دوندگی می کنند،تحقیر می شوند و سرانجام وام نمی گیرند!
سردبیر
خبر پارسی فرزاد صدری – خسته بود. ۴ ماه دوندگی برای ده میلیون تومان وام کلافه اش کرده بود حالا بعد از ۴ ماه پرونده اش را جلوی رئیس بانک پاره کرده بود و از اینکه کارمند دولت است حسابی شاکی است.می گوید قوانین ظالمانه بانک ها شما را به پوچی می رساند…
نامش ایوب است و آستانه تحملش سر آمده وقتی متوجه می شود خبرنگارم عقده گشایی می کند و می گوید:۴ ماه است دنبال یک وام ده میلیونی هستم شاید گره از یکی دهها مشکلات زندگیم بگشاید اما حالا و پس از ۴ ماه دوندگی به پایان خط رسیده ام.سود بالای بانک ها،پیدا کردن دو ضامن برای فقط ده میلیون تومان،ارائه فیش کسر از حقوق،پرداخت کارمزد بالا در قبال دریافت وام،افتتاح حساب ۲۵۰ هزارتومانی،ارائه فاکتور کالای ۱۲ میلیون و پانصد هزارتومانی،پرداخت اقساط پلکانی و دهها بهانه مسخره دیگر از جانب بانک ها مرا از دریافت وام پشیمان کرد و ترجیح دادم با مشکلاتم بسازم شاید معجزه ای به کمکم بیاید…
به گزارش خبر پارسی همه می دانند که معجزه، «زنده ماندن قشر کارمند» با همه مشکلات پیش رویشان است.انتخابات که می شود دستگاه های دولتی همه از حل مشکلات خبر می دهند وعده ای که به پوچی آن ایمان داریم اما از سر عادت به آن دلخوش می کنیم و باز هم فریب وعده های پوچ می خوریم…
رضا یک متقاضی وام است پنجاه و پنج سال سن دارد و ۲۵ سال سابقه کار.اندوخته اش از تمام این ساله ها یک خودرو پراید و هنر اجاره کردن یک آپارتمان هشتاد متری! می گوید:یعد از بیش از نیم قرن عمر و ربع قرن سابقه کار حق خودم می دانم که در یک خانه بزرگتر زندگی کنم هرچند اجاره ای! چرا که صاحبخانه شدن در شرایطی که به میمنت عملکرد دولت قبل قیمت خانه ها سر به فلک کشید یک رویاست اما چرا من نباید بتوانم یک آپارتمان ۱۲۰ متری یا بالاتر اجاره کنم؟ خوب است که خانه ویلایی نخواستم وگرنه به جرم این آرزو دارم می زدند!
رضا می گوید: من کارمند یک اداره فرهنگی هستم و البته فرهنگی بودن یعنی توسری خوردن!یعنی شمادرآمد زا نیستید پس حق و حقوقتان هم باید متناسب با شغلتان باشد!او خنده معنا داری می کند و ادامه می دهد: سالهاست داریم از نقش و اهمیت فرهنگ در زندگی روزمره خبر می دهیم اما حاضر نیستیم برای انسان های فرهنگی هزینه کنیم اصلا هزینه نکنید اما تسهیلات به آنها دهید این درخواست زیادی است؟
او که از مصاحبت با یک خبرنگار لذت می برد ادامه می دهد: برای من عجیب است که مثلا چرا باید یک کارمند وزارت نفت حقوقش چند برابر من باشد مگر نفت متعلق به همه مردم نیست پس چرا همه یکسان از درآمدش برخوردار نیستند؟ از نفت که بگذریم همین کارمندان بانک. چرا بین آنها و سایر کارمندان تبعیض قائل می شوند؟طرف کارمند بانکه نصف من هم سابقه کار نداره اما از صدقه سر وام های متعدد و بدون ضامن و با بهره بسیار کم و اقساط خیلی کم صاحب خونه و ماشین شده یکی نیست بگه پول موجود در بانک ارث باباشونه؟!
جمشید یک کارمند بازنشسته است هنوز صاحب خانه نیست و دوندگی های بی امانش برای وام مسکن توانش را بریده.می گوید بانک ها برای پرداخت وام سلیقه ای رفتار می کنند. پارتی داشته باشی گور پدر ضوابط نداشته باشی ضوابط و مقررات را مثل پتک بر سرت می کوبند!
می گوید : قوانین بانک هم که از ظالمانه بودن کمی فراتر است!من در بانک حساب دارم سود ۲۲ درصد به من می دهند اما وقتی می خواهم وام بگیرم طلب سود ۲۸ درصد می کنند!آخر کجای دنیا این شکلی است که در کشور اسلامی این شکلی است؟!
جمشید می گوید: در نظام بانکداری ما همه چیز بر عکس است هر چه بیشتر پول داشته باشی هم وام بیشتری می گیری هم آسانتر بدستش می آوری.چند وقت پیش خودم با چشم های خودم دیدم که نماینده مالی یک اداره دولتی به بانک آمده بود تا شاید برای کارمندان اداره شان تسهیلات بگیرد.با این استناد که در آن بانک چندین دهه است حساب دارند و بانک باید به نوعی اعطای تسهیلات جایزه بدهد.اما رئیس بانک او را تمسخر کرد و گفت کل موجودی شما در بانک ما شصت میلیون تومان است در حالی که دکتر …بالای سر ما مطب دارد و نهصد میلیون تومان پیش ما حساب دارد او هرچقدر بخواهد فوری و فوتی به وی وام می دهیم شما هم لطف کنید حسابتان را از بانک ما بیرون بکشید!
به گزارش خبر پارسی با گشتی در بانک های سطح شهر به آسانی در می یابید که زیر پوست شهر چگونه اقشار کارمند یا مثلا همان منوسط ، تحقیر که نه له می شوند و دم نمی زنند! راستی با اعلام نرخ های جدید خط فقر اصلا ما قشر متوسط هم داریم؟!