خبر پارسی – حسین خبیری – انسانها معمولا ازبخش های موفق ومثبت زندگی خودسخن می گویند،همچنین تمایل دارندضعف هاوناکامی های خودرابه فراموشی بسپارندیاازبیان آن خودداری کنند.وقتی ما قدم به اجتماع می گذاریم،درمسیرتبادل اندیشه وافکار،بویژه درتکثروتضارب آرا، این ناتوانایی هانخ نماشده وبه اشکال گوناگون به ماگوشزد می شودوبدین سان نقدپابه عرصه وجود می گذارد.
ازسوی دیگردرجامعه ماودرنظام اجرایی سیاسی کشورمان،نقدبه رسمیت شناخته نشده است ودارای اعتبار وجایگاه مشخص ومطلوبی نمی باشد.
متولیان امورمشتاقند و پیگیر،تااصحاب رسانه فقط وفقط زبان به مدح وستایششان بگشایندوتقریباً کمتر وظیفه ی دیگری را برای خبرنگاران متصورهستند،درست شبیه به همین وظایف مصطلح ومرسوم ولی غلط”روابط عمومی ها” نه بیشترونه کمتر.
دربازتعریف نقش روابط عمومی،سوق دادن حرکت سازمان به طرف تامین خواست ها ،درخواست هاونیازمندی های مخاطبان و قدم به قدم ولحظه به لحظه نزدیک شدن به سازمانی متناسب باسلایق وعلاقه مندی های متکثردرجهت ترمیم کژی هاوکسب رضایتمندی بارویکرد “تامین ارتباط پایدار با مخاطب”،مقصدغاییست.
درواقع روابط عمومی به عنوان نماینده ی افکارعمومی درهرسازمانی ایفای نقش می نماید،متولیان سازمان ازطریق روابط عمومی، رفتارها وعملکردخودراتصحیح نموده وسامان می بخشندوهمه ارکان سازمان دست به دست هم می دهندتاضمن شناخت بیشتروظایف خوددرقبال مطالبات مردم، شرایط “کسب اعتمادمخاطبان دربلندمدت” را فراهم نمایند.
آموزش مخاطبان برای آشنایی بیشترآنها باحقوق ومطالباتشان ازسازمان وشگردهای احراز، تحقق واستیفای این حقوق را می توان ازوظایف بدیهی روابط عمومی دانست.
اگرچه امروزه متصدیان روابط عمومی ازافرادمطیع نزدیک به دیدگاه های مدیرسازمان انتخاب می شوندامادقیقاًآنچه مااز”سرپوش گذاشتن”،”ماست مالی کردن”و”اشتباهات سازمان راتوجیه کردن ” متوجه می شویم ازوظایف روابط عمومی به شمارنمی رود.
خبرنگاران اما،درایستگاهی کاملا متفاوت قراردارند،انتظارمردم ازآنهانقدبی پرده وبی مهابای موانع پیداوپنهان تعالی جامعه درحوزه های گوناگون است.
به بیان دیگر،همگان به خبرنگارچشم امیددوخته اندتا کوچک ترین رویدادی ازچشم تیزبین او مخفی نماندوهمزمان بی هیچ دخل وتصرف وکم فروشی، اخبار را دراختیارعموم قراردهدوبه قولی ازخودسانسوری بپرهیزد.
نقدازوظایف ذاتی حرفه ی خبرنگاری است،همانطورکه خبرعینی است ونه ذهنی،نقدهم بخشی از واقعیت عینی اخباروگزارش های منتقدانه است.البته همانطورکه خیال بافی درتنظیم ونشر خبرمنع شده است، “نقدمنصفانه واقع بینانه” نیزملزم به رعایت این قاعده مندی است.
خبرنگاران درگذشته برای فعالیت خبری علی الخصوص نقدنویسی حیطه ومحدودیتی قایل نبودنداماباگسترش علوم خاصه دانش خبرنگاری،امروزه انتظارمی رودتامنتقدیک سوژه، دارای تخصص مرتبط باموضوع یا اطلاعات مکفی برای پردازش وتحلیل مطلب باشد.حالا دردنیای مطبوعات کمترمشاهده می شود که یک منتقدورزشی درزمینه ی گردشگری یاصنعت یاپزشکی قلم فرسایی نمایدوبالعکس.
همچنین شایسته است که نقدبا ارائه راه کارهایی برای برون رفت ازوضع موجودبه سمت وضع مطلوب همراه باشد،امانقد،فی نفسه وبدون ارائه راه کارنیزخالی ازلطف نیست.
منتقدخواسته یا ناخواسته کمربه خدمت ورشدسازمان وجامعه بسته است،شاخک های اونسبت به کژی هاحساسندودرصورت مشاهده ی کاستی ها به بخش های مختلف هشدارمی دهد.
نقدرانبایددشمنی یامخالفت معنی یاتلقی کرد،هیچ فردی مانندمنتقدوهیچ عنصری مثل نقد،در پیشگیری ازاشتباهات و رفع معضلات،موثرواقع نمی شوند،منتقدان ناظربررفتار مدیرانند ومتولیان امورخودبه این نظارت واقفندونیازمند.
سازمان تحول خواه وتوسعه جوبانقدومنتقدبه ستیزه برنمی خیزدبلکه به استقبال آن می رود.
غالباًصف تمجیدگویان وتعریف کنندگان بسیارطولانی است وبعضی اوقات نوبت به همه هم نمی رسد، اماآنچه کیمیاست وکمیاب وپویایی را برای سازمان و جامعه به ارمغان می آورد زبان نقد است، نقدعالمانه.
یک منتقدحرفه ای بانقدکارشناسانه ی خود به مدیران سازمان کمک می کند تا به یک ارزیابی دقیق وواقعی ازوضعیت موجودبرسند ودچاراشتباه محاسباتی نشوند.
بخشی از رونق یارکود بازارنقد به ظرفیت های قانون اساسی یک کشور و نگرش ودیدگاه های دولتها به سرفصل ها،مقوله هاوکلیدواژه هایی مانند: حقوق بشر، حقوق شهروندی،دموکراسی، جریان روان انتشاروتبادل اطلاعات،آزادی بیان وبه تعبیرطنزگونه ومعنادارخبرنگاران ” آزادی پس ازآزادی بیان “بستگی دارد.
وضعیت ایده آل وآرمانی دریک جامعه ی توسعه یافته، همیاری ومشارکت همگانی درفراگیرشدن نقد درتمامی شئون سیاسی ،اقتصادی و اجتماعی است.