جمیله کریمی: گفتمان آقای روحانی همان گفتمان اصلاح طلبی است/بدنه دولت تدبیر و امید غیر سیاسی است/ اصلاح طلبان به دنبال مجلسی هستند که عقلانیت بر آن حاکم باشد
سردبیر
خبر پارسی – نشریهفریاد با هدف بررسی عملکرد دولت اصلاحات و انتخابات پیش روی مجلس شورای اسلامی، با دبیر مجمع زنان اصلاح طلب استان فارس و همچنین عضو شورای هماهنگی جبهه اصلاحات این استان به گفت و گو نشسته است.
مشروح گفت و گوی جمیله کریمی دبیر جمعیت زنان مسلمان نو اندیش و مشاور امور بانوان استاندار فارس در دولت اصلاحات را با این نشریه بخوانید. *در دوم خرداد ۷۶ مردم ایران با رای ۲۰ میلیونی خود به سید محمد خاتمی و دولت اصلاحات آری گفتند. چه عواملی در این امر موثر بود که تنها پس از گذشت دو دهه از انقلاب، گفتمان اصلاحات به پیروزی رسید و جامعه نیاز به اصلاحات را در ساختار سیاسی کشور احساس کرد؟
عوامل متعددی از جمله افزایش نسبت شهرنشینی، افزایش نرخ باسوادی و طبقه تحصیل کرده، صنعتی شدن جامعه ایران و تحول جمعیتی در جامعه که با رشد فزاینده جمعیت جوان کشور همراه بود. با توجه به شرایط فوق نیاز نسل حاضر در چنین فضایی نیز متفاوت میشود و پاسخگویی به این نیازها به صورت سنتی و کلیشهای دیگر مورد قبول واقع نمیشود. چنانچه دقت کنید در مییابید که بیشترین کسانی که از آقای خاتمی حمایت کردند جوانان و زنان بودند. این دو گروه میگفتند که با شرایط موجود، این چارچوب سنتی و کلیشهای دیگر پاسخگو به نیازهایشان نیست و از طرف دیگر برنامه های آقای خاتمی متناسب با نیازهای این بخش از جامعه بود. مباحثی مثل آزادیهای سیاسی-اجتماعی، به رسمیت شناختن حقوق شهروندی -که در اصل سوم قانون اساسی نیز مورد تاکید قرار گرفته بود و شاید شرایط تحقق آن در جامعه مهیا نشده نبود- تکریم شخصیت انسانها، قانونگرایی و تاکید بر تحقق حقوق و ظهور زنان در عرصه های مختلف جامعه و… مورد خواست و اقبال عمومی قرار گرفته بود. البته نمی توان در این جهت روند اعتراض مردم در دوم خرداد را نادیده انگاشت. اعتراض به تبعیض و بی عدالتی و ناکارآمدی شیوه ها و ایستایی برخی نگرش ها و بینش ها و همچنین در آستانه انتخابات بخشی از حاکمیت با نادیده گرفتن سلایق و گرایش های مردم تمام امکانات را در اختیار یک کاندیدا قرار دادند. همه این عوامل دست به دست هم داد و حماسه بزرگ دوم خرداد را آفرید. من تاکید می کنم که پیام دوم خرداد، پیام تثبیت انقلاب اسلامی و نظام در گستره ای فراتر است. رویکرد اصلاحی در فرهنگ دینی ما وجود دارد و گواهش این سخن امام حسین(ع) است که میفرماید: «من برای اصلاح دین جدم رسول الله برخاستهام» که نشان دهنده آن است که چنین رویکردی در ذات فرهنگ دینی ما بوده و طبیعی نیز میباشد.
