ذوق نکن آقای گزارشگر! / آن همه ایرانی، آنجا چه میکنند؟/ چرا باید این همه ایرانی مهاجر داشته باشیم
سردبیر
خبر پارسی – رسول بهروش – گزارشگر تلویزیون با غرور و افتخار در مورد تعداد قابل توجه تماشاگران ایرانی در استرالیا حرف میزند، آقای سفیر میگوید از دیدن این همه آدم شوکه شده و البته خبرنگاران با لحنی آمیخته به مباهات از قول رسانههای برونمرزی مینویسند: «ایرانیان ورزشگاه آزادیشان را به شهر ملبورن منتقل کردهاند.» همه خوشحال هستند از اینکه تیم ملی کشورمان در سرزمین کانگوروها تنها نیست و به روایت کارشناسان، دومین تیم محبوب جام ملتها بعد از میزبان به شمار میرود. لابهلای این همه غرور و تفاخر اما، جای یک پرسش بزرگ خالی است؛ اینکه آن همه ایرانی، آنجا چه میکنند؟ چند درصد از این جمعیت چشمگیر در زمره کسانی هستند که ۲۰ تا ۳۰ میلیون تومان خرج کردهاند و برای تشویق تیم ملی راهی استرالیا شدهاند؟ مسلما تعداد این افراد انگشتشمار است و اکثریت را مهاجران ایرانی تشکیل میدهند. این موضوع البته فقط منحصر به استرالیا و فوتبال نیست. بارها شنیدهایم که هادی عامل با همان لحن حماسیاش ادعا کرده ورزشکاران ایرانی در هیچ کجای دنیا احساس غربت نمیکنند، چرا که آنها در هر کشوری که به مبارزه بپردازند، با حمایت جانانه ایرانیان آنجا مواجه خواهند شد. او راست میگوید. تجربه نشان داده در مورد والیبال و بسکتبال و خیلی از رشتههای دیگر هم اوضاع از همین قرار است، اما آنچه «نابهجا» به نظر میرسد، حس شعف ما از این اتفاق است. آیا واقعا جای خوشحالی دارد که میلیونها تن از هموطنانمان در سراسر جهان پراکندهاند و حمایت از نمایندگان ایرانی به یکی از معدود حلقههای اتصال آنها با خاک پدری تبدیل شده است؟
در مورد تعداد مهاجران ایرانی تقریبا هیچگاه آمار روشنی ارایه نشده است، اما حدود دو سال پیش که یکی از دستاندرکاران سازمان ثبت احوال در این مورد اطلاعاتی به خبرنگاران داد، تازه روشن شد که چه حجم عجیبی از هموطنان در غربت به سر میبرند. بنا به ادعای این مقام مسوول، تا آن زمان چیزی نزدیک به یک میلیون و ۴۰۰ هزار ایرانی فقط در آمریکا زندگی میکردهاند و ۸۰۰ هزار نفر دیگر نیز ساکن دوبی بودهاند. همچنین کشورهایی مثل کانادا، انگلیس، آلمان، فرانسه و سوئد هم هر کدام بین ۱۰۰ تا ۴۱۰ هزار ایرانی را در خودشان جا دادهاند که طبعا مجموع این ارقام، به عددی حیرتآور تبدیل میشود. در چنین شرایطی ما خوشحالیم که تیم ملی کشورمان هر کجا که میرود «عزیز» است و مورد تشویق قرار میگیرد! سالهاست که جنگ در ایران تمام شده و این کشور از هر نظر به یکی از امنترین نقاط جهان تبدیل شده است. در چنین شرایطی واقعا چرا باید این همه ایرانی مهاجر داشته باشیم و میل به مهاجرت کماکان به شدت بالا باشد؟ امروزه وضع چنان است که بسیاری از کشورهای جهان با بیاعتمادی محض درخواست ویزای ایرانیان را بررسی میکنند و هر سال به هزاران نفر از آنها پاسخ منفی میدهند. پیش از آغاز همین دوره از مسابقات جام ملتهای آسیا، بسیاری از خبرنگاران پرسابقه ایرانی با وجود ارایه مدارک معتبر حق سفر به استرالیا را پیدا نکردند، شاید از بیم اینکه آنها نیز به جمع هزاران تماشاگر استادیوم «آزادی ملبورن» اضافه شوند و در هنگام سفر تیمهای ایرانی، به حمایت از کشورمان بپردازند!
تعداد ایرانیان ساکن در آمریکا از کل جمعیت حاضر در ۹۲ کشور جهان بیشتر است و شمار هوادارانی که در بازیهای جام ملتهای آسیا به حمایت از تیم ایران پرداختند، از آمار تماشاگران آخرین مسابقات این تیم در تهران چیزی کم ندارد! کسانی که برای استقبال از تیم کشورشان چند ساعت در فرودگاه میخوابند و بابت سفر و ورود به ورزشگاه کلی هزینه میپردازند، حتما گنجینه عشق به کشورشان را در سینه دارند، اما چه اتفاقی رخ میدهد که خاک وسیع این مملکت جایی برای گنجاندن آنها پیدا نمیکند؟ ۲۶ سال بعد از پایان جنگ تحمیلی، آیا زمان رفع مشکلات اقتصادی و فرهنگی فرا نرسیده؟ آیا وقت آن نیست که شیوه مدارا با سلایق مختلف در پیش گرفته شود و ایران، سرایی برای همه ایرانیان لقب بگیرد؟ مدام اصرار داریم که جمعیت کشور باید افزایش پیدا کند، غافل از اینکه همین حالا میلیونها تن از مردمان این سرزمین صرفا به خاطر فقدان انعطاف کافی جلای وطن کردهاند و ما فقط این شانس را داریم که هر از گاهی به فریاد «ایران ایران» آنها افتخار کنیم! به راستی پیمودن کدام مسیر سادهتر است؛ اینکه با این همه گرفتاری، مردم را به سمت فرزندآوری بیشتر سوق بدهیم یا آنکه با زدودن برخی کجسلیقگیها، فضای مناسب را برای ادامه حضور خیلی از فرزندان همین خاک فراهم بیاوریم؟