشتر آشنا شوند. نه مراسم مجری ندارد و کسی نیست فکر مرا گوش کند!
تصمیمم برای رفتن قطعی می شود.به صدرا می روم تا از انبوه مشکلات شهر سوژه گزارشم را پیدا کنم من یک خبرنگارم مرا به تالار عروسی چه!