در آن شرایط انقلاب نیز نیاز به این چنین حرکتی داشت. انقلاب در حال دور شدن از بعضی شعارهای اولیهی خود مانند «آزادی جمهوری اسلامی» بود، مخصوصا جمهوریت و اسلامیت که هر دوی آن در فراز و نشیبهایی که جامعه ی ما بعد از انقلاب طی می کرد، دچار آسیب شده بود. مباحثی چون آزادی سیاسی و اندیشه آن چنان که باید و شاید در جامعه مورد توجه قرار نمی گرفت. شاید علت این وقایع بروز جنگ تحمیلی بوده و از طرف دیگر دولت سازندگی هم بیشتر به توسعهی اقتصادی توجه میکرد تا به توسعهی سیاسی.
* اساسی ترین شعارهای دولت اصلاحات مرتبط با آزادیهای سیاسی-اجتماعی بود، ولی از طرف دیگر عملکرد دولت اصلاحات در حیطههای اقتصادی، اخلاقی و حتی دینی و مذهبی با توجه به آمارهای موجود موفقتر به نظر میرسید . اما این دست آوردها به نحوی شاید دیده نشد و بعدها به گونهای مورد انکار واقع شد و دست آویزی برای انتقاد مخالفین قرار گرفت، نظر شما در این باره چیست؟
این درست است که دولت با شعار توسعهی سیاسی بر روی کار آمد، اما اگر ارزیابی کنیم شاید بهترین شرایط را حتی در عرصهی اقتصادی داشت. توسعه اقتصادی زمانی در کشور اتفاق میافتد که فضای مساعد در جامعه وجود داشته باشد. دولت اصلاحات یکی از دولتهایی بود که توانست امنیت و اعتماد در سرمایه گذاری اقتصادی را در جامعه فراهم کند؛ به خصوص در تعامل منطقی که با جامعهی بین الملل به وجود آورده بود و آن شرایط تنش زایی که در سیاست خارجی ما حاکم بود را از بین برد. اگر به یاد آوریم در هنگام روی کار آمدن دولت اصلاحات سفرای کشورهای اروپایی به کشورهای خود فراخوانده شده بودند و سیاستی نامناسب در روابط بین الملل حاکم بود و این خود باعث عدم اعتماد سرمایه گذاران در کشور ما شده بود. با ایجاد فضای امن علاوه بر این که سرمایه گذاران خارجی در کشور شروع به سرمایه گذاری کردند، سرمایه گذاران داخلی نیز به فضای حاکم بر فعالیت های اقتصادی جامعه اعتماد کرده و سرمایههای خود را به داخل کشور برگردانند. در زمانی که نفت در پایینترین قیمت خود بود صندوق توسعه ملی را پایه گذاری نمودند و سعی بر آن داشتند تا زیر ساختهای اقتصادی و اجتماعی کشور را قوت بخشند و هزینهها را صرف امور زیر بنایی کنند؛ اما متأسفانه عکس آن را در دولت دهم مشاهده نمودیم.
اینکه میگویند در دولت اصلاحات به عرصههای دینی و اخلاقی بها داده نمیشد بیشتر تبلیغات جریان مخالف بوده و باید توجه کنیم که در جامعه نمیتوانیم دین را به زور به کسی تحمیل نماییم. از طرف دیگر دین را در امور ظاهری آن خلاصه کردند که مثلا اگر مقداری موی دختری پوشیده نبود یا آستین پسری کوتاه بود آنها بیدین میباشند که اینها بیشتر نشات گرفته از نگاه های تنگ نظرانه جریان مخالف بوده است.
اصلاح طلبان معتقد هستند که حضور فعال دین در عرصه اجتماعی می تواند جهت گیری موثر و روشنی داشته باشد. پیام دوم خرداد این بود که دین طرفدار آزادی، دموکراسی و عدالت و حاکمیت انسان بر سرنوشت خودش است و قانون اساسی را دستاورد بزرگ انقلاب می داند که مایه نظم و التزام جامعه است. در بحث تشکلهای مردم نهاد نیز که میگویند پدیدهی غربی است، باید بگویم که اتفاقا در سنت دینی و تاریخی ما نیز وجود داشته و همچنین اگر تجارب دیگر کشورها را با بومی سازی آن مورد استفاده قرار دهیم کار ناپسندی نیست. نمیتوان به دور کشور دیواری کشید و خود را درآن محصور کنیم و این که دولت اصلاحات را به بیدینی و بیاخلاقی متهم میکنند برای جدا کردن بدنهی سنتی جامعه از اصلاحات میباشد و در این راه از تمام ابزار تبلیغاتی خود از جمله رسانه عمومی بهره بردند.
