خبر پارسی –یکی از مخاطبان خبر پارسی با ارسال یادداشتی از اختصاص پست های مدیریتی در وزارت بهداشت به پزشکان انتقاد و گلایه کرده چرا فقط پزشکان اجازه دارند نردبان ترقی را به سرعت در این وزارتخانه طی کنند.
سید محمد حسین صداقت کشفی در یادداشت خود نوشته است:
یکی از راههای منطقی و اصولی پیشرفت جامعه این است که در همه ادارات و ارگانها، سیرِ صعودی پیشرفت کارکنان خلاق و دارای توانایی مدیریتی از آغاز خدمت شروع شده و معمولا ( به جز بعضی انتخابهای جناحی و رابطه ای)، این دسته از افراد، به مرورِ زمان، صاحب صندلی مدیریتی سازمان خود می شوند. مثلا در یک بانک، فردِ مستعدِ مدیریت، ابتدا به عنوان تحویلدار استخدام شده و به مرورِ ایام و با کسبِ تجربه و تحصیلات، کم کم به مسئولیتهای دیگر و بالاتر نائل می شود. از این دست مثالها در همه جا و همه ارگانهای دولتی و حتی خصوصی قابل مشاهده می باشد.
اما در تنها سازمانی که این مهم به گونه ای دیگر رقم می خورد وزارت بهداشت و درمان و دانشگاههای علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی و شبکه های بهداشت و درمان کشور است.
در وزارتخانه یاد شده، از صدر تا ذیل، طیفِ فراوان و متنوع شغلی و رشته ای از دیپلم گرفته تا متخصصین پزشکی و بهداشتی و سایر رشته ها وجود دارد که در این سیستم مشغول به کارند و در هر کدام، افرادی هستند مستعد و خلاق که می توانند سازمان خود را مدیریت کنند.
اما با کمال تاسف و درکمال ناباوری در این وزارتخانه، اکثریتِ پستهای مدیریتی، فقط و فقط در انحصار پزشکان است و دیگر کارکنان حتی با تحصیلات بالا و حتی در رشته های تحصیلاتی و کاری مرتبط با خود، فرصتی برای مدیر شدن ندارند. و اکثریتِ کارکنان از بدو استخدام تا بازنشستگی در همان جایگاه خود و یا شاید اندکی و مختصری بالاتر خواهند ماند و این پزشکان هستند که اجازه دارند نردبان ترقی را به سرعت طی نمایند.
کاملا بخاطر دارم که پزشکی برای گذران طرح نیروی انسانی به روستایی دور معرفی شد. ایشان، ظرف کمتر از چند ماه جهت تصدی پستی مدیریتی راهی شبکه شهرستان شد و از آنجا هم و بعد از گذشت چند ماه، سِمَتی در مرکز استان گرفت و تقریبا پس از یکسال و زمانی که هنوز طرح خود را به اتمام نرسانده بود، سر از وزارتخانه در آورد، آن هم به عنوانِ رئیس قسمتی مهم در وزرات بهداشت. از آن طرف، بسیار کسان را سراغ دارم که با مدرک کارشناسی بهداشتی در نقطه ای دور، استخدام می شوند و ۳۰ سال بعد هم با همان عنوان بازنشسته می گردند.
در حال حاضر می بینیم، حتی در پُستهای غیر مرتبط با تحصیلات پزشکی، باز هم، پزشکان، مدیریت ارشد آنرا به عهده دارند مثلا خدمات بهداشتی، خدمات پشتیبانی، کارگزینی، حراست، امور حقوقی، امور مالی و بودجه، اقتصاد سلامت، فن آوری اطلاعات، و …
همگان بر این نکته اذعان کامل داریم که رشته پزشکی از رشته هایی است که قبولی در کنکورِ آن دشوار و ادامه تحصیل در آن نیز مشکل و با زحمات زیادی روبروست و معمولا افرادی با پشتکار تحصیلی بالا در انجام آن موفق می شوند. این افراد، برای پزشک شدن و به عبارتی برای پزشک بالینی شدن و برای درمانِ شخص و حضور بر بالین شخص بیمار، آموزش می بینند و برای موفقیت در این رشته، هوش تحصیلی به خوبی جوابگوست.
