خوش آمد گویی به مرد تازه وارد برق منطقه ای فارس / رنگ نگاهت را نارنجی کن مهندس!
سردبیر
خبر پارسی_مشفقیان رفت.این خبر دو کلمه ای نه تنها در میان سیاسیون و طیف وابسته به وزارت نیرو بازتاب داشت که با واکنش جالب و استقبال شدید هواداران باشگاه ریشه دار برق منطقه ای هم همراه شد.
باشگاهی که در دوران مدیریت مهندس مشفقیان سیلی های بسیار خورد و سیاسی ترین روزهایش را تجربه کرد.انتصاب هایی که ریشه شان را نمی شد با هیچ چسب قدرتمندی به پیکره ورزش قلمه زد کار را به جایی رسانده که امروز عجیب ترین دوران مدیریتی آن باشگاه را به طرز مضحک و خنده داری به تماشا نشسته ایم.
آمدن مهندس کریمی به برق متطقه ای فارس ، مصادف با انجام تغییرات در اداره کل ورزش و جوانان استان هم بود و البته که علاوه بر رفتن کمانه و مشفقیان ضلع سومی هم در سپردن برق شیراز به شخص غایب از نظری بنام حسین فارسی نقش داشت که او هم امروز نیست. فیروز آبادی معاون استانداری هم در این شاهکار ، کم هنر به خرج نداده بود.خدا را شکر این مثلث که برای باشگاه برق در حکم مثلث برمودا بود دست از سر برق برداشته اند و پرداختن به آنها باقی ماندن در گذشته است و البته بی نتیجه.باید به آینده اندیشید.
از اینجا به بعد روی سخن مان با مهندس کریمی است. خوشامدی به او می گوییم و امیدواریم در برنامه هایش رونق دوباره باشگاه برق را هم در نظر داشته باشد. مهندس !مردمان بسیاری را در این شهر و استان می شناسیم که با نام برق نفس می کشیدند و هنوز هم نفس می کشند. کسانی که امروز مانند ورشکسته ها و مالباختگان زانوی غم بغل کرده و زل زده اند به خاطراتی که اگر چه سالیان زیادی از آنهانگذشته اما چنان پایمال زیاده خواهی و خودخواهی و سیاسی بینی برخی شده که تو گویی آن افتخارات و رونق و سرخوشی ها هم سن تخت جمشید بوده است. برق نماد فرهنگی ورزشی استان بود و هست. برق به بهتر دیده شدن شیراز کمک زیادی می کرد و اگر دوباره قد علم کند و از چنبره مضحک فعلی اش خارج شود بازهم کمک ها خواهد کرد.برق شیراز را کسی با دکل و سیم فشار قوی و اصول فنی مرتبط با برق رسانی نمی شناسد. نام برق که بیاید همه سراغ نارنجی خوشرنگی را می گیرند که هلند ایران بود. از آن تیم های دوست داشتنی که باخت هایش هم به دل می نشست. برق ریشه در دل مردمان فارس دارد و حیف است برای اعتلای دوباره اش طرحی نو در نیاندازند.
مهندس عزیز!رقم بدهی برق منطقه ای را شنیدیم و به یمن مدیریت دوستان، برایمان عجیب نبود اما در روزگاری که ایران خودرو و سایپا که خود تیم فوتبال دارند و با وجود بدهی های هنگفت مالی برای دراختیار گرفتن سرخابی های پایتخت وارد مزایده می شوند باید دانست تیم های ریشه دار و مردمی تا چه اندازه می توانند یاری رسان هر مجموعه ولو بدهکاری باشند.
از قوانین دست و پاگیر مصوب مجلس در راستای منع هزینه کرد دولت در ورزش حرفه ای هم مطلعیم ولی راهکارها بسیارند کما اینکه همین راهکارها ، منتهی به حضور خودرو سازان درمزایده می شود یا سپاهان و ذوب آهن و فولادو نفت از مجراهای فرعی ارتزاق کرده و جولان می دهند.
جناب مهندس!نیت خود را بر اعتلای این تیم دوست داشتنی بگذارید و از راهی که پیش رویتان قرار می گیرد واهمه نداشته باشید. در اولین فرصت سینه سوخته های برق را به دفترتان دعوت کنید، پای درد دل هایشان بنشینید، کنارشان خاطرات را مرور کنید، راهکارهایشان را بشنوید و دستی روی شانه هایشان بگذارید و بگویید غصه نخورید.با هم درستش می کنیم. چقدر همین ۶ کلمه آرامشان می کند، چقدر این شش کلمه چهارپایه صندلی تان را در دلهای مردم عاشق برق محکم میکند.
مهندس! ایستادن کسی که افتاده ، زیباتر از ایستان کسی است که از ابتدا توان ایستادن نداشته و می خواهند به زور او را سرپا نگهدارند. شما برای ایستادن دوباره برق یاعلی بگو که این جماعت مشتاق ، تشنه شنیدن همین یاعلی هستند.این یاعلی گره خواهد خورد به طبل و پایکوبی هواداران روی سکوها که فریاد می زدند ” این تیم شیرانه یا شاهچراغ” و دوباره درخت امید جوانه خواهد زد. نارنجی زیبا بی نیاز از نگرش آنهایی که در موازی با مدیریت برق “نارنج فروشی” را هم در دستور کار داشتند ، روزگار تازه ای را کلید خواهد زد. آن گاه در ساعات خستگی ناشی ازکار روزانه می توانید زل بزنید به تلویزیون اتاقتان و بازی های برق را با خیل هوادارانش به تماشا بنشینید و گل لبخند آن جماعت ،عجب اکسیر شفابخشی است برای رفع خستگی. برای روزهایی که حتی بخواهید از این میز و صندلی جداشوید و هزاران دعای خیر بدرقه راهتان خواهد بود . تیتر رفتن تان پر می شود از واژه های مملو از عشق و مهر ، نه مانند برخی که رفتنشان جان می دهد برای فونتی همسان با “شاه رفت” روزنامه اطلاعات دوران انقلاب و نوای “بری که برنگردی” هم بندهای مجید سوزوکی. مهندس کریمی!انتخاب با خودتان است. جاودانه شدن درقلوب یا راه گذشته را پیمودن.یا علی مدد.بزن قدش.
پی نوشت: مارادونا مدتی به خاطر افسردگی پس از ترک اعتیاد در تیمارستان بستری بود،وقتی مرخص شد حرف قشنگی زد و گفت:اونجا دیوانه های زیادی بودند، یکی میگفت من چگوارا هستم همه باور میکردند، یکی میگفت من گاندی ام همه قبول میکردند.ولی وقتی من گفتم مارادونا هستم همه خندیدند و گفتند هیچ کس مارادونا نمیشه..!!اونجا بود که من خجالت کشیدم و فهمیدم که بوده ام و چه بر سر خودم آورده ام. مهندس عزیز!برق هم مثل مارادوناست.هیچ تیمی برق نمیشه.مبادا بعدها بفهمید که چر برسرش آمده. بعدهایی که خیلی دیر شده باشد.راستی همین چند روز قبل تولد برق بود.غریبانه دارد شمع ها را فوت می کند.رنگ نگاهت را نارنجی کن. عینک نارنجی به چشمانت بزن. دنیا این رنگی قشنگ است.دیده ایم که می گوییم.