* در شکل گیری دوم خرداد زنان چه نقشی داشتند و به دنبال چه آرمانهایی بودند و پس از پیروزی در انتخابات به چه میزان مطالبات آنان مورد تحقق واقع شد و چه فضایی برای مشارکت و فعالیت زنان در جامعه به وجود آمد؟
برای بررسی نقش زنان باید به دوران قبل تر برگردیم. از زمان مشروطه و نهضتهای ملی تا انقلاب اسلامی حتی در اداره جنگ و پس از آن تا دوران سازندگی و در ادامه دوم خرداد نقش پر رنگی ایفا نمودهاند. زنان ما انتظار داشتند با پیروزی انقلاب حضور آنان حضوری تعریف شده و نهادمند در ارکان مختلف نظام باشد و نگاه مثبت حضرت امام (ره) نیز این موضوع را بیان میکرد. ایشان در حرکتی برای ارسال پیام خود، یک زن را به عنوان سفیر به یک کشور کمونیستی میفرستند و البته با شروع جنگ ضرورت ایجاب می کرد که تمام نگاهها به سمت جنگ معطوف شود و پس از آن نیز بازسازی خرابیها و نگاه دولت سازندگی به تناسب شرایط آن زمان کمتر معطوف به زنان به عنوان یک سرمایه اجتماعی بود. زنان نیز این تصور را داشتند که جامعه آنها را تنها برای راهپیماییها و این گونه فعالیتها میخواهد و حضور نهادمندی برای ورود آنها به عرصهی قدرت تعریف نشده است. همچنین در کنار زنان، دختران جوان بودند که مطالبات خاص خود را داشتند. همهی این عوامل و حضور آقای خاتمی در فضای انتخاباتی که یکی از شعارهای ایشان تکیه بر حقوق زنان و حضور زنان در عرصه های مختلف بود، موجب حمایت زنان از جریان دوم خرداد شد.
در دوران اصلاحات به وجود آمدن تشکلهای مردم نهاد در جامعه و به خصوص مرتبط با مسائل زنان بسیار چشم گیر بود و همچنین حضور زنان در سطوح میانی قدرت حضور قابل قبولی بود. در سطح کلان نیز دو زن وارد کابینه شدند. نقطهی عطف حضور زنان در همان سطوح میانی مدیریت بود که تا به امروز نیز این حضور تکرار نشده است، زنان با ورود به این سطح مدیریت خود را به عنوان عنصری موثر اثبات نمودند. نکتهی جالب توجه این بود که در هر جایی که زنان وارد میشدند سلامت (چه سلامت اقتصادی و چه اجتماعی) مرتفع میگردید و زنان با حضور خود در فضای سیاسی باعث منعطف شدن فضا میشدند. دولت اصلاحات برای حضور زنان در عرصه های مختلف آغاز خوبی بود اما در هشت سال بعد نه تنها استمرار پیدا نکرد بلکه دولت نهم و دهم برخاسته از اصولگرایان جلوی حضور زنان در جامعه را گرفت و با وضع قوانین سد راه حضور زنان شدند. از جمله این اقدامات میتوان به ایجاد سهمیه برای حضور دختران در دانشگاه، مانع تراشی برای حضور فعالانهی زنان در جامعه مدنی و مشکل تراشی برای ورود دختران به دانشگاههای خارج از کشور اشاره و… نمود.