این دسته، کسانی هستند که حداقل از سالهای اولیه دبیرستان با حبس خود در کتابخانه و منزل، به شدت درس می خوانند و در کلاسهای متنوع کنکور، حضور دارند بنابراین تقریبا به طور کامل از ورود به اجتماع وعرصه های اجتماعی پرهیز می کنند و مسلما، انسانی اجتماعی با درک روابط اجتماعی بالا نیستند و در دوران تحصیل هم به طریق اولی همین وضع تکرار می شود و اصلا ذاتِ رشته ایشان هم که بر شخص و درمان وی تاکید دارد همین را از آنان می خواهد، در نتیجه پزشکان، به هیچ وجه برای مدیریت و اداره مجموعه ها تربیت نشده و در این زمینه نه علم لازم را کسب کرده اند و نه تجربه ای دارند از آن طرف پر واضح است که مدیریت، کاری است صد در صد اجتماعی و مدیر، حتما نیازمند هوش اجتماعی بالا و نه ضرورتا هوش تحصیلی بالا می باشد و احیانا اگر مدیری در دارا بودن هوشِ تحصیلی، ضعیف تر از پزشکان باشد ولی هوش اجتماعی بالاتری داشته باشد، موفقیت او در مدیریت، تصاعدی بالا می رود.
بحثِ اجتماعی بودن نیز بحثی است که حضور در اجتماع و علاقه به فعالیتهای اجتماعی را می طلبد. بنابراین، کسی که که دارای روابط عموی بالایی است اصلا نمی تواند در جایی خود را حبس کرده و طولانی مدت مثلا درس بخواند این شخص، روحا ناگزیر از حضور در اجتماع است بنابراین بدون شک در اکثر مواقع نمی تواند در کنکور، رشته پزشکی قبول شود (البته بحث ما موارد استثنا را شامل نمی شود) اما شخصی با چنین روحیه ای قطعا می تواند وارد حوزه ی مدیریت به فراخورِ میزان هوش اجتماعی خود شود. با این توضیحات اگر شخصی با دارا بودن روحیه اجتماعی و استعداد مدیریتی مثلا در رشته پرستاری یا بهداشت قبول شود و سپس وارد مجموعه وزارت بهداشت شود و اجبارا تحت مدیریتِ پزشکی قرار گیرد که در هوش اجتماعی از وی پایین تر است چه فاجعه ای رخ خواهد داد؟ در یک کلمه می شود آنچه که الان وجود دارد: نه مردم از وضعیت بهداشت و درمان راضی هستند و نه کارکنانش.
البته وقتی به این امر هم اعتراض می کنیم که چرا مثلا فلان پزشک را به عنوان مدیر فلان مجموعه بهداشتی یا درمانی یا پشتیبانی منصوب کردید در پاسخ می گویند ایشان فوق تخصص است!!! این همان استدلال اشتباه و بی ربطی است که مطرح می شود. اگر کسی فوق تخصص فلان رشته پزشکی شد که ایجابا نمی تواند مدیر خوبی باشد و یا بهتر است بگوییم در اکثر اوقات، نمی تواند مدیر خوبی باشد و مدیرِ این چنینی هم جایگاه مدیریت را به شدت مخدوش می کند و هم جایگاه پزشکی را. در این فضا، بعضی کارکنانِ زیرک و کم اخلاق نیز حداکثر سوء استفاده را کرده و با وجود خلا شدیدِ مدیریتی مطلوب با دور زدن قانون، اقدام به هر کار ناشایستی می کنند و کارکنانِ کوشا و توانمند، روز به روز سرخورده تر و ناامیدتر می گردند که مثالهای آن بی شمار و خارج از حوصله این بحث است.
حال چه باید کرد؟
حل مشکل، فقط یک راهکار دارد و آن شایسته سالاری است و نه پزشک سالاری.
یعنی مانند سایر ادارات و شرکتها همه کارکنان در زمینه مدیر شدن، فرصت برابر داشته باشند و هر کس و با هر مدرک تحصیلی در زمینه شغلی خود در صورتی که شایسته باشد و به عبارتی هوش اجتماعی لازم را داشته باشد بتواند مدیر گردد و بتواند جایگاه والا و الاترِ مجموعه خود را صاحب شود. این تنها راه حل ممکن است و به جز این وضعیت سلامت مردم رو به وخامت می گذارد.
این مشکل در کشورهای پیشرفته وجود ندارد به طور مثال در ۴۳ کشور توسعه یافته دنیا حتی وزیر بهداشتشان هم پزشک نیست (سخنرانی آقای دکتر پزشکیان، نماینده مجلس در اردیبهشت ۹۳) و کلیه امور مربوطه به کسانی محول شده که علاوه بر تخصص لازم در زمینه کاری خود، مدیرِ قوی و توانمندی نیز هستند و پزشکانشان نیز از ابتدا می دانند که برای حضور در بالین بیمار تربیت می شوند ونه مدیریت ادارت بهداشتی یا درمانی و …. .