نگاهی به جهان پهلوان در چهل و هفتمین سالگرد / پهلوانی نوعی رستگاری است
سردبیر
خبر پارسی – عبدالکاظم دریساوی – هفدهم دی ماه چهل و هفتمین سالگرد مرگ جهان پهلوان تختی است.مردی که ۴۷ سال پیش با مرگش جهان ورزش و سیاست را در بهت و اندوه فرو برد و ماناترین میراث خود را که مردم گرایی و میهن پرستی و ظلم ستیزی و فروتنی مضمون و گل واژه آن است،برای تاریخ جوانمردی و عیاری این مرز و بوم به یادگار گذاشت.
تختی نماد پهلوان مردمی ایران است که در قهرمانی کم نظیر و در پهلوانی بی همتا و در سیاست ورزی،مردم گرا و ظلم ستیز بود.به مناسبت چهل و هفتمین سالگرد مرگ او نگاهی دوباره به این قهرمان و پهلوان کوشنده و سیاسی می افکنیم:
غلامرضا تختی در پنجم شهریور ماه ۱۳۰۹ شمسی در خانواده ای مذهبی متولد شد و در ۱۷ دی ۱۳۴۶ در سن ۳۷ سالگی با زندگی وداع گفت.پدر بزرگ تختی قلی نام داشت و از بنکداران تهران بود که در سفر مکه به دست راهزنان به قتل رسید.پدر تختی معروف به ارباب رجب،مالک ۳۰ هزار متر زمین و یخچال های طبیعی در جنوب تهران بود.این زمین ها جهت احداث ایستگاه راه آهن توسط کارپردازان رضا خان(پهلوی) مورد تصرف عدوانی واقع شد که در اثر آن خانواده تختی،تقریبا از هستی ساقط شد.این رویداد اولین شعله های نفرت را از خاندان پهلوی در دل تختی روشن کرد.
تختی در آغاز نوجوانی به دلیل دارا بودن قدرت بدنی بسیار خوب،برای حفظ سلامتی به زورخانه پولاد می رفت و از سال ۱۳۲۷ در سن ۱۸ سالگی به طور جدی به کشتی روی آورد.از سال ۱۳۲۹ تا سال ۱۳۳۸ ۸ یار قهرمان کشور شد و در سال ۱۳۳۰ به عضویت تیم ملی کشتی ایران درآمد و تا آخرین سالی که عضو تیم ملی بود(۱۳۴۵) هیچ کشتی گیر ایرانی بر وی پیروز نشد.تختی در سال ۱۳۳۵ به مقام پهلوانی ایران دست یافت و صاحب بازو بند پهلوانی شد و سپس در سال های ۱۳۳۶ و ۱۳۳۷ نیز این مقام را تکرار کرد و بازو بند پهلوانی برای همیشه به او تعلق گرفت.
غلامرضا تختی در رده بندی فدراسیون جهانی کشتی (فیلا) که در سال ۲۰۰۰ منتشر شد،یکی از بیست کشتی گیر برتر قرن بیستم است.در ایران فهرست دو کشتی گیر دیگر ایرانی،به نام های عبدالله موحد و رسول خادم حضور دارند.”فیلا” در مسابقات کشتی قهرمانی جهان ۲۰۰۷ باکو از تختی به عنوان یکی از مشاهیر کشتی جهان تجلیل کرد.
تختی پس از کسب مدال طلای جهانی یوکو هامای ژاپن فعالیت سیاسی خود را با پیروی از خط مشی دکتر محمد مصدق اعلام کرد و در انتخابات کنگره جبهه ملی ایران که در دی ماه ۱۳۴۱ در تهران برگزار شد،به عنوان نماینده ورزشکاران و با کسب یکصد رای از ۱۹۰ رای به عضویت شورای مرکزی جبهه ملی ایران در آمد،اعلام علنی فعالیت سیاسی تختی،رودرو شدن او با شاه را در پی داشت.حقوق پهلولنی تختی قطع و ماموران ساواک او را بیش از پیش زیر نظر گرفته و فشارها و محدودیت ها و رفتار تحقیر آمیزی را با او در پیش گرفتند.
تختی در فروردین ۱۳۴۵ در مسابقات انتخابی تیم ملی شرکت کرد و با پیروزی بر کلیه رقبا به عضویت مجدد تیم ملی درآمد.تولیدوی آمریکا در سال ۱۹۶۶ آخرین حضور او در مسابقات کشتی است.تختی آخرین شب زندگی اش را در هتل آتلانتیک (هتل اطلس فعلی واقه در خیابان طالقانی تهران)گذراند.کارکنان هتل در ساعت ده و نیم صبح روز هجدهم دی ماه ۱۳۴۶ با صحنه دلخراش مرگ جهان پهلوان مواجه شدند.مرگ جهان پهلوان تختی بازتاب گسترده ای در جامعه داشت.روشنفکران و روزنامه نگاران و شاعران و جامعه شناسان،هرکس به فراخور حال و بضاعت خود،به تحلیل این رویداد غم انگیز پرداختند:
جلال آل احمد با عنوان سیاوش ها را می کشند و سهراب ها را …به استقبال مرگ جهان پهلوان رفت.حسین فکری با عنوان «تاج سرِ محله ما»از مرگ غم انگیز تختی نوشت.
داریوش آشوری (نویسنده و پژوهشگر) با عنوان «مردی که محکوم به شکست بود»تختی را به عنوان آخرین نماینده یک کردار اخلاقی و عالی ترین تجلی سنت پهلوانی نامید.