* پس از سال ۸۴ و شکست اصلاح طلبان در انتخابات جناح مخالف به سبکهای مختلف، از قبیل کنار گذاشتن اصلاح طلبان از مناصب سیاسی، محدود کردن فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و همینطور تبلیغات رسانهای سعی برآن داشتند که اصلاح طلبان را از جامعه طرد کنند و آنان را کنار بگذارند به نظر شما این تلاشها به چه میزان به هدف خود نزدیک شد؟
به نظر من آنان به هدف خود نرسیدند اما تنگناهای زیادی را در آن هشت سال برای اصلاح طلبان ایجاد کردهاند و در این مسیر نیز اصلاح طلبان هزینهی سنگینی دادند.
اما اگر از زاویهی دیگر بنگریم میبینیم که حتی اصلاح طلبان قویتر شدهاند و پایگاه اجتماعی قویتری نیز کسب کردهاند، اقتدار اجتماعی اصلاح طلبان در انتخابات ۹۲ این موضوع را اثبات میکند که اصولگرایان به هدف خود نرسیدند. هدف اصولگرایان برای حذف رقیب چیزی جز ضرر به جامعه نبوده چون بخش عظیمی از جامعه که از ظرفیت بالایی برخوردار بودند را از گردونه اداره جامعه حذف کردند و از طرفی دیگر یک سری نیروهای افراطی که بیشتر خود رای بودند را جایگزین نمودند که تمام زیرساخت های کشور را تخریب و هزینه جبران ناپذیری بر کشور وارد کردند.
* با توجه به حمایت اصلاح طلبان از اقای حسن روحانی که به پیروزی وی با شعار اعتدال و میانه روی در انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲ انجامید به نظر شما دولت تا چه حد به گفتمان اصلاح طلبی نزدیک است و توانسته فضا را برای فعالیت اصلاح طلبان مهیا کند؟
اعتدال یک روش است نه گفتمان و انتخاب این شعار توسط آقای روحانی برخاسته از آن فضای افراطی و تندرویهای هشت ساله حاکم بر جامعه بود. گفتمان آقای روحانی همان گفتمان اصلاح طلبی است اما ایشان در سیاست خارجه و تعامل با دنیا که با تنش زدایی در سیاست خارجه و پیشبرد مسئله هسته ای با یک رویکرد اصلاح طلبانه وارد میدان شدند و موفق هم بودند. اما از طرف دیگر در سیاست داخلی من نمیخواهم بگویم گشایشی در فضای داخلی کشور رخ نداده ولی میتوانیم بگوییم اتفاق بزرگی شکل نگرفته و بخش عمده ای از مطالبات مردم و شعارهایی که آقای روحانی میدادند نیز محقق نگردیده است. به نظر من سه عامل بوده که مانع از تحقق این وعدهها شده است: اول آقای روحانی بعد از پیروزی با یک معضل شدید که مشکلات رفاهی جامعه است، رو به رو بود. ایشان تلاش نمود که در گام اول این مسئله را سامان دهد و من احساس میکنم که ایشان زیاد درگیر این موضوع و سیاست خارجی شدند و تا حدی از سیاست داخلی غافل شدند. دوم وزارت کشور آقای روحانی همسو با سیاستهای ایشان نمیباشد و مدیران عالی انتخاب شده در سطح خیلی از استانها بعضا شعارهای دولت را باور ندارند یا این که در مقابل فضای امنیتی به ارث مانده از هشت سال گذشته، شجاعت کافی را نداشته و نتوانستهاند این فضا را بشکنند و یا شاید توان کافی را نداشتهاند که این امر در هر استانی متفاوت است.
