خبر پارسی – ترجمه صنم بهاور – منظور از مزاحمت ،توجه،اذیت و آزار،تماس یا هر رفتار ناخواسته و مکرر دیگر نسبت به شخصی خاص است که هر انسان موجهی را به وحشت بیاندازد.
در سال ۲۰۰۶ روانشناسی از دانشگاه ایالتی سن دیگو،مطالعات نمونه گیری وسیعی درباره رفتارهای مزاحمت آمیز در سه قاره انجام داد.بنابر گزارش او،۲/۱۳درصد از مردان و ۸/۳۲ درصد از زنان،یک بار در طول زندگی شان در سنین بزرگسالی قربانی مزاحمت می شوند و دراکثر این موارد کسی که برایشان ایجاد مزاحمت می کند یکی از آشنایان آن هاست.
در سال ۱۹۹۹،پال مالن،متخصصی استرالیایی حوزه مزاحمت و سرپرست بالینی و روانپزشک ارشد بیمارستان ویکتوریاز فورنزیکر،به تحلیل رفتار ۱۴۵ نفر که مزاحم تشخیص داده شده بودند،پرداخت .مالن و همکارانش بر اساس این تحلیل ها و در تلاش برای تسهیل تشخیص درمان ،پنج تیم مزاحم را دسته بندی کردند.این تیپ ها اکنون رایج ترین دسته بندی برای طبقه بندی افراد مزاحم هستند.
مالن تیپ مزاحم طرد شده را فردی می داند که پایان ناخواسته ارتباطی صمیمی را ،به احتمال زیاد با یک شریک عشقی یا شاید هم با یکی از والدین،همکاران،یا آشنایان،تجربه کرده است.هنگامی که تلاش های فرد مزاحم برای آشتی کردن به جایی نرسد،او مرتبا در پی انتقام بر می آید.معمولا برای درمان این افراد تلاش می شود فرد مزاحم “از عشق فارغ شود”.بنابراین فرد راهنمایی می شود که چگونه از مشغولیت ذهنی توام با خشم نسبت به گذشته،فقدان را بپذیرد و با غم ناشی از آن خو گیرد. تیپ صمیمیت جو،شخصی را که معمولا کاملا غریبه است،عشق حقیقی خود می داند و طوری رفتار می کند که انگار با او رابطه دارد.بسیاری از مزاحمان صمیمیت جو،این هذیان را داردند که عشقشان دو طرفه است.در درمان افراد صمیمیت جو،تمرکز بر اختلال روانی پنهانی است که فرد دچار آن است و تلاش می کند برای بیرون آمدن از انزوای اجتماعی،خود را درگیر چنین عشقی کند.از دیگر سو کمبود مهارت های اجتماعی او را به چنین اقداماتی سوق می دهد. تیپ بی کفایت مانند تیپ حقیقت جو امید دارد رفتارش منجر به رابطه نزدیکی شود که نیاز او به تماس و صمیمیت را ارضا کند.اما این نوع مزاحم با این که به پافشاری ادامه می دهد،می داند که قربانی به او علاقه ندارد.از نظر مالن،این اشخاص توانایی عقلانی محدودی داردند و در روابط اجتماعی بی دست و پا هستند.از آنجایی که مزاحمان بی کیفیت توانایی درک و ابراز عشق و علاقه بهنجار را ندارند،از روش هایی استفاده می کنند که معمولا نتیجه معکوس می دهد و ایجاد وحشت می کند.به طور مثال در سال ۲۰۰۴،فردی عاشق یک خواننده مشهور پاپ شده بود و برای او نامه های عاشقانهریالایمیل ها و عکس های متعددی از خودش همراه با یادداشت های وحشتناکی گه”دارم تعقیبت می کنم”فرستاد. تیپ مزاحم کینه توز،احساس می کند با او ناعادلانه رفتار شده است و به جای این که دنبال برقراری رابطه با قربانی باشد،می خواهد از او انتقام بگیرد.رفتار این فرد نشان می دهد که فکر می کند تحقیر شده و در حقش ظلم شده و خودش را قربانی می پندارد.یافته ها نشان می دهند که مزاحمین کینه توز از پدران خود تصویری به شدت کنترل کننده دارند.نمونه بارز یک مزاحم کینه توز مایک چمپن است،مزاحم بدنام و قاتل جان لنون.او تا قبل از اینکه زندگی نامه جان لنون را بخواند،خود را بزرگ ترین طرفدار موسیقی راک می دانست و لنون تمام کارهایش را تحسین می کرد.چمپن از این خشمگین شده بود که لنون”دم از عشق و عدالت می زد اما خودشش میلیون ها دلار پول دارد”و در ۸ دسامبر۱۹۸۰،لنون را به ضرب گلوله به قتل رساند.چمپن در اظهارات بعدی گفت که “پدرم هرگز نگفت دوستم دارد؛هرگز از من عذرخواهی نکرد”.
دسته آخر، مزاحم های متجاوز هستند که هیچ میلی به برقراری رابطه با قربانی شان نداردند،بلکه به دنبال حس قدرت و تسلط هستند.مالن توضیح می دهد که این افراد از اینکه در مورد قربانی شان اطلاعات کسب کنند و در تخیلاتشان آن هارا مورد آزار جسمی و در بسیاری از مواقع آزار جنسی قرار بدهند،لذت می برند.
وقتی مزاحمین تخت گروه درمانی قرار می گیرند،توانایی چشم گیری در توجیه کردن و ناچیز جلوه دادن رفتارشان و بهانه تراشی برای آن دارند.مالن معتقد است که تقریبا تمام مزاحم ها نیاز دارند که مهارت های اجتماعی و بین فردی شان تقویت شوند و علاوه بر آن ایجاد درک واقع بینانه تری از تاثیر رفتارشان بر قربانی در ذهنشان از دیگر نیاز های این گروه است.به اعتقاد او درمان مزاحمین را باید به صورت انفرادی پیش برده و از کارگروهی اجتناب کنیم.درست مانند متعارضین جنسی،افراد مزاحم نیز می توانند به راحتی شبکه هایی برای حمایت متقابل و به اشتراک گذاشتن اطلاعات خود در داخل گروه به وجود بیاورند و در نتیجه به رفتار خود ادامه دهند.
از مطالعه مالن چنین بر می آید که متخصصان باید به افراد مزاحم نه به چشم مجرم که به چشم اشخاصی آسیب پذیر و پریشان احوال بنگرند که رفتارشان لا اقل تا حدودی نشان می دهد که از اختلال روانی جدی رنج می برند.مهم ترین گام در مدیریت افراد مزاحم،این است که به آنها به دید افرادی نیازمند کمک روانشناختی هستند،نگاه کنیم.