رضا براهنی نویسنده و شاعر با عنوان «مرگ یک مرد» چنین سرود:
چه یادگار سیاهی نهاد
بر درگاه کسی که نعره خود را به آفتاب رساند.
به روز واقعه تابوت ما زسرو کنید
که مرده ایم به داغ بلند بالایی
اما سیاوش کسرایی در سال ۱۳۴۰ با شعر جهان پهلوان تولد یک مرد و یک مرام را به جامعه و تاریخ نوید داده بود:
جهان پهلوان صفای تو باد
دل مهرورزان سرای تو باد
طلوع تو را خلق آیین گرفت
ز مهر تو این شهر آذین گرفت
نبودی تو و هیچ امیدی نبود
شبان سیه را سپیدی نبود
زتو دل فروغ جوانی گرفت
سرودم ره پهلوانی گرفت
تختی در روی تشک کشتی بسیار مهربان و با اخلاق بود.به گفته حریفان داخلی و خارجی او با هر حیله و نیرنگی در کشتی بیگانه بود.تختی به همکاری با رژیم پهلوی تن نداد و پیشنهادهای نظیر ریاست فدراسیون کشتی،شهردار تهران،عضویت در انجمن شهر و نمایندگی مجلس شورای ملی را هیچ گاه نپذیرفت.
تختی برای آراء مردم احترام و ارزش قائل بود.او در پاسخ به پیشنهاد شهرداری تهران،گفته بود: «شهردار اگر با انتخاب مردم باشد جایی دارد ولی اگر مرا مردم انتخاب نکنند،چه شهرداری چه کشکی و چه پشمی!ما نیستیم.
داوود اسدالهی روزنامه نگار پیشکسوت در خاطره ای از تختی گفته بود:آنها دو قهرمان بودند و مورد لطف قرار گرفته و مقرر شد که به هریک چند هکتار از زمین های گرگان را به صورت رایگان به آنها بدهند.دو پهلوان سند در جیب عازم گرگان شدند.آنها متوه شدند که زمین های اهدایی باید ابتدا «خلع ید» شود.تختی پرسید خلع ید از چه کسی؟پاسخ شنید که صاحبان اصلی چهر پنج زارع رنجور و فقر زده هستند.آن یکی قهرمان با دخالت ژاندارمری به زور مراسم خلع ید را انجام می دهد و زمین به اصطلاح آزاد شده خود را به قیمت ۲۰۰ هزار تومان می فروشد و به تهران باز می گردد.اما جهان پهلوان تختی در میان اصرار دیگران لب گشوده چنین می گوید:«این پول ها از این گلو پایین نمی رود» و به این ترتیب از گرفتن زمین خودداری می کند.
اسدالهی در ادامه می گوید:«هیچ یک از مدال های تختی نیست که مرا به ستایش او وادار می کند،من برای مدال های او همان قدر و قیمتی را قائلم که برای مدال های حبیبی و موحد و دیگران ولی در هر کشتی تختی و در هر مدال تختی درخششی می یابم که در آن نگاه مظلومانه آن زارعان مال باخته گرگان موج می زد و سرانجام انان به عمر خود با ناباوری تمام یک جوانمرد را دیده بودند.تمام مدال هایی که امروزه می توان بر مزار تختی نصب نمود به اندازه یک هزارم ارزش مدالی نیست که احساس مردمی اش هاله وار به گرد سیمایش برای او نقش بسته،قهرمان بودن درست ولی انسان بودن درست تر است.و این است که باید جست و جو شود.» و اما کلام آخر: “تختی آخرین تجلی یا آخرین تپش چراغ سنت پهلوانی ما بود که با مرگ خود به این چراغ قطعیت و صراحت معنا داد.”
تختی آخرین شاگرد مکتب پوریای ولی بود که از پهلوانی نه تنها قدرت تن بلکه شجاعت و مسئوولیت اخلاقی را نیز نشان می دهد و از راه اساطیر پهلوانی،ریشه آن کردار و ارزش ها را به حضرت علی می رساند که در سنت ما عالی ترین مظهر کردار و اخلاق است و از این راه ورزش را به عرفان پیوند می زند.در این سنت پهلوان تنها در برابر کردار خود مسئوول نیست،بلکه او در برابر هر ناروایی که در پیش چشم او اتفاق می افتد،مسئوول استودر این سنت پهلوانی نوعی رستگاری است.(داریوش آشوری هفته نامه فردوسی ۲۶ دی ۴۶)بازخوانی و عمل زندگی جهان پهلوان تختی می تواند و باید فراروی ججامعه و ورزش آسیب دیده ما قرار گیرد،تا از رهگذر آن بتوان روح جوانمردی و صداقت و مردم گرایی و انسان دوستی را در بین اهالی ورزش و فراتر از آن دوباره تعریف کرد و توسعه داد زیرا حاکمیت پول و تفکر و الحق و لمن غلب (حق با پیروز مندان است)به شکل غم انگیز و درد آوری روح و روان و حافظه و شخصیت فردی و اجنماعی ما را در بر گرفته و از خود بیخود کرده است.
تختی اسطوره ای برای جامعه و تاریخ و اگویی پایدار و اثر گذار است که با آن لبخند مهربانانه و قلب رئوفش راه را به درستی نشان داده است:«پهلوانی نوعی رستگاری است.» یادش گرامی.