مسئله سوم این است که بدنهی دولت یک بدنهی غیر سیاسی است و آقای روحانی این رویکرد را به تنهایی بر دوش میکشد ولی این رویکرد و گفتمان باید در بدنهی دولت اجرایی شود. در تحقق مطالبات مردم از جمله آزادیهای سیاسی و مدنی، قوت گرفتن احزاب و تحقق فضای پر نشاط در دانشگاهها و آزادی زندانیان سیاسی و در عرصهی فرهنگی حمایت از هنرمندان و اهالی فرهنگ، ما باید شاهد حمایت تیم اجرایی دولت باشیم تا مطالبات مردم محقق شود. آقای روحانی اگر نتواند وزارت کشور را با برنامه های خود که همان مطالبات مردم است همراه کند در انتخابات پیش رو نیز دچار مشکل خواهد شد. این بدنهی اجرایی وزارت کشور است که مجری انتخابات میباشد و اگر به همین صورت پیش برود این ضعف باعث می شود که هیئت های اجرایی در رد صلاحیت کاندیداها از شورای نگهبان پیشی بگیرد؛ در حالیکه جریان اصولگرا خود را وارث مطلق نظام و انقلاب می داند و تمام امکانات را در انحصار خود دارد. از دولت دکتر روحانی توقع میرود که در آستانه انتخابات در بهبود فضا تلاش کند تا شاهد ایجاد فضای باز و پر نشاط درخور نظام باشیم و جریانات و گروه ها بتوانند به صورت عادلانه از فضا و شرایط برای حضور خود در انتخابات بهره مند گردند.
* با در نظر داشتن این موضوع که یکی از استانهایی که دولت تدبیر و امید توانست درصد بالایی از رای را در آن کسب کند استان فارس بوده، حال این توقع میرود که شرایط استان خیلی بهتر از وضعیت امروز باشد. اما ما در این استان شاهد فضایی درخور نیستیم. از نظر شما آقای روحانی چه راهکاری را باید در پیش بگیرد؟
بخشی از این مسئولیت متوجه فعالین سیاسی و احزاب سیاسی میشود و این خود فعالین سیاسی و احزاب هستند که باید حضور قویتری در عرصهی سیاسی داشته باشند و بخشی هم متوجه وزارت کشور است که باید با میدان دادن به فعالین سیاسی و احزاب و سایر تشکلات مردمی اعم از جوانان و زنان این فضا را مهیا کند. متاسفانه ما در استان فارس دچار مشکل هستیم و کارشکنیها و اختلالاتی که در جریان برنامه و سخنرانی های اصلاح طلبان ایجاد می شود و ما هر چه به انتخابات نزدیکتر میشویم شاهد ادامه روند لغو سخنرانی ها هستیم که عرصه را بر اصلاح طلبان تنگتر میکند. گاهی هم ما شاهد کوتاه آمدن فعالین سیاسی هم هستیم که این باعث مصمم شدن طرف مقابل میشود. مدیریت استان باید با همهی نهادهای استان ارتباطی منطقی و در چارچوب قانون داشته باشد و از ظرفیتهای تمامی جناحها و گروه ها در چارچوب نظام برای توسعه استان بهره گیرد و در برخوردهای خود با تمامی جریانات و گروهها شفافیت داشته باشد. آقای روحانی با بهره گیری از شعارهای اصلاح طلبانه و ابتکار عمل آقای خاتمی و حمایت آقای هاشمی بر روی کار آمده است و ظلم بزرگی است که تلاش گران این عرصه به حاشیه رانده شوند و در عرصهی اجتماعی و سیاسی نتوانند از ظرفیت های خود برای حضور در جامعه و خدمت به مردم بهره مند شوند.
