خبر پارسی – مهرداد خدیر- نقل از هفته نامه امید جوان – کام جامعه تلخ است.خبر اسید پاشی به صورت چند زن و دختر در شهر اصفهان که به «شهر زیبا» شهرت دارد،زشت ترین کار ممکن است.این خبر بر چهره جامعه زخمی نشانده و قلب همه را جریحه دار کرده است.اگر این شخص یا اشخاص دیوانه اند نیروی انتظامی با همان همتی که سراغ یک گروه موسیقی و دیش های ماهواره ای مردم می رود،در پی جلب این فرد یا افراد مجنون و روانی هم باشد و اگر حسب ظاهر از سلامت عقل برخوردارند،هر انگیزه ای که داشته باشند،این رفتار وحشیانه قابل توجیه نیست.
به نظر می رسد در این مورد با کاستی های قانونی نیز روبرو هستیم.اگر آنه که به چهره زیبای «آمنه بهرامی» اسید پاشید با مجازات جدی تری روبرو شده بود- یعنی اگر قانون صریح تر و روشن تر بود- چه بسا اکنون با چنین فاجعه ای روبرو نبودیم.همواره می کوشیم بر فرهنگ سازی تاکید کنیم اما در این مورد خاص باید بدانیم آن که دست به چنین رفتاری می زند،رسما افول از مقام انسانیت را با صدای بلند اعلام می کند و رفتار سختگیرانه با او در این مورد خاص مجاز و واجب است.از سوی دیگر چنین اتفاقاتی نشان می دهد که جامعه هنوز پذیرای خشونت است و بذر خشونت هنوز در این زمینه می تواند جوانه بزند.
گفته بودیم اگر به افراد غیر مسئوول اجازه دهید مردم را مورد عتاب و خطاب قرار دهند،ممکن است اتفاقات بدی رخ دهد.البته هیچ مدرکی به دست نیامده که نشان دهد اسید پاشی های اخیر با ادعای امر به معروف و نهی از منکر اتفاق افتاده اما آیا در آینده هم ممکن نیست؟
این همه متهم کردن زنان و دختران را باید متوقف کرد.سیمین بهبهانی از این تعجب می کرد که چگونه مردان و زنانی که قاعدتا باید در دامان مادرانی بالیده باشند این گونه نسبت به زنان بی مهرند.هر جامعه ای که زن و دختر عزیز تر و بیشتر تحت حمایت باشد انسانی تر و آرام تر است.
خشونت فیزیکی از خشونت کلامی آغاز می شود.خشونت را باید متوقف کرد.کاش می توانستیم گفت اسید پاشان را نیز مجازات نکنید تا این چرخه یک جا از چرخش باز ایستد اما نمی توان .واقعا نمی توان.دیالوگ آغاز فیلم «پدر خوانده -۱ » را به یاد آورید:آنجا که «بوناسرا» رو به «دون کورلئونه» می گویند:«…اونا کتکش زدند،مثل یک حیوون کتکش زدند.بیمارستان که رفتم دماغش شکسته بود.چونه اش داغون بود و با پیچ و سیم نگه ش داشته بودند.از شدت درد حتی نمی تونست گریه کنه ولی من گریه کردم.چرا گریه کردم؟چون که دخترم امید زندگی من بود.چه دختر خوشگلی!حالا دیگه هیچ وقت نمی تونه خوشگل باشه».
(بغض بوناسرا می ترکد،دون به سانی اشاره می کند که یک لیوان آب به او بدهد)…»
بوناسرا از شدت خشم و برای انتقام نزد دون کورلئونه می رود چون از مراجعه به پلیس به نتیجه نرسیده است.ما اما چشم انتظار اقدام صریح و سریع نیروی انتظامی می مانیم.