* با توجه به نزدیکی انتخابات مجلس واهمیت آن اصلاح طلبان باید چه راه کار و رویهای را در پیش بگیرند تا بتوانند در انتخابات به موفقیت برسند و مسیر آغاز شده در ۲۴ خرداد ۹۲ را تکمیل نمایند؟
اولا اصلاح طلبان به دنبال مجلسی هستند که عقلانیت بر آن حاکم باشد و ما نمی گوییم مجلسی سراسر اصلاح طلب تشکیل گردد، بلکه خواهان آنیم که افرادی وارد مجلس شوند که منافع ملی را بر منافع شخصی و گروهی ترجیح دهند. باید مجلسی شکل بگیرد که از افراطیگری، تندروی، قانونگریزی و برنامهگریزی پرهیز کند. حال اگر نگاه کنیم میبینیم که اصلاح طلبان بدنهی اجتماعی خود را دارند، مخصوصا بعد از به حاشیه کشاندن اصلاح طلبان در این هشت سال اقبال عمومی به آنان بیشتر شد. انتخابات ۹۲ نیز گواه بر این مدعا میباشد. مهمترین مسئله، اجماع اصلاح طلبان است. در انتخابات سال ۸۴ که اجماعی صورت نگرفت و شاهد حضور چند کاندید از طرف اصلاح طلبان بودیم که مجموع رای آنان ـ اگر که تنها یک کاندید داشتند ـ در همان مرحله اول به پیروزی میانجامید. بعد از این اتفاق، اجماع به عنوان یک اصل در میان اصلاح طلبان پذیرفته شده است. من معتقدم که در انتخابات آینده اصلاح طلبان، حامیان دولت و آقای عارف به لیست واحدی خواهند رسید و من شکی به این موضوع ندارم و ما اصلاح طلبان از کاندیدایی حمایت خواهیم کرد که ویژگی هایی را که برشمردم دارا باشد حتی اگر این کاندید حزبی نباشد اما دانش این کار و مسئولیت آن را درک کند و انسانی باشد که منافع ملی را بر منافع شخصی و جناحی ترجیح دهد و کسی باشد که اقبال عمومی نیز داشته باشد. مهمتر از همه اینها سلامت را در حوزهی مالی که یکی از مهمترین ویژگیهای یک نماینده است دارا باشد. سلامت مالی یکی از شاخصهای یک کاندیدای اصلاح طلب هست که در گذشته نیز اصلاح طلبان از سرآمدان این ویژگی بودهاند.
لازم می دانم این نکته را در اینجا اشاره کنم که مقام رهبری در انتخابات ۹۲ رای مردم را حق الناس معرفی کردند. این جمله تاثیر اساسی بر انتخابات و بهبود سلامت انتخابات گذاشته بود و درجایی دیگر فرموده بودند که همه در انتخابات شرکت کنند حتی اگر ما را قبول ندارند و مفهوم این جمله این است که ممکن است سلیقه و انتخاب شما با ما متفاوت باشد و در انتخابات باید تنوع سلایق باشد، تا که قدرت انتخاب مردم بالا برود و تاکیدیست هم بر دست اندر کاران انتخابات، هم ناظران و مجریان آن و شورای نگهبان که رفتارش فراقانونی و سلیقه ای نباشد و در چارچوب قانون کار خود را انجام دهد. ناظران و مجریان نیز در چارچوب قانون کار خود را انجام دهند و هر گونه عملی انجام میدهند به خصوص در بحث تعیین صلاحیت ها مستند و مطابق با قانون صورت گیرد و نظر شخصی خود را در تعیین صلاحیت ها دخالت ندهد. تبیین این پیام رهبری در فضای انتخابات یکی از رسالت های مهم رسانه ها می باشد که تبیین این پیام و تکرار آن در فضای جامعه هشداری به دست اندر کاران اعم از ناظران و مجریان انتخابات میباشد. در انتخابات ۷۶ زمانی که زمزمههایی از تخلف شنیده شد، آقای هاشمی در نماز جمعه به این موضوع واکنش نشان دادند و تضمین سلامت انتخابات را به مردم اعلام کردند و همین حرکت ایشان موجب شد انقلاب از یک انحراف احتمالی در مسیر خود محفوظ بماند و مشارکت مردم افزایش یابد. رئیس جمهور نیز باید مواظب رد صلاحیت های خارج از قانون در هیئتهای اجرایی باشد و من تاکید میکنم که طوری نباشد که برای رفع تظلم ما دست به دامن شورای نگهبان شویم!
* اگر اصلاح طلبان بتوانند در مجلس آینده سهمی داشته باشند در حوزهی حقوق زنان و احقاق حقوق آنان چگونه میتوانند تلاش کنند؟
این را به صراحت بگویم که مجلس آینده قطعا متعلق به افراطیون نخواهد بود. بنده این را قبول ندارم که ما صرفا مردان را به مجلس بفرستیم وحال از آنان انتظار داشته باشیم که بیایند و قوانین را به نفع زنان اصلاح و تدوین کنند. بدون تعارف آنجایی که صرفا مردانه بوده دغدغه زنان فراموش شده. چه دولت، چه مجلس و چه قوه قضاییه ساختار مردانه صرف داشته، دغدغه زنان را بر نتابیده است. بنابراین باید قبل از شکلگیری مجلس تلاش کنیم که در احزاب سیاسی حداقل سهمیه ۳۰ درصدی کاندیداهای زن رعایت شود. چیزی که در دولت اصلاحات پایه گذاری شد و حزب مشارکت تمام تلاش خود را انجام داد تا این طرح را در انتخابات عملیاتی کند و من فکر میکنم که قبل از انتخابات باید این تلاش را بکنیم که ورود زنان به مجلس را افزایش دهیم چه از طرف اصلاح طلبان چه از طرف اصولگرایانی که معتدل و اهل فکرند. زنان در فضای مجلس حتی اگر در اقلیت باشند، میتوانند در اصلاح و تدوین قوانین تلاش کنند. ما انتطار داریم که زنان توانمند توسط احزاب سیاسی و نخبگان جامعه و مردم برای ورود به مجلس مورد حمایت قرار بگیرند. امیدواریم که در سی و هفتمین سال انقلاب حداقل بتوانیم حضور زنان در مجلس را به صورت قابل قبول داشته باشیم. ما کمتر از افغانستان نیستیم! قدمت تاریخ و تمدن ما بیشتر از آنان است که سی درصد حضور زنان در مجلس را به طور جد محقق نموده. سی درصد تجربهایست که در کشورهای توسعه یافته چه در عرصه مدیریتی و چه در عرصه قانونگذاری اتفاق افتاده است. برخی از این تجربیات، هیچ لطمه فرهنگی و دینی برای ما ندارد که بخواهیم خودمان را در استفاده از این تجارب محروم کنیم. زیبندهی تمدن ایران و جمهوری اسلامی نیست که زنان همیشه بیایند چانه زنی کنند که حق ما را بدهید بلکه باید این مشکل با فضاسازی مناسب و تدوین قوانین و تدابیر بزرگان نظام و تلاش نهادهای مدنی زنان حل گردد. زنان همیشه در شکلگیری قدرت و فعالیتهای سیاسی حضور بسیار پررنگی داشتند و در قدرت سیاسی مردان را به کرسی قدرت نشاندند. حتی کاندیداهای اصولگرا نیز از داشتن برنامه برای زنان و جوانان سخن میگویند. چراکه میدانند اگر این دو گروه نباشند شانسی برای موفقیت در انتخابات ندارند. سازمان رای بیشتر در این دو گروه تعریف شده است چون انگیزه در این دو گروه بیشتر است.
از طرفی بایستی به این نکته توجه داشت که اگر زنان مردان را به قدرت برسانند و فقط در فعالیتهای سیاسی و عرصه عمومی پیشقدم باشند ولی سهمی در تصمیم گیریها نداشته باشند، بدین معناست که ما جامعه را از نیمی از ظرفیت تعیین کننده خودش در روند توسعه محروم کردهایم؛ این اتفاق هم ظلم به زنان است هم ظلم به جامعه.
من امیدوارم فضای جامعه به شکلی باشد که هم احزاب سیاسی و هم نخبگان جامعه این شرایط را فراهم کنند که ورود زنان به مجلس مهیا باشد تا بتوانند در آنجا اصلاح و تدوین قوانین را انجام دهند.
* در این بحث به نظر میرسد در کنار زنان جوانان هم بعضا مورد توجه واقع نمیشوند. این بحث توجه واقعی و اصیل به مسایل جوانان را چگونه ارزیابی میکنید؟ به عبارت دیگر جوانان در تفکر اصلاح طلبی چه جایگاهی دارند و افرادی که عنوان اصلاح طلبی به خودشان گرفتند چقدر این بحث را پیگیری میکنند؟
من فکر میکنم در تفکر اصلاح طلبی و همینطور حرکت آقای خاتمی در عرصه اجتماعی و حضور در قدرت سیاسی، توجه به جوانان موضوعی پذیرفته شده و غیر قابل انکار است و یکی از پیام های مهم دوم خرداد توجه به آینده جوانان و همچنین استفاده از این سرمایه بزرگ برای شتاب بخشیدن به روند توسعه کشور می باشد که مورد تاکید حضرت امام نیز بود و حضرت امام از جوانان به عنوان سرمایه های آینده کشور نام بردند.
حال یکی تنها در اسم و عنوان اصلاح طلب است و یک موقع هم هست که کسی باور اصلاح طلبی دارد. اصلاح طلبی یک باور است و کسی نمیتواند فقط بدون باور و تنها در اسم اصلاح طلب باشد.
من واقعا نمیدانم شاید ظلم به جوانان بیشتر از زنان است. من همیشه گفتهام که نسل ما در همان ایام جوانی که در دوران پیروزی انقلاب تمام ارکان قدرت را در دست گرفتند، شاید مسنترین آنها آقای هاشمی بود که چهل سال داشت. حال آنکه جوان امروز از نظر ابتکار عمل و خلاقیت نسبت به نسل ماقبل خود جلوتر است ولی متاسفانه نسل ما هنوز آن شرایط لازم را برای حضور جوانان در قدرت سیاسی در حوزه های مختلف فراهم نکرده است.
حتی در حد مشاور یک مدیر کل، که در کنار آن مدیر کل بیاید تجارب را یاد بگیرد تا فردا در بعد اجرایی هم از او استفاده شود، این نسل مورد توجه قرار نگرفته اند.
من این را به عنوان یکی از مشکلات بزرگتر از مسائل زنان میبینم و فکر میکنم با توجه به اینکه کشور ما یک کشور جوان است و در فرداهای نزدیک باید این جوانان اداره کننده کشور باشند، اگر ما میدان آزمایش و خطا را برای آنان فراهم نکنیم و اگر آنها را وارد ساختار اجرایی قدرت نکنیم در آینده جامعه لطمهای جبران ناپذیر میبیند.
این موضوع را باید مورد توجه جدی دست اندر کاران قرار بگیرد و تنها به شکل حرکت نمایشی نباشد. مثلا وزیری بیاید مشاوری و اطاق فکری بگذارد و نداند خروجی این اطاق فکر چیست و در صدد استفاده از آن هم نباشد. لذا حتما در بدنه دولت بایستی فکری اساسی به حال این موضوع شود و مدیران و فعالین سیاسی هم این واقعیت جامعه را بپذیرند.
متاسفانه ما تا به امروز همیشه جوانان را پیاده نظام سیاسی دیده ولی امیدوارم فردا این جوانان را دست اندر کاران این مملکت ببینیم.
این اتفاق نمیافتد مگر اینکه فضا ایجاد شود. من همینجا از آقای روحانی میخواهم که این ذهنیت را به جامعه بکشاند. در مورد مسائل زنان میتوان گفت اندکی در جامعه به آن پرداخته شده و خود زنان تا حدی دراین باره تلاش کردهاند ولی متاسفانه این فضا ایجاد نشده که جوان بتواند حرفش را بزند و صدایش را به گوش بزرگترها برساند. من امیدوارم که این اتفاق بیفتد و فعالین سیاسی و نخبگان به این مقوله به عنوان یک مقوله جدی بپردازند.
نسل ما همه بازنشست شدهاند ولی همچنان بازنشستهها سر کار هستند. بنابراین باید میدانی به جوانان داده شود که بتوانند ان شا ا… در عرصه قدرت باشند و نسل ما نیز به مرور زمان به عنوان مشاور در کنار آنها باشند. یعنی موقعیتها را جابهجا کنند و آنها در کنار این بتوانند تجاربشان را هم در حین بازنشستگی به این نسل منتقل کنند در غیر این صورت جامعه جوان ما ضربه شدیدی خواهد خورد و حالت سرخوردگی در جوانان بوجود خواهد آمد که قابل جبران نیست.